نویسنده : محمد عجم : ٩:٢٩ ب.ظ ; ۱۳٩٠/۱/۳٠
لینک دائم |
تحلیلی بر تغییر نام خلیج فارس و جزایر تنب و ابوموسی 27/7/81
انجمن پاسداران نامهای تاریخی٢٧/٧/١٣٨١
تغییر نام خلیج فارس با چه هدفی دنبال می گردد؟
۳۰ سال است که این تحریف در رسانه های عربی شامل ۵۰ شبکه تلویریونی ۲۰۰ رادیو و ۳۰۰ روزنامه و مجله ادامه دارد ، از جمله این رسانه های مغرض ، رسانه های دولتی کشور امارات است.
در طول 10 سال گذشته رسانه های گروهی امارات طی بیشتر از 150 مقاله ، گزارش و یا تحلیل خبری ، به خود اجازه داده اند که در امور داخلی ایران و مسائل مرزی آن دخالت کنند و این در حالی است که مطبوعات و محافل علمی ایران با این توجیه که نباید به مسائل تفرقه آمیز در جهان اسلام دامن زد در مقابل دخالتهای ناروای ابوظبی ، سکوت کرده اند سکوتی که بهای سنگینی برای منافع ملی ما داشته و بهای آن را نسل آینده باید بپردازد.
با پایان یافتن جنگ عراق با ایران موانع توسعه روابط دوستانه با کشورهای عربی بسادگی قابل حل و فصل بوده و هست اما یکی از کدورتهای جامعه ایرانی با اعراب در طول سالهای گذشته اقدامات خود سرانه جمع اندکی از کارگزاران اماراتی است که در تمام اجلاس اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس توانستند آراء خود را بر مصوبات این تشکیلات تحمیل نمایند و به تحقیر وتجاهل ارزشهای تاریخی ، ملی و دینی ایرانیان پرداخته و باعث خشم جامعه ایرانی شوند بطوری که بعضی از محافل با بهانه قرار دادن تلاش این گروه از اعراب برای تغییر نام خلیج فارس و ادعاهای واهی عربی بودن جزایر سه گانه از سوی آنها را بهانه ای قرار داده اند تا به نفرت ایرانی عربی دامن بزنند و این اقدامات ، اثرات منفی زیادی در جامعه به همراه داشته است.
متاسفانه رسانه های عربی همواره به طرح ادعاهای یکسویه پرداخته اند و کمتر به قضاوتی عادلانه نشسته اند. اما در این رابطه نویسندگان آگاهی در کشورهای عربی نیز هستند که هر چند گاهی اشاراتی به اینگونه موانع در جهت همبستگی ایرانی عربی با نظر به هردو سوی مسئله می نمایند.
مجله الاهرام www.ahram.org.eg/arabi در شماره 219 آگوست 2001 متن کامل مصاحبه آقای مجدی عمر معاون اول سابق شورای دفاع ملی مصر را چاپ نموده است.
وی در بخشی از سخنان خود چنین گفته است: همبستگی ایرانی و عربی همواره یک آرزو بوده است ولی بعضی خطاهای تاریخی و اشتباها ت فعلی مانع تحقق این ایده می شود. مثلاً نسل من در ایام مدرسه در کتب و نقشه ها با لفظ خلیج فارس سر و کار داشتیم ولی بعد از مدتی به آن خلیج عربی اطلاق کردیم. این غیر منطقی، رزالت و پستی است. این که چند کشور عربی در اطراف آن باشد دلیل نمی شود که نامی تاریخی را تغییر دهیم، حال برای اینکه خود را از این مخمصه نجات دهیم فقط آنرا خلیج می نامیم ، کدام خلیج؟! مگر خلیج بدون نام هم می شود.
در کتاب ( مصر و ایران صراع الامن و السیاسه) صالح وردانی ، قاهره ، مکتبه نخرش 1995 ص61- 80 و ص81-96 نیز بخوبی به اهمیت همبستگی ایرانی و عربی پرداخته و اتهامات وارده به ایران را در زمینه صدور ناامنی و یا زیاده خواهی رد نموده است.
در کتاب ( تطویر العلاقات المصریه الایرانیه ) مجموعه نویسندگان ، چاپ موسسه مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام 2002 قاهره در ص 190 به نقل از آقای دکتر عبدالمنعم سعید رئیس مرکز تحقیقات سیاسی واستراتژیک الاهرام چنین آمده است : ( مسائلی که باعث کدورت ایرانیان می شود را باید برطرف ساخت ، مثلاً در مورد نام خلیج به صراحت تمام بگویم هیچ مدرک و سند تاریخی ندیدم که نام خلیج فارس را بتوان مستند بر آن تغییر داد. تمام نقشه ها و کتب تاریخی و حتی بعضی از سخنرانیهای عبدالناصر و رهبران انقلاب از خلیج فارس صحبت شده است.
اگر تغییر نام خلیج باعث کدورت مردم ایران است چرا به حقیقت اعتراف نمی کنیم. باید شجاعت داشت و این در حدود موازین علمی است.
از سوی دیگر از جمله مهمترین توقعات عربی از دولت ایران ، عدم حمایت و عدم ترغیب اقلیتهای شیعه به مبارزه علیه دولتهای عربی بوده است که امروزه بر همگان ثابت شده است که ایران هیچگاه در صدد بی ثباتی همسایگان خود نبوده است مورد دوم توقعات نابجای دولت امارات عربی است.
در طول 26 سال گذشته که انقلاب ایران هم و غم خود را به مسائل جهان اسلامی و منافع مسلمانان و دفاع از مسلمانان مظلوم فلسطین معطوف داشته است و بویژه در طول 10 سال گذشته درمطبوعات امارات بیشتر از یکصد مقاله و تحلیل و خبر و حدود 20 کتاب که همگی تکرار مکررات هستند در مورد جزایر سه گانه ادعاهای واهی و تکراری را مطرح کرده اند ولی باید دانست اینگونه اقدامات ضد ایرانی هیچ جایگاهی درافکار عمومی عربی ندارد و مقامات سایر کشورها نیز بیشتر بصورت تشریفاتی با ادعاهای اماراتی ها همراهی می کنند و به حقیقت واهی بودن آن ادعاها واقف هستند به همین دلیل و نظر به اینکه مطالب و نوشته های آنها فاقد ارزش حقوقی ، تاریخی و علمی بوده و بدلیل اینکه اینگونه مطالب مطبوعات مذکور فاقد اصالت و چهارچوب مطبوعاتی ، تحقیقاتی و فاقد وجهه علمی هستند ، مطبوعات ایرانی اهمیتی برای آن قائل نبوده اند و برای جلوگیری از تفرقه درجهان اسلام از پاسخ گوئی به آن خودداری می کردند اگر چه این سکوت ، بعضی افراد در حاکمیت ابوظبی و شارجه که بخاطر مقاصد و اغراض شخصی خود و بر خلاف منافع عربی اسلامی در راستای سیاستهای ایرانی ستیزی قدم بر می دارند را گستاخ تر نموده است. اما به هر حال ایران سیاست تنش زدایی را همچنان دنبال می کند البته این به معنی آن نیست که هرگونه تحقیر و سیاست مداخله جویانه را تحمل نماید. اتفاقاً مطبوعات ما باید گفتگوی انتقادی را با کشورهای معاند دنبال کنند و حداقل پاسخ مقالات مطبوعات کشورهائی را که ناخواسته در گرداب مغلطه ها ، ادعاها و توقعات واهی امارات می افتند پاسخ گویند تا حقایق بر امتهای عربی روشن گردد.
پاسخ به ادعای واهی امارات :
در این جهت لازم است که به توقع نابجای اماراتیها در مورد جزایر سه گانه ایرانی ، در حد وسع خود پاسخ گویم و حداقل بعضی از اسناد تاریخی که ثابت می کنند نه خلیج عربی است و نه جزایر عربی و اشغال شده را ، ارائه نمایم.
تمامی کتب وصدها مقاله نوشته شده در رسانه های گروهی امارات متحده در خصوص عربی بودن خلیج فارس و جزایر سه گانه تنها از سوی سه نویسنده استخدامی نگارش شده که اتفاقاً هیچکدام تابعیت اماراتی ندارند و بدلیل ضعف اطلاعات تاریخی ، حقوقی و کمبود تجارب روابط بین المللی نویسندگان آنها ، فاقد استدلال های منطقی و علمی بوده و مطالب از روی تعصب نژادی و قومی نوشته شده است ، اما از آنجا که نویسندگان مؤسسه مطالعات الاهرام اهل منطق و استدلال هستند و روزنامه اهرام با 130 سال قدمت قدیمی ترین و مهمترین روزنامه عربی است و بارها مطالب ارزشمندی هم در دفاع از ایران نوشته است و از جمله در اهرام 219 و در کتاب تطویر العلاقات الایرانیه و المصر، صراحتاً از اصیل ، تاریخی و یگانه بودن نام خلیج فارس و نقش تاریخی مثبت ایرانیان دفاع شده است مطبوعات مصر در طول 13 سال جنگ با اسرائیل و دوره های بعد از آن همواره با گفتگوی انتقادی ، ضمن پاسخ به ادعاهای آنها تبلیغات صهیونیستی را علیه مصر خنثی نموده اند و این نشانگر توانایی مطبوعات مصر بوده است.
عبارت ( الجرز العربیه المحتله فی الخلیج العربی ) ( جزایر سه گانه عربی اشغال شده در خلیج عربی ) که بطور مکرر در رسانه های عربی بویژه ابوظبی نیز بکار می رود و حداقل 120 مقاله از این نوع توهمات در وب سایت www.alkaleej.org.ae موجود است را مورد بررسی قرارمی دهیم و پاسخهای مختصری ارایه می کنیم.
ابتدا به ادعای عربی بودن خلیج و سپس به ادعای عربی بودن جزایر سه گانه می پردازیم
روزنامه الاهرام ahram. Org.eg در شماره روز شنبه 20 مه 2002 در مقاله ای تحت عنوان
( انقلاب ناصر به تغییر نام خلیج فارس کمک کرد) یکبار دیگر در مقاله خود ناچار شد به این حقیقت اعتراف کند که ( از نظر تاریخی بدلیل قدرت برتر امپراتوری پارسی این آبراه در طول تاریخ خلیج فارس نامیده می شد ولی به یمن اثرات قومی و ملی انقلاب ناصر به خلیج عربی تبدیل گردید).
به عبارت دیگر با جمله فوق ، ما هم موافقیم اما اینکه نویسنده مدعی شده است که در حال حاضرنام خلیج به خلیج عربی تبدیل شده است این یک توهم و ادعای واهی است، چون ممکن است در بعضی رسانه های عربی از جمله تلویزیون هایی مانند MBC که از سوی ابوظبی تامین مالی می شود برخلاف منطق و اصول علمی و عرف بین المللی چنین تحریفی صورت بگیرد و با تطمیع دلارهای نفتی بعضی نویسندگان غربی نیز در این راه همسو گردند ، ولی تاریخ را نمی توان فروخت ، 6000 نقشه تاریخی موجود در موزه ها ، آرشیوها، کتابخانه ها و بایگانی مراکز کارتوگرافی و مراکز جغرافیائی و 250 کتاب تاریخی مربوط به دانشمندان سه هزار سال گذشته که نام خلیج فارس را به همراه دارند را نمی توان تحریف کرد ، بعلاوه اینکه خود مطبوعات عربی تاکنون دهها بار در جراید عربی بطور نمونه در مجله الاهرام عربی شماره 219 روزنامه اهرام و در کتاب هائی همانند الخلیج الفارسی عبرالقرون چاپ قاهره وهمچنین در کتاب (تطویر العلاقات المصریه الایرانیه) به مزورانه بودن و جعلی بودن نامی غیر از خلیج فارس اعتراف کرده اند.
تمامی نقشه ها و اطلسها و کتب مهم تاریخی در همه جای دنیا چه در قرون قبل و بعد از میلاد مسیح و چه در دوره اسلامی و دوره معاصر، همواره شاهراه آبی جنوب ایران را با نام خلیج فارس و نامهایی مترادف با آن ثبت نموده اند. در کشورهای غیر عربی هم اکنون بندرت و آنهم در اثر اشتباه و یا تطمیع بعضاً نام مجعول بکار می رود. هنوز علی رغم هزینه سنگین بعضی کشورهای عربی رسانه های گروهی معتبر جهان نام اصیل و تاریخی را حفظ نموده اند. در کشورهای عربی نیز در همه کتب درسی و نقشه های رسمی همواره تا دهه 70 نام خلیج فارس بکار برده شده است ، مانند : اطلس
( العراق فی الخوارط القدیمه ) دکتر احمد سوسه ، المجمع العلمی العراقی ، مطبه المعارف بغداد ، 1959 . این اطلس مشتمل بر 40 نفشه از منابع عربی قرون وسطی با ذکر نام خلیج فارس است.
وهنوز هم بسیاری از نویسندگان بیطرف عربی که تطمیع نمی شوند اصالت این نام را در نوشته های خود رعایت می کنند.
حتی در سالهای اخیر مقامات حکومتی و دوایر دولتی عربی برای اثبات ادعاهای ارضی خود علیه یکدیگر تاکنون چندین اطلس نقشه های تاریخی را که در آنها نام خلیج فارس ثبت شده است منتشر کرده اند در طول یک دهه گذشته ، کشورهای عربی در مورد اثبات ادعاهای ارضی خود نسبت به یکدیگر نقشه هائی تاریخی را در رسانه های گروهی خود منتشر و بعضاً به عنوان سند به دیوان بین المللی لاهه تقدیم نموده اند که در آنها خلیج فارس با همین نام توصیف شده است. از جمله:
1- در دعاوی ارضی قطر و بحرین 2- در دعاوی عربستان و قطر 3- دعاوی یمن و عمان
در نقشه ها ، اسناد و قراردادهای مورد استفاده آنها نام خلیج فارس بکار رفته است. همانطور که در فصول قبل توضیح داده شد ، در کویت و امارات چند اطلس تاریخی که در همگی نقشه های موجود در آن نام خلیج فارس ثبت شده است به چاپ رسیده است.
در کتاب دیگری بنام ( ریشه های کویت )( اصول الکویت المنشور العام ) که در سال 1991 در هلند به چاپ رسیده است 15 نقشه تاریخی وجود دارد و جالب اینکه نقشه روی جلد کتاب که از منابع هلند مربوط به سال 1660 میلادی است نام خلیج فارس را در بردارد.
نقشه دیگری که یکی از مهمترین استنادات کویت که در هر سه اطلس مذکور به چاپ رسیده است، نقشه 1762 کارستون نیبور دانمارکی است در نقشه مذکور تحت نام نقشه خلیج فارس ، جزایر سه گانه با نام ایرانی بومف و تنب متعلق به ایران به ثبت رسیده است.
در حالیکه نویسندگان زیادی در کشور های عربی از یک جمله وی در مورد عرب بودن ساکنان جزایر سوء استفاده های زیادی کرده اند.
نمونه ای از صدها نقشه تاریخی موجود در کتب و منابع مختلف غیرعربی که نام خلیج فارس بر آنها ثبت و در اعماق تاریخ ریشه های آنرا مسنحکم گردانیده است را ارایه نمودیم. و مشخص گردید که نام خلیج فارس حدود سه هزار سال در تمام کتب سفرنامه نویسان ، سیاحان مورخین و نقشه نگارهای جهان که از این منطقه جغرافیایی بازدید کرده اند ، مزین بوده است و آثار و کتب بیشتر از 200 دانشمند ، مورخ ، سیاح ، جغرافیانویس و دریانورد اسلامی و عربی از صدر اسلام تا قرون اخیر در کتابخانه های جهان به زبانهای مختلف وجود دارد که هیچکدام پهنه آبی جنوب ایران را خلیج عربی ننامیده اند بلکه برعکس تمامی آنها این پهنه آبی را دریای پارس، بحر فارس و یا خلیج فارس نامیده اند. بیشتر از ششهزار نقشه تاریخی از عصر هردوت و اسکندر مقدونی تا قرن اخیر در کتابخانه ها، موزه ها اطلس های در سراسر جهان وجود دارد که با زبانهای مختلف این پهنه آبی را مترادف با خلیج فارس نامیده اند.
بنابراین خلیج فارس یک حقیقت تاریخی و یادآور دوره ای از تاریخ تمدن منطقه خلیج فارس است و همانطور که ملل متمدن از تغییر نامهای تاریخی پرهیز می کنند مصریها در حفظ نامهائی مانند اسکندریه، سالوم- سینا- اسیوط- سویز کوشیده اند و جمهوریهای شوروی سابق در حفظ مجسمه ها و آثار تاریخی دوره شوری به عنوان بخشی از تاریخ ملی خود کوشیده اند هر فرد خلیجی متمدن نیز برخود واجب می داند که این نام را به عنوان بخشی از تاریخ تمدن خود حفظ کند.
توطئه انگلیس یا ناصر ؟!
برخلاف ادعای مقاله اهرام و برخلاف تصور افکار عمومی مردم ایران ، و روشنفکران عرب ، پژوهش ها نشان می دهد که جمال عبد الناصر اصلاً بانی تغییر نام خلیج فارس نبوده بلکه این امر یک توطئه هدفدار و ظریف استعماری بوده است.
در ابتدا استعمار که تصور می کرد تا ابد خلیج فارس را در سلطه خود خواهد داشت، این خلیج را دریاچه بریتانیا نامید و چون این نام بی مسما مقبولیت نیافت در سال 1951 زمانیکه از شرکت های استعمار گر نفت انگلیس در ایران خلع ید و اموال آنها مصادره گردید. ماموران استعمار که در ترور رهبران ملی کردن نفت ایران ناکام ماندند ، به ترور نام خلیج فارس اقدام نمودند. کارگزاران انگلیس در منطقه و بویژه کارگزار سیاسی انگلیس در بحرین نام ساحل عربی و خلیج عربی را در مکاتبات خود مطرح کردند و سپس این توطئه با انتشارکتاب ( خلیج عربی ) کارگزار انگلیس رودریک اوین در سال 1957 تکمیل گردید. انتشار این کتاب بلافاصله در رسانه های گروهی عربی که به تازگی از سیطره حقارتهای استعمار رهایی یافته بودند، بازتاب گسترده یافت ، و این همسایگان عرب بدون توجه به ظرافت توطئه استعمار، سلاح قلم را بدست گرفتند و به ترور و تخریب نام سه هزار ساله خلیج فارس پرداختند و بویژه ماهنامه العربی ارگان وزارت تبلیغات کویت از سال 1958 تبلیغات گسترده ای را در این زمینه شروع کرد که اگر سیاست صبورانه و خویشتنداری ایران نبود این توطئه می توانست به بحرانهای خطیر میان ایران و اعراب منجر شود. اما جنگ روانی در واقع از سوی آندسته ازکشورهائی که فاقد یک هویت و اصالت تاریخی بودند ادامه یافت. این در حالی است که در مصر حتی در کتاب انورسادات بنام طغیان رود مصر 1957 نام خلیج فارس بکار رفته و ناصر نیز حدود جهان عرب را از خلیج فارس تا اقیانوس آرام نامیده است. و هنوز هم بعضاً در کتب چاپ مصر خلیج فارس بکار می رود. در اینکه نام اصلی و تاریخی خلیج فارس همواره همین نام بوده است ، نویسنده اهرام درست می گوید اما در اینکه انقلاب 1952 مصر به تغییر آن منجر شده باشد ، حرف بی ربطی است بلکه در ابتدا این یک توطئه انگلیسی بود و بعد در میان ناسونالیستهای افراطی مانند صدام حسین طرفدارانی پیدا کرد. در ایران نیز تقریباً همه بر این پندارند که تغییر نام خلیج فارس به دعوت ناصر انجام گرفته است و به همین دلیل حتی در محافل دانشگاهی برای این اقدام ، وی را نفرین می کنند. واقعیت این است که این تصور غلطی است ناصر یک انقلابی ناسیونالیست عرب بود ولی در عین حال وی دارای همسر ایرانی بوده است و هیچگاه مشوق تفکرات ستیزه جویانه با ایرانیان نبوده است.
50 سال سردی روابط ایران و مصر به این تفکر غلط دامن زده است برخلاف آنچه در ایران تصور میشود در قاهره که با جمعیت 15 میلیونی خود صدها مجله و روزنامه مرکز فرهنگی و ادبیات عرب است و بسیار مورد توجه جهانیان قرار دارد ، هنوز هم متفکراتی هستند که با شجاعت از اصالت تاریخی نام خلیج فارس دفاع می کنند، در کتب و مجله های و یادر کتابهائی که از زبانهای اروپائی ترجمه می شود Persiangulf را با حفظ امانت خلیج فارسی ترجمه می کنند، این در حالی است که در سایر کشورهای عربی، بویژه در ابوظبی برخلاف اصول مالکیت معنوی و برخلاف عرف بین المللی کتابهائی که ترجمه می شود واژه P.g به خلیج عربی ترجمه می شود. تنفر قومی عربی ، فارسی همواره از سوی افراطیون عرب دامن زده شده است و هم اکنون از سوی اطرافیان حکام شارجه و ابوظبی به آن دامن زده می شود.
توطئه استعماری فارسی ستیزی نیم قرن قبل توسط کارگزاران استعمار در خلیج فارس شروع شد و بعضی از مطبوعات عربی هنوز به آن دامن می زنند که انتظار میرود که دیگر این روند متوقف گردد. وارونه کردن چنین حقیقت مسلمی، خطرات مادی و معنوی زیادی در آینده برای اعراب و جهان اسلام دارد. قلب کردن این حقیقت می تواند رهبران وسیاسیون عرب را نزد جهانیان دروغگو و متقلب معرفی نماید و آنگاه مشروعیت ادعاهای اعراب درموضوعات اساسی همانند حقانیت سرزمینهای اعراب و اسرائیل نیز زیر سؤال خواهد رفت.
اینجانب به عنوان یک روزنامه نگار و مدرس دانشگاه قصد ندارم دادخواستی علیه سوء استفاده و سرقت ادبی ، ستیزه جوئی قومی ، فارسی ستیزی ، تبعیض نژادی ، برتری طلبی و توسعه طلبی ، نقض مقررات مالکیت معنوی و … که در طول 30 سال گذشته از سوی عده ای معدودی از افراد مغرض و ناآگاه و عمله استعمار صورت گرفته را ارائه نمایم. چون این کار وظیفه تشکیلات دولتی است ولی آنها تا کنون این قضایا را به سکوت گذرانده اند و همواره پاسخ گوئی به اتهامات را به وقت مناسب موکول نموده اند. دلیل آنها این است که پرداختن به اینگونه اتهامات ناروا و نژادگرایانه علیه ملت ما منجر به معطوف شدن اذهان به مسائل قومی می شود امری که شدیداً از سوی رهبران ایران مذموم شمرده می شود.
ایران کشور کثیرالملتی است و حداقل 30 قوم و ملیت را در بر می گیرد لذا قوم گرائی جایگاهی در وحدت ملی ایرانیان ندارد به همین دلیل در میان رهبران آن کرد ، ترک، عرب و000 می بینیم. اما نژادگرایی و قوم پرستی در کشورهای عربی در 4 دهه گذشته یک ارزش محسوب می شد و اساس وحدت ملی آنها بشمار می رفت. به همین دلیل با سرقت آثار دانشمندان مسلمان ایرانی و سایرین تمام ارزشهای اسلامی و میراث فرهنگی و ادبی همه کشورهای اسلامی را نیز به عنوان میراث عربی به جهانیان عرضه می کنند. و ایرانیان نیز نسبت به این موضوع همواره بی توجه بوده اند. و نسبت به نام خلیج فارس نیز حساسیت و تعصب نداشته اند.
اما آنها در مورد نامگذاری یک خیابان بسیار بسیار حساس بودند ، یک نمونه کوچک آن نام خیابان خالد اسلامبولی است بطور نمونه ماهنامه شرق در شماره 1 سال 2001 با چاپ عکسی از تابلو خیابان خالد اسلامبولی ، نوشته است.
( نامی که به بن بست در روابط دو کشور منجر شده است )
آیا ما هرگز نسبت به تغییر نام خلیج فارس که در واقع اهمال وتخطئه هویت ملی و تاریخی ما است تأسف خورده ایم و یا متأثر شده ایم؟
همانطور که گذاشتن نام یک خیابان در تهران خشم و ناراحتی مسئولین ومقامات و یا مردم مصر را برانگیخته است، باید گفت که تغییر نام خلیج فارس نیز به همان اندازه عواطف و احساسات ملی نسل جوان ایران را خدشه دار و بر ضد اعراب برمی انگیزد، در حالی که مقایسه نام خیابان خالد اسلامبولی با نام خلیج فارس که یک نام تاریخی و اصیل و مقبول جهانی است و اصالت آن برای همه جهانیان مهم است، مقایسه درستی نیست. ولی باید دانست که جنگ نام و کاربرد نامهای سیاسی از سوی هر قوم و کشوری که باشد امری ناپسند است و نباید با عواطف و احساسات قومی و یا ملی کشورها بازی کرد.
ایرانیان و اعراب بدلیل سه هزار سال سابقه همزیستی دارای نقاط مشترک زیاد زبانی فرهنگی و دینی هستند. وجود حداقل یکصد و پنجاه کلمه قرانی و صدها کلمه دیگر در زبان عربی از ریشه فارسی و وجود صدها کلمه عربی در زبان فارسی دلیلی بر قدمت روابط فرهنگی است بطوری که حتی شاهان پارسی قبل از اسلام مانند بهرام گور به زبان عربی شعر می سروده اند و به طواف کعبه می رفته اند. چند قرن ایران و کشورهای عربی دارای دولت واحدی بوده اند چه در دوره امپراتوری پارسی و چه در دوره امپراتوری اسلامی، زبان عربی و فارسی از قبل از اسلام واژه های زیادی از هم قرض گرفته اند و صدها دانشمند ایرانی کتب خود را به زبان عربی نوشته اند و هنوز هم مردم ایران زبان عربی را زبان مقدس و زبان خودی محسوب می کنند این وجوه مشترک ما و اعراب را به زندگی برادرانه و مسالمت آمیز فرا می خواند.
البته باید اذعان نمود که روزنامه اهرام تا حدودی درست میگوید ( به یمن قطع روابط ما و مصر و 30 سال سردی روابط با کشوری که مرکز تمدن باستانی خاورمیانه و مهمترین کشور عربی است افرادی متعصب در جامعه اعراب موفق شدند نام خلیج فارس را مخدوش سازند ) مصر کشوری است که روزانه 5 هزار نفر توریست از موزه ملی و اهرام بازدید می کنند و نقش رهبران آن در مسائل خاورمیانه وآفریقا بسیار حساس است. تمام موضوعاتی را که ما بخاطر آنها با مصر روابط خود را قطع کرده ایم امروز با گذشت بیش از 20 سال به انتفاء موضوع هستند و برخلاف معاهده کمپ دیوید امروزه مصر نقش بسیار حساسی در انزوای اسرائیل و حمایت از منافع فلسطینی ها دارد. و مصر درجهت منافع ملت فلسطین قدمهای بزرگی بر می دارد.
آیا ما هرگز از خود پرسیده ایم که این سردی و قطع روابط چه منافعی برای ما وجهان اسلام در برداشته است؟!
آیا گذاشتن نام قاتل یک رئیس جمهور بر روی نام یک خیابان آنهم بنفع یک گروه افراطی سلفی که حتی ما را دشمن خود می پندارند و هم مسلکان سلفی آنها در افغانستان دیپلماتهای ما را شهید کردند و دو ملت را در آستانه یک جنگ و فاجعه تاریخی قرار دادند؟ برای ما و جهان اسلام منافعی دارد؟
آیا اصلاً گروه قاتلان سادات ، کوچکترین علاقه ای به جمهوری اسلامی داشته و00 دارند؟
آیا هم فکران این گروههای افراطی در الجزایر و مصر قتل مردم بی گناه را در جهت منافع فردی خود جایز نشمرده اند؟
خلیج فارس یک دریای نیمه بسته وپهنه آبی بین المللی است و آبهای بین المللی آن میراث مشترک بشریت محسوب می شود، نه ایرانیها قادرند که نام آن را به خلیج ایران تغییر دهند و نه اعراب باید برای تغییر نامی تاریخی تلاش کنند. اگر افرادی متعصب و نژاد پرست می توانند 1400 سال حاکمیت امپراتوری پارس را بر بخشهای عظیمی از خاورمیانه و خلیج فارس، نادیده بگیرند، تاریخ نمی تواند،این بخش از زنجیره خود را فراموش کند. تاریخ زنجیره ای به هم پیوسته است و قطع و نادیده انگاشتن هر بخش از زنجیره تاریخ اهمال و کوتاهی بر کل تاریخ بشریت است.
حاکمیت امپراتوری پارس چه خوب و چه بد بخشی از تاریخ مشترک میان ایرانیان و اعراب است و آثار آن را باید حفظ نمود. خلیج فارس یک آبراه بین المللی است و به همه مردم جهان تعلق دارد و یک یا چند دولت کودتا و یا انقلابی نمی توانند برای تغییر نام این پهنه آبی اقدام کند، تغییر نام یک جانبه توهین به همه ملتهای جهان محسوب می شود.
نام خلیج فارس یادگار 1500 دوره امپراتوری فدرال پارس است که بناها و اسامی و آثار باستانی این دوره میراث بشریت، میراث عربی و اسلامی و جزء افتخارات همه ملت ها و اقوام منطقه خاورمیانه است.
عرب ها به خوبی واقف هستند که خلیج فارس جزء معدود نامهائی است که در جهان در طول تاریخ نزد همه اقوام وملل و همه مورخان، نویسندگان، شعرا وسیاحان به زبانهای مختلف اعم از عربی ، لاتین ، فارسی و… آن را با همین معنی نگاشته اند این نام حداقل 2500 سال سابقه مکتوب دارد که 200 کتاب تاریخی و یک هزار نقشه منحصر به فرد تاریخی درموزه ها، کتابخانه ها و آرشیوها، تاکنون این نام را به ما منتقل کرده اند و خودبخود جزء میراث فرهنگی بشریت محسوب می شود و تخریب آن، همانند تخریب مجسمه های تاریخی بودا در افغانستان ، عملی ضد انسانی و مغایر با اصول و اهداف یونسکو و سازمان ملل متحد و مغایر با قطعنامه های کنفرانس یکسان سازی اسامی جغرافیایی می باشد.
از سوی دیگر نظر به اینکه تخریب این نام و فارسی زدائی نوعی قوم ستیزی است و ناشی از برتری طلبی ، تبعیض نژادی و فارسی ستیزی است ، عملی خصمانه و مغایر با اصول و مفاد کنوانسیونهای سازمان ملل در مورد تبعیض نژادی می باشد.
در حالیکه هیچ قومی در جهان به اندازه فارسها و ایرانیان در تکمیل و تکامل خط عربی ، ادبیات عرب و گسترش اسلام و توسعه و نفوذ زبان عربی به ماوراء النهر، چین ، هند ، شرق آفریقا و … نقش نداشته اند ، و همواره زبان عربی را زبان مقدس و خودی دانسته اند و به گواهی تاریخ اکثر امرا ، شعرا و کتاب در دوره خلفای اسلامی و بعد از آنها در سراسر جهان اسلام ایرانیها بوده اند. امروزه کسانی هستند که اولاً 1500 سال تاریخ امپراتوری پارس را که بخشی از تاریخ و هویت ملی همه کشورهای خاورمیانه و حتی اروپا است را یا نادیده می انگارند یا در ترجمه این بخش از تاریخ اقدام به تحریف و تجاهل می نمایند ، حال اینکه همین افراد ، حضور غاصبانه اسکندر را در مصر و بلاد شام به انواع و اقسام شیوه گرامی می دارند و آنرا جزئی از تاریخ ملی خود و با افتخار یاد می کنند. در مصر نه تنها اسامی مانند اسکندریه را که یادگار دوره اشغالگری یونانی ها است حفظ کرده ، بلکه تعدادی از اسامی خیابانها نیز به نام شاهان و فرمانروایان یونانی ، رومی و یا ترکان عثمانی است که یادآور بخشی از تاریخ حضور آنها در مصر است ، چطور است که حضور امپراتوری پارس که به مدت بیش از یک هزار سال در خلیج فارس حضور قدرتمندانه ای داشته و حتی بحرین ( بهرام ) یکی از پایگاههای نظامی آن به شمار می رفته ، باید از نامی که یادآور آن بخش از تاریخ مشترک ما و اعراب است حذف شود؟
بسیاری از علما و دانشمندان عرب چه در دهه 50 و چه در سالهای اخیر بر اصیل بودن وتاریخی بودن نام خلیج فارس تأکید کرده اند و نام خلیج عربی را غیرعلمی و غیرتاریخی خوانده اند.
دهها متفکر غربی و همچنین عربی در ۳۰ سال گذشته در مورد حقانیت تاریخی نام خلیج فارس مطلب نوشته اند ، بسیاری از آگاهان مسائل منطقه معتقد هستند که نتایج زیانبار مادی، معنوی و روانی تغییر نام خلیج فارس از سوی اعراب، کمتر از آثار زیانبار سه جنگ خونبار در خلیج فارس نیست.
هنگامیکه بحث از افتخارات و میراث اسلامی و عربی است ، دست نوشته ها ونقشه ها و کتب مورخان ، سیاحان ، اطباء و دانشمندان ایران را به عنوان میراث عربی به جهانیان عرضه می کنند ولی وقتی بحث از حفظ و حرمت این میراث و حفظ نامهائی که آنها به اماکن و دریاها داده اند به میان می آید توجهی ندارند ، نمونه اینها کتابی است تحت عنوان (نوادر المخطوطات) Rar manuscripts
این کتاب که با سرمایه یونسکو و ( UNDP ) برنامه توسعه سازمان ملل متحد و به دستور رئیس جمهور مصر در سال 1995 در مطابع دارالامین قاهره چاپ شده است ، حاوی 59 اثر خطی بی نظیر و نادر است که در مقدمه کتاب آنها را به عنوان میراث بشریت و نمونه های نادر و منحصر به فرد معرفی نموده است. در این کتاب 59 اثر دست نویس که همگی مربوط به قرآن شریف هستند چاپ شده در این میان دست نویس رنگی و تزئین شده شماره 40 که همراه این قرآن های شریف چاپ شده نقشه بی نظیری است که اگر چه تاریخ 1810 را دارد ولی بنظر می رسد تاریخ آن قدیمی تر باشد ، این نقشه منحصر به فرد به زبان عربی است و خلیج فارس را ثبت کرده است این اولین نقشه عربی است که قاره آفریقا را بطور دقیقی ترسیم کرده است. این نقشه همراه یک نقشه دیگر که آنهم خلیج فارس را ثبت کرده است. مربوط به کتابی است بنام ( رساله فی علم الحدیث ) ، که در کتابخانه اسکندریه در بخش اسناد ملی نگهداری می شود.
حداقل 25 نفر از دانشمندان شهیر ایرانی، مانند ابن مقفع ، ابوعلی سینا، زکریای رازی، استخری، و … که به جهت علاقه مندی به زبان مقدس قرآن بعضی از کتابهای خود را به عربی نوشته اند، کشورهای عربی آنها را به عنوان علماء جغرافیا و یا اطباء عرب به جهان معرفی می کنند و ما در مورد این سرقت ادبی سکوت کرده ایم. وقتی در جهان عرب، کتب نویسندگان فارسی را به عربی ترجمه کردند و بدون رعایت جوانب حق مالکیت معنوی از آنها بهره بردند و حتی نویسندگان فارسی گوی مانند رازی ، ابوعلی سینا ، سیبوه ، همدانی ، اصفهانی ، خیام و … را به جهان غرب به عنوان افتخارات عربی فروختند و ایرانیان نسبت به اینگونه مسائل بی اهمیت بودند ، افرادی در کشورهای عربی این حق را به خود می دهند که اسامی را نیز بدون توجه به حقوق مالکیت معنوی و بی توجه به عرف بین الملل وعواطف و احساسات مردم ، تغییر دهند ، در این راه شکی نیست که در چاپ کتابهای جدید سفرنامه ها و کتب مورخین قدیمی دستبرد نمایند و اسامی را به نفع خود تغییر دهند کما اینکه در نقشه های جدیدی که در بعضی کتب عربی حتی راجع به حوزه قلمرو فراعنه مصر و یا اسکندر و یا امپراتوران پارسی، ترسیم کرده اند در نقشه های آن دوره تاریخ نیز خلیج فارس را با نام خلیج عربی ترسیم کرده اند که از جمله آنها می توان به ترجمه عربی کتاب اطلس مقدس اشاره کرد. در اینگونه توطئه های استعماری همواره خسران متوجه طرف ساکت است وسکوت گناهی نابخشودنی در مقابل ظالمینی است که حق را گستاخانه ضایع می کنند
اما در رابطه با بخش دوم مقاله که جزایرسه گانه ایرانی را عربی و اشغال شده می نامند ، رد این اتهام مستند به اسناد تاریخی نیازمند یک کتاب قطوری است اما مختصراً در مورد مقاله 26 یولیو 2002 الاهرام ( لیلی تفتح ملفات الجزر العربیه المحتله ) باید گفت ادعای عربی بودن جزایر سه گانه، و اشغال آن توسط ایران، تاکنون در صدها مقاله و کتاب به کررات تکرار شده است. اما اینکه عربی بودن این جزایر چگونه و کی و براساس چه سنگ نوشته کتاب و سند تاریخی اثبات شده ، هیچکس حاضر نیست سندی ارائه کند ، آنچه تاکنون ارائه شده مکاتبات ضد و نقیض کارگزاران انگلیسی است که اعراب همواره آنها را استعمارگر و عامل بدبختی جهان عرب می شمارد. امارات حتی یک سند محکمه پسند برای اثبات حاکمیت برجزایر سه گانه ندارد آنچه امارات مدعی است ( اسناد دال بر حاکمیت بر جزایر است ) چیزی نیست جز نامه های کارگزاران استعمار در طول سالهای 1850 تا1971 که جزایر ایرانی را در اشغال داشتند ، این مکاتبات و اسناد خود پرداخته استعمار فاقد هر گونه ارزش حقوقی و قانونی است. واقعیت این است که امارات بی دلیل از سرمایه ملت خود هزینه میکند ، این هزینه کردنها هیچ ثمره ای نخواهد داشت جز اینکه میان جهان اسلام به نفع اسرائیل نفاق و تفرقه ایجاد نماید.
باید گفت جزایر سه گانه براساس مالکیت مستمرتاریخی ایران، براساس حقوق بین الملل و حقوق دریاها و براساس اجماع و اتفاق نظر منطقه ای و بین المللی و با رضایت حاکمان وقت شارجه و با حکمیت و رضایت اشغالگران بریتانیا یی آن ، به حاکمیت اصلی آن (ایران) بازپس وعودت داده شده است اولاً که این تفویض، عودت حق به حق دار بوده است ثانیاً به فرض محال که بپذیریم اعراب بر آن تملک و یا حاکمیت داشته اند، در مرزبندی های دوره استعمار و حکمیت های بعدی تغییراتی صورت گرفته که طبق اصل تغییر ناپذیری مرزهای جغرافیایی باید محفوظ بماند و به همین دلیل سازمانهای بین الدولی و از جمله منشور سازمان وحدت آفریقا و کشورهای آفریقایی ومستعمره های سابق همگی تقسیمات و حکمیتهای استعماری را در مورد تعیین حدود خود به رسمیت پذیرفته اند و از جمله مرزهای ایران که همگی با حکمیت انگلیس و عموماً بر ضد منافع ایران صورت گرفته است و حتی تجزیه شهرهای شمالی ایران را به رسمیت شناخته است. و اگر ایران می تواند ادعائی نسبت به اعاده اراضی از دست رفته اش طی دو معاهده ننگین گلستان و ترکمنچای بکند، امارات نیز حق مشابهی خواهد داشت؟
استدلالهای اعراب در مورد عرب بودن جزایر سه گانه همانند ادعای عربی بودن نام خلیج فارس است همانطور که آن ادعا بی پایه و اساس است ، این ادعا نیز بی اساس و غیر منطقی است.
حتی اگر بپذیریم که جزایر عربی است باز حقوق بین المل، آنرا دلیلی بر تعلق حاکمیت آن برای اعراب نخواهد دانست، چون در ایران حتی در مرکز و شرق ایران مثلاً در مرز ایران با افغانستان شهر عربخانه وجود دارد که 80% آن عرب هستند، ولی این شهر در هیج برهه ای تحت حاکمیت اعراب نبوده است اگر قرار باشد که به داوری و تحکیم بین المللی در مورد جزایر سه گانه مراجعه شود ابتدا باید در مورد نام خلیج فارس به داوری و تحکیم بین المللی مراجعه کنیم ، آنگاه نوبت جزایر سه گانه خواهد بود که به داوری گذاشته شود.
امارات بر اساس نامه های وزارت خارجه انگلیس مدعی است که از سال 1904 پرچم شارجه و رأس الخیمه بر جزایر نصب بوده و این نشانگر حاکمیت آنها بر جزیره بوده است، این در حالی است که دهها نوشته و نقشه های رسمی دولت انگلستان نشان می دهد که دولت ایران تنها دولت حاکم بر این جزایر بوده است و پرچم ایران در روزهای اعیاد مذهبی وجشنهای ملی در ابوموسی توسط یک نماینده حاکم فارس در دوره نادرشاه تا اوایل قرن بیست در اهتزاز بوده است.
در کتاب حمدی ، نامه های متناقضی در خصوص جزایر وجود دارد چند مکاتبه نشان می دهد که انگلیس ها شیوخ را چند بار به زور وادار به نصب پرچم کرده اند و اهمیت جزایر را مطرح و خطر سلطه ایران ویا روسیه را بر این جزایر گوشزد نموده اند، اما شیوخ که اعتقادی به مالکیت و سودمندی سرمایه گذاری در جزیره نداشته اند، از نصب پرچم خودداری و یا پس از مدتی جزایر و پرچم را به حال خود رها کرده اند و هنگامیکه با اعتراضات شدیداللحن انگلیس ها مواجه شدند ، و انگلیس آنها را متهم به همدستی با فارسها نمود ، حاکم راس الخیمه بهانه می آورده است که چون طناب نداشتیم به این دلیل نتوانستیم پرچم را نصب نماییم.این بی توجی به نصب پرچم حکایت از عدم اعتقاد به مالکیت جزایر است ، اگر این جزایر ملک شیوخ بود ، برای دفاع از یک وجب آن خود را قربانی می کردند چون اعراب حتی یک وجب از خاک خود را به کسی نمی دهند و مثال بارز آن فلسطین است. پس نداشتن پول برای خرید طناب نمی تواند دلیلی بر سستی و اهمال در اعمال حاکمیت باشد دوماً اینکه خود آقای حمدی درمقدمه کتاب خود آورده است که قبل از جنگ ایران و عراق، صدام به شیخ شارجه اعلام کرد که در صورتیکه آن حاکم بخواهد عراق آمادگی دارد که جزایر را از ایران باز پس بگیرد. در اینجا نیز حاکم شارجه هر گونه ادعا و اقدام برای بازپس گیری جزایر را رد می کند و این خود دلیل دیگری است که این جزایر به آنها تعلق نداشته است و در چند مورد حکام وقت شارجه و راس الخیمه به حاکمیت و مالکیت ایران بر جزایر صراحتاً اعتراف نموده اند.
و اینکه نسل فعلی امارات به یمن دلارهای نفتی تاکنون چندین برابر ارزش مادی این جزایر هزینه تبلیغاتی برای اثبات توهمات خود کرده است و موجبات اختلاف میان وحدت اعراب و ایران شده است، یقیناً ریشه در عوامل پنهانی استکبار جهانی دارد. کسانیکه نسبت به ایران نیات سوء و توسعه طلبانه ندارند، هیچگونه نگرانی از توسعه نظامی ایران ندارند و آنها که نگرانند، کسانی هستند که اهداف شیطانی درخصوص ایران در سر می پرورانند.
دو جزیره تنب کوچک و بزرگ در طول تاریخ فاقد سکونت بوده است و هیچ آثار تاریخی و مدونی و هیچ شاهدی مبنی بر عربی بودن آن وجود ندارد، تنب یک کلمه پارسی است به معنی ، بام ، گنبد و گردآوری و خرمن کردن غلات را نیز تنب و تنبه کردن می گویند، و بنا بر تاریخ شفاهی و مکتوب در طول تاریخ ، استراحتگاه موقت صیادان، مسافران و حجاج ایرانی بوده است. ابوموسی نیز همین وضعیت را داشته است. فقط با این تفاوت که بومف (بوموسی) طی یکصد سال گذشته به یک جزیره مسکونی تبدیل شده است.
هنگامیکه انگلیسی ها این جزیره را به اشغال درآوردند ، جمعیت آن را 60 خانوار شامل 30 خانوار فارس و30 خانوار بلوچ و یا عرب که از دبی و بندر لنگه مهاجرت کرده اند نام برده اند. هنگامیکه انگلیس ها به اشغال ابوموسی و بهره برداری از معادن آن مشغول شدند ، فارسها را از جزیره اخراج کردند و بجای آنها هندی آوردند توضیح اینکه دبی نیز کلمه ایرانی است به معنی دو جایگاه یا دو محل استراحت و باراندازی کالا، اصل آن دبار بوده است و اولین ساکنان آن اعراب و طوایف بندری بودند که از ایران مهاجرت کردند ، تمامی کسانیکه همین الان در ابوموسی به عنوان عرب پاسپورت امارات دارند اصل و نسب آنها ایرانی است و این را بسیاری از آنها در سرشماری 20 سال قبل اعتراف کرده اند و حتی اقوام آنها در شهرهای چابهار، بندرلنگه و کنارک ساکن هستند، اما چون از دولت امارات حقوق قابل توجهی می گیرند خود را عرب معرفی می کنند.
این جزایر اشغال شده نیست، بلکه در سال 1971 براساس توافق انگلستان و توافق منطقه ای و بین المللی از اشغال انگلستان خارج و به میهن اصلی منضم گردید و با استقبال پرشکوه مردم ابوموسی روبرو شد و در جهان عرب نیز اعتراضی به این اقدام نشد. ادعای عربی بودن این جزایر همانند ادعای واهی عربی بودن خلیج است. به هر حال اگر نویسنده الاهرام سندی تاریخی دال بر عربی بودن و یا تعلق جزایر به دولت امارات دارد این اسناد را در روزنامه چاپ کند تا مردم ایران نیز از آن مطلع شوند لازم به توضیح است که سند باید محکمه پسند باشند نه نامه های سفارت انگلیس که بر له خود برای ادامه غارتگری معادن ابوموسی نامه نگاری کرده اند.
بنظر ما ایران به سه دلیل حاضر به پذیرش پیشنهاد دادگاه بین المللی نیست
1- به گواه تاریخ و مورخین ایران 2500 سال بر این جزایر حاکمیت داشته است و تنها از سال 1820 تا 1971 انگلستان آن را از حاکمیت ایران خارج ساخته ودر پایان دوره استعمارگری، آنرا مجدداً به ایران عودت داده است.
2 - تحویل گرفتن جزایر براساس اسناد و نقشه های تاریخی و بر اسای یک توافق بین المللی و منطقه ای و براساس حقوق بین الملل صورت گرفته و هیچ گونه مخالفتی از سوی کشورهای جهان با آن صورت نگرفته است.
۳- ایران جزایر را تحت حاکمیت خود دارد و دلیلی وجود ندارد که برای بخشی از اراضی اش به دادگاه و حکمیت برود.
علی رغم صحت مطالب فوق بنظر آگاهان سیاسی، ایران باید پیشنهاد اعراب را برای دادگاه بین المللی بپذیرد، زیرا امارات هیچگونه سند محکمه پسندی ندارد اوراق مکاتبه ای بی ارزش کارگزاران استعمارگر انگلیس بنفع خودش فاقد ارزش حقوقی است ، اقرار و اعتراف انگلستان بنفع خودش غیرقابل پذیرش است.
ایران همچنین می تواند این شرط را برای اعراب پیشنهاد کند که حاضر به رفتن به دادگاه بین المللی است ، بشرط اینکه اولاً اعراب به حقوق بین الملل احترام قائل شوند و با نام تاریخی خلیج فارس مغرضانه برخورد نکنند. اصالت نام خلیج فارس و بحث حاکمیت بر جزایر هر دو در دادگاه مطرح و هر رایی که دادگاه پذیرفت طرفین بپذیرند.
اما آنچه واقعیت است این است که مرزبندی کشورها پایان پذیرفته و ادعاهای فعلی ، توطئه ، هزینه های کلان برای تغییر مرزها هیچ پذیرشی در جامعه جهانی ندارد. و امارات از این برخوردهای منفی و غیرمنطقی هیچ چیز بدست نخواهد آورد چرا که با ملت ایران فقط می توان با زبان منطق و عقل و انصاف سخن گفت ، اقدامات زورمدارانه و توطئه و تخریب و توهین مردم ایران راهیچگاه مرعوب نمی سازد. سکوت در مقابل گستاخی های امارات و نرمش درمقابل حکام خیره سر کشورهای بی ریشه و فاقد هویت تاریخی از این قبیل ننگ ابدی بر سیاست خارجی ما خواهد بود ، قرار دادن ایران و اسرائیل در یک کفه ترازو به عنوان اشغالگر یک کار ظریف استعماری است که در دراز مدت به کم رنگ شدن حقانیت مسئله فلسطین منجر خواهد شد. تغییر نام خلیج فارس ، و ادعاهای ارضی نسبت به ایران دشمنی با کل ملت ایران و اقوام منطقه است و حال آنکه مردم ایران نزد اعراب از ارزش و اهمیت خاصی برخوردار هستند و متقابلاً مردم ایران نیز حساب عده ای افراد سیاست زده و مغرض در سطوح مدیریتی کشورهای عربی را از جامعه عرب جدا می دانند.
یکی از عجایب تاریخ معاصر این است که کشوری که تا 30 سال قبل در هیچ جای جهان نام و سابقه ای از آن وجود ندارد نسبت به کشوری که 2500 سال بطور مستقیم و غیر مستقیم بر این جزایر خلیج فارس حاکمیت داشته است، ادعای ارضی می کند و مدعی اسناد تاریخی نیز می شود آنان مکاتبات کارگزاران انگلیس که خود آنرا استعمار پیر و عامل بدبختی جهان اسلام می دانند را به عنوان سند ارائه می کنند!! هزینه کردن دلارهای ابوظبی و شارجه هیچ ثمره ای برای آن کشور در برنداشته و نخواهد داشت بلکه احساسات جریحه دار شده میان ملت ایران و اعراب بیشتر دامن خواهد زد که آثار بسیار خطرناکی برای کل جهان اسلام در برخواهد داشت.
برابر شواهد تاریخی و شواهد علمی ایرانیان و اعراب ریشه های نژادی و قومی مشترکی دارند و مزید بر آن دارای اشتراکات مذهبی، فرهنگی و زبان زیادی هستند و هیچ ملیتی در جهان به اندازه ایرانیان به اعراب نزدیک نیست، در سراسر ایران مقبره دهها نفر از سلاله پیامبر اسلام و ائمه معصومین زیارتگاه ایرانیان است و الگوهای دینی و رفتاری ما ائمه هستند که همگی به شبه جزیره عربی تعلق دارند بخش وسیعی از اعراب جنوب ایران مهاجرینی هستند که از نجد و حجاز آمده اند. بنابراین بی دلیل نیست که مطبوعات ما در طول 20 سال گذشته در مقابل بعضی از مطبوعات عربی که بر تنفر قومی فارسی عربی استوار بوده است ، سکوت کرده اند و اتهامات ناروا علیه ایرانیان را بی پاسخ گذاشته اند. در طول 10 سال گذشته با حمایت مالی دلارهای نفتی ابوظبی ، 120 مقاله در جراید امارات و کشورهائی مانند کویت و عراق در ضدیت با منافع ملی جمهوری اسلامی ایران و در راستای خلیج فارس زدائی نوشته شده است. در همین مدت بیشتر از 20 کتاب، با عنوان مجعول چاپ شده است. تلویزیونهای ماهواره ای از جمله تلویزیون MBC که روزانه 10 بار اخبار وضع هوا را گزارش می کند همواره در هر گزارش بطور هدفداری چند بار نام مجعول خلیج عربی را تکرار می کند و آگاهان معتقدند که سرمایه این کار از سوی امارات متحده با سرمایه گذاری ابوظبی و شارجه تأمین می شود.
دولت ایران باید رسماً از جهان عرب بخواهد که برای جلوگیری از تفرقه میان ایران و اعراب از تجاهل ارزشها و حقوق تاریخی ایران و از خدشه دار کردن احساسات ملی ایرانیان بپرهیزند و نام خلیج فارس را تجاهل نکنند. مردم و امپراتوری پارس که حتی نزد یونانیان و رومیان که حدود هزار سال با پارسها درگیر جنگ بوده اند از احترام و عظمت برخوردار هستند و مورخان آنها از عملکرد پارسها به نیکی یاد می کنند، ولی در طول دو دهه گذشته در دهها کتاب عربی، نسبت به عظمت و نقش مثبت و مؤثر تمدن هزار ساله پارسی قبل از اسلام حقایق وارونه جلوه داده شده است. حتی نقش ایرانیان را در گسترش و توسعه تمدن اسلام نیز نادیده و تحریف کرده اند. و در ترجمه کتب غربی به عربی در بخش حاکمیت پارسها دست برده اند. در حالیکه به گواهی تاریخ پارسها به هیچ کشوری در منطقه خاورمیانه لشکر کشی نکردند مگر به درخواست مردم و یا فرمانروایان آن منطقه و این حقیقت در خصوص فتح مسالمت آمیز بابل و مساعدت ایران به فرمانروای یمن بنام سیف ابن ذی یزن و فرمانروایان مصر بخوبی مصداق دارد.
علل تغییر نام خلیج فارس
برخی معتقد هستند که تغییر نام خلیج فارس ریشه روانی دارد، بنظر آنها اعراب حدود 500 سال فاقد یک هویت مستقل و قومی بودند و تحت سلطه عثمانی و یا سلطه و حقارت و توسری خوری استعمارگران انگلیسی و فرانسوی قرار داشتند، با پایان گرفتن جنگ جهانی و استقلال این کشورها، اعراب با یک حقارت دیگر روبرو گردیدند و آن شکل گیری دولت یهود در کنار آنها بود. موج گیری احساسات قومی و نژادی عربی باعث شد که آنها بر هر نامی کلمه عربی اضافه کنند مانند مصر عربی ، سوریه عربی ، امارات عربی ، لباس عربی ، قهوه عربی و …در این راستا نام تاریخی خلیج فارس نیز مصون نماند و رهبران تحقیر شده و شکست خورده بعضی کشورهای عربی در بحران خاورمیانه برای سرپوش گذاشتن به شکست ها و حقارت های خود نام شاهراه بین المللی خلیج فارس را نیز بطور یک جانبه مورد تهاجم قرار دادند. این امر ابتدا بصورت حذف نام فارس از خلیج فارس آغاز شد و سپس در نتیجه سکوت و عدم اعتراض ایرانیان کم کم به خلیج عربی تغییر یافت. البته این اقدام اعراب را نباید عملی عدوانی و کینه توزانه بشمار آورد چون آنها عادت کرده اند بر همه چیز پسوند عربی اضافه کنند، روزانه در رسانه های گروهی عربی این کلمه صدها بار تکرار می شود باید دید که در ایران مردم چه اقداماتی برای حفظ نامهای تاریخی خود نموده اند و باید دید چرا بعضی انتشارات اروپائی تطمیع شده با دلارهای نفتی به تبعیت از متعصبین منطقه پرداخته اند ؟ در خود ایران چند تا از بلوارها و خیابانها اصلی، شهرکها و میادین ایران با نام خلیج فارس و یا نامهای تاریخی دیگر مزین شده است؟ چه تعداد دانشگاه و مدارس عالی در این رابطه فعال هستند. چند رساله در باب نامهای تاریخی نوشته شده است. متاسفانه بعضی از ما ایرانیان ناآگاهانه نامهای تاریخی همچون خوزستان را در برهه ای از تاریخ مورد اهمال قرار دادیم بجای این نام تاریخی نامی استعماری بکار بردیم. ایران کشور کثیرالملتی به همین دلیل است که ایران را بلاد فارس و یا کرد و یا ترک نمی خوانند بلکه آنرا ایران به معنی همه اقوام ساکن در فلات ایران می خوانیم و به همین علت کشور دوستی و میهن دوستی غیر از قوم پرستی است.
به هر حال امیدواریم که در شرایط حساس کنونی رهبران و روشنفکران ایرانی و عربی با درک شرایط فعلی زمینه های تفرقه را از میان بردارند و به مسایل ومنافع مشترک بپردازند. در طول سالهای گذشته ایران بطور عملی ثابت کرده است که نسبت به همه همسایگان خود حسن نیت داشته و بویژه مردم ایران آرزومند هستند که روابط ایران با کشورهای عربی مخصوصاً عربستان و مصر به روابطی پایدار و استراتژیک تبدیل شود این علاقه مندی در میان توده های مردم کشورهای عربی مخصوصاً مصر نیزبطور مشهودی وجود دارد، حال نوبت دولتهای عربی است که گامهای مثبتی در این راستا بردارند و ریشه های سوء تفاهم را برای همیشه بخشکانند.
پاسخ به کتاب خلیج عربی ، قدری قلعجی:
یکی از از مهمترین کتابهائی که در این زمینه چاپ شده کتاب خلیج عربی آقای قدری قلعجی است. اگر چه عنوان کتاب با محتوای آن سازگاری ندارد، اما وی در مقدمه کتاب خود این سؤال را مطرح کرده است ، خلیج فارسی یا خلیج عربی ؟ وی با تمام تلاشها و مشقاتی که متحمل شده هیچ سند و مدرکی از میان 200 نویسنده، مورخ، شاعر، ادیب، جغرافیانویس مسلمان و عرب نتوانتسه است ارائه کند و تنها مدرکی که بدان توسل جسته است، استدلال به کتاب کارگزار انگلیسی در خلیج فارسی بنام Roderic owen رودریک اون است که کتاب وی در سال 1957 تحت عنوان ( حبابهای طلایی در خلیج عربی ) با هدف ایجاد جنگ روانی و سرپوش گذاشتن بر شکست های استعمار انگلیس و معطوف کردن اعراب از مسئله فلسطین به ایران، نگاشته است. استاد معظم جناب قدری قلعجی جملات کتاب وی را عیناً در دو صفحه نقل کرده است.
( هیچ نقشه ای یا سند تاریخی را با نام خلیج عربی ندیدم ولی از آنجا که مردم هر دو سوی سواحل این خلیج عرب هستند به ادب نزدیکتر است که آن را خلیج عربی بنامیم.)
همچنین قلعجی در کتاب خود مطالبی را از سفرنامه کارستون نیبور دانمارکی که در سال 1762 در خلیج فارس بوده است نقل کرده است.
نیبور در کتاب سفر به عربستان و دیگر کشورها نوشته است ، این که درهلند مردم اعتقاد دارند که عربهای خلیج فارس تحت حاکمیت ایران قراردارند صحت ندارد زیرا این قبائل بدون دولت هستند و به کسی مالیات نمی پردازند.
لازم به توضیح است که نیبور در سراسر کتاب خود خلیج فارس را همه جا خلیج فارس نام برده و حتی نقشه بسیار دقیقی از جزایر خلیج فارس و جزایر سه گانه تهیه کرده است و آنها را به رنگ خاک ایران ترسیم نموده است. علت اصلی اینکه نیبور، جزایر خلیج فارس را بی دولت معرفی کرده است. این است که قصد داشته است مردم کشورش را برای مهاجرت و اشغال این جزایر ترغیب نماید و ترس اینکه با ارتش ایران مواجهه خواهند شوند را از آنها بزداید، قلعجی در کتاب خود همچنین مدعی شده است که پلینی Pliny (62-133م) خلیج را عربی نامیده است. باید گفت این یک دروغ و کذب محض است هیچ نویسنده ای در قرون گذشته این خلیج را عربی ننامیده است. بلکه در دو مورد نویسندگان اروپایی در کنار خلیج فارس به خلیجهای کوچکتر مانند خلیج بصره، خلیج قطیف و خلیج عربی ( کویت ) اشاره نموده اند که منظور آنها خلیجهای کوچکتر داخل در خلیج فارس است .
اگر چه قلعجی به این سوال که خلیج فارس یا عربی، پاسخ نگفته و قضاوت را خوانندگان واگذار نموده است، اما نویسندگان زیادی از جمله نویسنده کتاب الوسیط فی تاریخ الخلیج فی عصر الاسلامی الوسیط از این کتاب و مطالب قلعجی را با تحریف و نتیجه گیری غلط نقل قول نموده و نوشته است که اینکه خلیج را به فارسی نامگذاری کرده اند یک غلط تاریخی و خطای مورخین است. از این قلم بدست بی سواد و مغرض نباید انتظار بیشتری داشت که د رخصوص 3000 سال قدمت خلیج فارس و هزاران سند و نوشتار تاریخی چنین قضاویت بکند و تمام مفاخر علمی و ادبی جهان اسلام و علما و دانشمندانی چون ، ابوعلی سینا ، رازی ، حوقل بغدادی ، استخری ، طبری و… را خطا کار لقب دهد.
اصولاً افراد و یا کشورهای بی هویت، بی ریشه و غیر اصیل که کمبود ها و عقده های تاریخی دارند به تغییر نامهای تاریخی بنفع خود اقدام می کنند، ولی مسلما اعراب قوم و ملتی اصیل و تاریخی است و دهها نام رودخانه و دریا مانند خلیج عرب در اسکندریه، خلیج عرب یا دریای سرخ و بحر عرب در تاریخ بنام آنها ثبت شده ، بنابراین هیچ چیزی از تغییر نام خلیج فارس عاید آنها نمی شود. پس بیائید، از ترور فرهنگی، قومی و فارسی زدائی و … بپرهیزیم و خلیج فارس را نه به عنوان خلیج ایران ، هند ، بریتانیا ، و یا عرب بلکه با نام سه هزار ساله آن خلیج فارس بنامیم.
یکی از نکات تحریف آمیز و کذب تاریخی این مبحث قدری قلعجی است این است که وی مدعی شده است که در دوره حاکمیت پارسها بر خلیج فارس آنها اصولاً فاقد دریانوردی و حضور در دریا بوده اند این تحریف بزرگ تاریخی را خود این نویسنده در صفحه 71 در همان کتاب و در مبحث عهد الفارسی فی الخلیج به روشنی پاسخ داده است. که چگونه در 2000 سال قبل ناخدایان ایران کالاهای تجاری را از چین و سیلان تاشرق آفریقا و مصر حمل ونقل می کردند ، اما جهت روشن شدن افکار باید گفت صدها مورخ شهیر یونانی ، رومی و عرب در مورد عظمت دریانوردی ایرانیان سخن گفته اند فقط کافی است ایشان نگاهی به کتاب البحر المتوسط بیندازد که چگونه نویسنده اعتراف می کند اعراب شبه جزیره در آن دوره تاریخی و حتی دوره صدر اسلام اصلا فراموش کرده بودند که در اطراف آنها دریا وجود دارد و دریانوردی در خلیج فارس در اختیار ایرانیان بود، و اعراب تمام اصطلاحات کشتی نوردی مانند ناو- ناخدا- اسطول، سفینه ، مکوک و… را از زبان فارسی و یا یونانی اخذ کرده اند. همچنین کتاب البحر الاحمر المتوسط کتاب دیگری است که در مورد عظمت ناخدایان و ناوگان ایرانی به ایشان در این مورد توصیه می شود.
شما وقتی این همه سند تاریخی و باستانی را که میراث بشریت و نویسندگان آنها افتخار اعراب و مسلمانان و جهانیان درخصوص خلیج فارس چگونه انتظار دارید محققین و حقوقدانان مکاتبات کارگزار انگلیسی را درباره جزایر سه گانه از شما به عنوان سند بپذیرند.
نویسندگان الاهرام ، محققین اهل منطق و استدلال هستند و امیدواریم که جواب ما را بدهند .
شما ممکن است که سه جلد اطلس تاریخی خلیج فارس مشتمل بر 600 نقشه باستانی راجع به خلیج فارس که از سوی مؤسسه کارتوگرافی سحاب منتشر شده و یا نقشه موجود در کتابخانه های نیویورک ، لندن ، لاهه ، و یا 6000 نقشه اداره اسناد و آرشیو وزارت خارجه ایران را در دسترس نداشه باشید. ولی کافی است که نظری به نقشه های موجود در اطلس العراق فی خوار القدیمه دکرت سوسه، که تحت رمز در کتابخانه دارالوتایق موجود است و یا نقشه تاریخی خلیج فارس در کتابخانه اسکندریه و یا نقشه حدود امپراتوری فرعون در موزه قاهره تحت لوحه شماره یا کتاب الخلیج الفارس عبر القرون بیاندازید یا تابلو نقشه موسوم به ادریسی را در طبقه دوم کتابخانه دارالوثایق و یا نقشه کروی زمین در طبق اول کتابخانه دارالوثایق و مکتبه بببند.
آقای قدری قلعجی و آقایان مؤسسه الاهرام ، حال شما با زبان منطق پاسخ بدهید نام خلیج فارس فارس است یا عربی؟
پس از قرارداد ننگین واگذاری شهرهای شمال ایران به روسیه آخرین شهری که با توطئه انگلیس از حاکمیت ایران خارج شده هرات بوده است ولی پس از آن تاکنون ایران حتی یک وجب از خاک خود را واگذار نکرده است حتی اگر که 400 هزار شهید 8 سال دفاع مقدس را تقدیم کرده باشد بنابراین در امارات فکر کودکانه خواهد بود اگر تصور کند. ایران با تبلیغات مزدورانه و کودکانه تسلیم خواهد شد.
امارات اگر اهداف مغرضانه ای ندارد چرا در حالی که افتخارات ملی ایرانیان را در دوره امپراتوری پارسی و یا حتی در دوره اسلامی تحقیر می کند چرا به قدرت نظامی ایران عظمت و اهمیت می دهد و همانند اسرائیل از قدرت نظامی ایران هراس دارد و همسایگان را نیز می هراساند. نگارش بیش از یکصد مقاله و کتاب با تیترهای فریبنده مانند اسناد تاریخی عربی بودن جزایر و یا امثال این عنوانها فقط عوام را می فریبد ولی هر کسی که به دقت و ریز بینی محتوای این کتابها و مقالات را بخواند متوجه می شود که این کتب و مقالات سراسر مطالب بی پایه و اساس تناقض ، کذب ، ضد و نقیض گوئی ، و پرحرفی است بسیاری از مطالب آنها یکدیگر را نقض می کنند.
نویسندگانی که می خواهند حقایق تاریخی را با دلارهای نفتی بفروشند ، برای اثبات عربی بودن خلیج چون اسناد شواهدی بر ادعا ندارند، مجبور به تحریف تاریخ شده اند و این خود عذر بدتر از گناه است. قافیه چوتنگ آید شاعر به جفنگ آید
وی نوشته است اصولاً در دوره امپراتوری پارسی ایرانیان از صنعت دریانوردی برخوردار نبودند وی با این جمله قصد دارد که وجه تسمیه خلیج فارس را که ناشی از حضور فعال و انحصاری پارسها بوده منکر شوند این جمله ایشان را هیچ مدرک تاریخ اثبات نمی کند بلکه برعکس درصدها کتاب تاریخی و در دهها سنگ نوشته از جمله سنگ نوشته مربوط به کانال مصر از عظمت دریانوردی دوره امپراتوری پارسی یاد شده است ، هرودت ، بطلیموس ، ایراتوستین ، استرابون ، طبری ، فردوسی ، استخری و … از آن جمله اند. چنانکه فردوسی گوید :
به شهر کجاران به دریای پارس چه گوید ز بالا و پهنای پارس
همی رفت شادان به استخر پارس جهان آفرین را فراوان بخواس
سپه را ز هامون به دریا کشید بدانسو کجا دشمن آمد پدید
بی اندازه کشتی و زورق بساخت برآشفت و برآب ، لشگر بتاخت
همی راند تا در میان سه شهر ز گیتی برین گونه جویند بحر
به دست چپش مصر و بربر به راست زره در میانه برآنسو که خواست
مطلب جالب اینکه مقاله الاهرام به شماره ۲۰ می ۲۰۰۲ اعتراف می کند که علت نام گذاری خلیج فارس سیطره دریائی امپراتوری پارسی بوده است این خود کاملاً بی روا بودن ادعاهای قبلی مدعیان عربیت را آشکار می کند.
در کتابخانه قاهره صدها کتاب در مودر عظمت دریانوردی ایرانی وجود دارد، نویسنده محترم عرب کافی است که حداقل به سه کتاب ذیل مراجعه نماید:
1- تاریخ البحریه الاسلامیه فی حوض البحر الابیض المتوسط، دکرت سید عبدالعزیز سالم و دکتر احمد مختار العبادی، موسسه بشاب الجامعه 1993- در 14 صفحه اول این کتاب در مورد عظمت دریانوردان ایرانی آمده است که اصطلاحات دریائی اکثرا از زبان فارسی گرفته شده است، مینا، بندر، سفینه، اسطول- ناو- ناوخدا همچنین در ص14 آمده است، اعراب قبل از اسلام گوئی فراموش کرده بودند که به دریا اتصال دارند و اصلاً موضوع دریانوردی را اهمال و نادیده می گرفتند حتی در صدر اسلام ابوبکر و عمر مسلمانان را از پیمودن مسیر از طریق دریا و خطرات مربوطه برحذر می داشتند بنظر نویسنده کتاب مذکور علت این امر نبودن چوب در کشورهای شبه جزیره عربی برای ساخت کشتی بود.
2- البحر الاحمر فی التاریخ الاسلامی- دکتر السید عبدالعزیز- و دکتر مصطفی مشرفه جامعه اسکندریه طبق بشاب الجامعه 1993
3- العرب و الملاحه فی المحیا الهندی- ترجمه سید یعقوب بکر.مکتبه الانجلو المصریه القاهره 1958
فردوسی در توصیف جنگ پارسها برای نجات یمن از چنگ جششی ها چنین می گوید:
به گفته فرانسیس بیکن بت بازاری یا مهملات هم با کثرت تکرار در اذهان توده های مردم به حقیقت مبدل می شود.
علیرغم تبلیغات و جار و جنجالهای تبلیغاتی، و هیاهوی تکراری 10 سال گذشته مطبوعات امارات که بخشی از آنها در وب سایت khaleej.com. www و چندین کتاب تحت عنوان اسناد جزایر موجود است. امارات حتی یک ادله، سند و مدرک محکمه پسند برای ادعاهای واهی خود ندارد، تنها سندی که در حقوق بین الملل پذیرش دارد، قرارداد 1971 است که خود این قرار ننگین با یک توطئه و حکمیت استعماری شبیه به حکمیت مزدورانه عمرعاص ، پس از آن ازسوی انگلیس بر ایران تحمیل شد که ارتش ایران با تمام تجهیزات آماده حمله برق آسا و بیرون راندن انگلیسی ها از جزایر بود ، استعمار انگلیس بلافاصله به شاه ایران اطلاع داد که تا سال 1971 از جزایر و کل خلیج خارج خواهد شد و سرزمینهای ایرانی را باز پس خواهد داد. اما ماحصل وعده توخالی انگلیس پس از سه سال قرارداد ننگین 1971 بود. که بلافاصله با نامه دولت ایران به وزارت خارجه انگلیس ، با تأکید بر حاکمیت کامل بر ابوموسی ترمیم گردید.به نقل از کتاب خلیج فارس نامی کهن و میراث فرهنگی محمد عجم 1383
خلیج فارس نامی است به جای مانده از کهن ترین منابع، زیرا که از سده های قبل از میلاد سر بر آورده است، و با پارس . ایران و فارس _ نام سرزمین ایران _ گره خورده است. خلیج فارس، دریای کم عمق و نیمه بسته ای است با مساحت حدود ۲۴۰ هزار کیلومتر مربع که در جنوب غربی قاره آسیا و در جنوب ایران قرار دارد. زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصد هزار سال پیش، صورت اولیه خلیج فارس در کنار دشت های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت. قدمت خلیج فارس با همین نام چندان دیرینه است که عده ای معتقدند: «خلیج فارس گهواره تمدن عالم یا مبدا پیدائی نوع بشر است.» ساکنان باستانی این منطقه، نخستین انسان هایی بودند که روش دریانوردی را آموخته و کشتی اختراع کرده و خاور و باختر را به یکدیگر پیوند داده اند. اما دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس، قریب پانصد سال قبل از میلاد مسیح و در دوران سلطنت داریوش اول آغاز شد. داریوش بزرگ، نخستین ناوگان دریایی جهان را به وجود آورد. کشتی های او طول رودخانه سند را تا سواحل اقیانوس هند و دریای عمان و خلیج فارس پیمودند، و سپس شبه جزیره عربستان را دور زده و تا انتهای دریای سرخ و بحر احمر کنونی رسیدند. او برای نخستین بار در محل کنونی کانال سوئز فرمان کندن ترعه ای را داد و کشتی هایش از طریق همین ترعه به دریای مدیترانه راه یافتند. در کتیبه ای که در محل این کانال به دست آمده نوشته شده است: «من پارسی هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان کندن این ترعه را داده ام از رودی که از مصر روان است به دریایی که از پارس آید پس این جوی کنده شد چنان که فرمان داده ام و ناوها آیند از مصر از این آبراه به پارس چنان که خواست من بود.» داریوش در این کتیبه از خلیج فارس به نام «دریایی که از پارس می آید» نام برده است و این نخستین مدرک مکتوب درباره خلیج فارس است. قدیمی ترین اسناد مکتوب در این مورد کتب یونانی ها که این خلیج را «پرسیکوس سینوس» یا «سینوس پرسیکوس» که همان خلیج فارس است، نامیده اند. از آنجا که این نام برای اولین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان آمده است، هیچ گونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد. چنان که یونانیان بودند که نخستین بار، سرزمین ایران را نیز «پارسه» و «پرسپولیس» یعنی شهر یا کشور پارسیان نامیدند. استرابن جغرافیدان قرن اول میلادی نیز به کرات در کتاب خود از خلیج فارس نام برده است. وی محل سکونت اعراب را بین دریای سرخ و خلیج فارس عنوان می کند. همچنین «فلاریوس آریانوس» مورخ دیگر یونانی در کتاب تاریخ سفرهای جنگی اسکندر از این خلیج به نام «پرسیکون کیت» که چیزی جز خلیج فارس، نیست نام می برد. البته جست و جو در سفرنامه ها یا کتاب های تاریخی بر حجم سندهای خدشه ناپذیری که خلیج فارس را «خلیج فارس» گفته اند، می افزاید. این منطقه آبی همواره برای ایرانیان که صاحب حکومت مقتدر بوده اند و امپراطوری آنها در قرن های متوالی بسیار گسترده بود هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی اهمیت خارق العاده ای داشت. آنها از این طریق می توانستند با کشتی های خود به دریای بزرگ دسترسی پیدا کنند و به هدف های اقتصادی و نظامی دست یابند. آثار عرب زبان نیز بهترین و غنی ترین منابعی هستند که برای شناسایی و توجیه کیفیت تسمیه این دریا می تواند در این بررسی مورد استفاده قرار گیرد. در این منابع و آثار از دریای فارس و چگونگی آن بیش از آثار فرهنگی موجود در هر زبان دیگری گفت و گو شده است. تمام کسانی که نسبت به متون دوره اسلامی شناختی حداقل داشته باشند با نام دهها سیاح و مورخ سرشناس مانند مسعودی، ابن بطوطه، حمدالله مستوفی، یاقوت حموی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو قبادیانی، ابوریحان بیرونی، ابن بلخی ودیگرانی که اکثر آنان کتاب های خود را به زبان عربی نیز نوشته اند، آشنا هستند. گذشته از متقدمان نامبرده می توان از نویسندگان عرب متاخر نیز نام برد که در آثار خود از نام «خلیج فارس» را بکار برده اند. سابقه جعل عنوان خلیج درباره نام خلیج فارس تا اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریکایی و دایرة المعارف ها و نقشه های جغرافیایی این کشورها نام خلیج فارس در تمام زبان ها به همین نام ذکر شده است. اصطلاح «خلیج عربی» برای نخستین بار پس از مصادره اموال شرکت نفت انگلیس و ملی شدن نفت ایران . از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس در خلیج فارس به نام رودریک اوون در کتاب حبابهای طلایی خلیج عربی که به قصد تفرقه بین ایران و کشورهای عرب این تخم لق را در دهان اعراب شکسته است پیشنهاد شد و سپس دیگران و بویژه رهبران افراطی و نژاد پرست و شوینیست منطقه آن را بکار بردند روز ۱۳ مرداد ماه سال ۱۳۳۷ ایران برای اولین بار نسبت به این نغمه شوم استعماری که ابتدا در مطبوعات عراق و کویت در همین سال شروع شد و تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی از سوی عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی و انگلیس مطرح شد اعتراض خود را به دولت جدید عراق به رهبری عبد الکریم قاسم که با یک کودتای نظامی بر سر کار آمده بود و برضد شاه ایران بود ، اعلام کرد. «سر چارلز بلگریو» . نیز که بیش از ۳۰ سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در خلیج فارس بوده است، بعد از مراجعت به انگلستان در سال ۱۹۶۶ کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آن این موضوع را برای انگلیسی زبانان مطرح ساخت که «عرب ها ترجیح می دهند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند». ایشان و رودریک اوون و نمایندگان شرکت نفت بریتیش پترولیوم از بانیان این تفکر بو دند و این فکر را در مقامات امارات جنوبی خلیج فارس القا کرده و سیاستهای ضد ایرانی قاسم و ناصر نیز از سوی دیگر به این موضوع دامن زد و تصادفی نیست که بلافاصله پس از انتشار کتاب سرچارلز بلگریو که نام قبلی سواحل جنوبی خلیج فارس یعنی «ساحل دزدان» را بر روی کتاب خود نهاده اصطلاح «الخلیج العربی» در مطبوعات کشورهای عربی رواج پیدا کند و در مکاتبات رسمی به زبان انگلیسی نیز اصطلاح «آرابیان گولف» جایگزین اصطلاح معمول و رایج قدیمی «پرشین گولف» می شود. دولت ایران در همان زمان در برابر این نام مجعول عکس العمل نشان داد و گمرک و پست ایران از قبول محموله هایی که به جای خلیج فارس نام خلیج عربی بر روی آن نوشته شده بود، خودداری کرد. ایران همچنین در مجامع و کنفرانس های بین المللی نیز در صورت به کار بردن این اصطلاح ساختگی از سوی نمایندگان کشورهای عرب عکس العمل نشان می داد. در این زمان بعضی از کشورهای عربی حتی اعتبار هنگفتی از محل درآمدهای کلان نفتی خود در اختیار بعضی از ماموران سیاسی در خارج می گذاردند تا با تطمیع مطبوعات خارجی نام مجعول خلیج عربی را به جای خلیج فارس رواج بدهند. در نیمه نخست بهمن ماه سال ۱۳۷۰ شمسی سر ویراستار سازمان ملل متحد با اشاره به اعتراض های پیاپی نمایندگان ایران در آن سازمان به استفاده از نام ساختگی خلیج عربی در اسناد این سازمان از کارکنان سازمان ملل خواسته تا اعتراض دولت ایران را همیشه در نظر داشته باشند. کار به جایی رسید که در یازدهم شهریور ماه سال ۱۳۷۱ هنگامی که حیدر ابوبکر العطاس نخست وزیر جمهوری یمن در اجلاس سران جنبش عدم تعهد که در جاکارتا پایتخت اندونزی برگزار می شد، از نام ساختگی خلیج عربی استفاده کرد، با اعتراض شدید نمایندگان ایرانی رو به رو شد. او سرانجام از نمایندگان ایران عذرخواهی کرد. و این عمل را غیر عمد خواند. همچنین در سال ۱۳۳۷ شمسی در روز ۱۳ مرداد دولت ایران به رژیم عراق «عبدالقاسم» مبنی بر تغییر دادن نام خلیج فارس به خلیج عربی اعتراض کرد. هدف انگلیس از نام گذاری ساختگی خلیج فارس انگلیس ها نخستین عاملان کاشته شدن این تخم نفاق بودند زیرا از قدیم در صدد بودند که خلیج فارس را تبدیل به یک دریای انگلیسی کنند. بعدها در دهه ۱۹۸۰ آمریکایی ها هم به پیروی از آنها از تبدیل خلیج فارس به خلیج آمریکایی سخن گفتند. از نظر آمریکایی ها و اروپایی ها این منطقه «شریان حیاتی غرب» در منطقه «استراتژیک غربی» و «حوزه منافع ویژه» است، لذا اگر قادر باشند خلیج فارس را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تسلط خود در می آورند. اما واقعیت مطلب این است که خلیج فارس یک نام کهن تاریخی است که از بدو تاریخ بر روی این خلیج گذاشته شده است و انگیزه تلاش حساب شده ای که برای تغییر این نام به عمل می آید جز ایجاد فتنه و اختلاف بین کشورهای این منطقه نیست. همچنان که «ژان ژاک پرینی» نویسنده کتاب خلیج فارس اعتراف می کند. «ملل و طوایف بسیاری بر کرانه های خلیج فارس استیلا یافته و فرمانروایی کرده اند ولی روزگارشان سپری شده و منقرض شده اند. تنها قوم پارس است که با هوش و درایت خود همچنان پا برجا زیسته و میراث حاکمیت خود را تاکنون نگهداری کرده است.» اطلاعات بیشتر فقط در این سایت ١٣٨٢ نوشته شده درآبان١٣٨٢ | |
نظر | بوموسی و تنب ها در حقیقت ایرانی است یا عربی است یا اماراتی؟ دلایل ابوظبی --- دلایل ایران مستندات و اعترافات قبلی مدعیان امروزی --- اعترافات انگلیس ----- اعترافات رهبران عربی تا دهه ۷۰ میلادی دلایل - حقوقی ----- مستندات دیگر ---- تاریخی ۱- تاریخی: بررسی های به عمل آمده درخصوص مالکیت سه جزیره تنب بزرگ وکوچک وابوموسی، نشان می دهد که از قدیم الایام این سه جزیره به علاوه مناطق دیگری، در حوزه حاکمیت هیچ دولتی غیر از ایران قرار نداشته است . تا پیش از قرن بیستم میلادی، از میان هشتاد و چند جزیره خلیج فارس و دریای عمان به جز جزیره های هرمز . سیراف. کیش . بحرین ویکی دو جزیره دیگر در دریای عمان سرگذشت تاریخی مدون و مستقلی برای سایر جزیره های این دریای نیلگون وجود نداشته است. جغرافی تاریخی، جزایر غیر مسکون خلیج فارس به نوعی با جزیره های بزرگتر و آبادتر، مرتبط بوده اند چنانکه جغرافیای تاریخ جزایر فرور، لاوان، هندورابی، سیری، ابوموسی، تنب و جزایر کوچک اطراف، با اوضاع و احوال کیش مرتبط بوده است، همانگونه که لارک، هنگام دنباله رو وتابع آبادانی هرمز یا قشم بوده اند. به این دلیل بررسی جزایر تنب کوچک بزرگ وکوچک ابوموسی قبل از قرن بیستم میلادی، باتوجه به فقدان منابع تاریخی مستقل، و بدلیل عدم سکونت انسان ثابت. امری مشکل می نماید و این مجموعه با کل منطقه و جزایر آبادتر باید مورد بررسی قرار گیرد. همانگونه که همگان می دانند در عهد پادشاهان عیلام و ماد، جزایر جزو ساتراپ نشین چهاردهم حکومتی، تحت عنوان درنگیانا، اداره می شده است. این ساتراب نشین تمام شبه جزیره عربستان وجزیره خلیج فارس را شامل می شد و خراج سالانه آن بالغ بر ششصد تالانت نقره بوده است. این ساتراپ نشین در سایر منابع به نامهای دیگر چون درانگایانا،درنگیان، بازرنگنیز، نام برده شده در مقاطعی از تاریخ نیز برخی از ساتراب نشینها همچون کارمانیا شامل کرمان وبلوچستان وسواحل عمان تاریخی بر این منطقه اطلاق شده است. در عصر هخامنش،این ساتراپ نشین در تحت حاکمیت آنها قرار می گیرد در کتیبه بیستون، داریوش از 23 سرزمین و ملت تابعه او، من جمله، در نگیان نام برده است. در کتیبه شوش نیز از این سرزمین ها، به عنوان تابعین دولت ایران یاد شده است. سرزمین های عربستان، مصر، یمن،کرسه(لیبی،حبشه،مکه) که به خوبی نمایا نگر تابعیت کل شبه جزیره عربستان از دولت مرکزی ایران بوده است. حمله اسکندر به ایران، طومار سلسله هخامنشیان را در هم پیچیده و تمام سرزمین ایران در قدرت مقدونیان در می آید. بامرگ اسکندر، سرداران او سرزمین وسیع وی را تکه تکه کرده و سلوکس سردار وی بر ایران مسلط می شود. در دوران آنتیوخوس شاهد شورشهای اعراب و سرکوب آن توسط وی در جنوب خلیجه فارس هستیم که نهایتاً با پرداخت خراج سالانه500 تالانت نقره و 1000 تالانت بخور و… مجددا تابعیت وحاکمیت ایران رامی پذیرند.سرکوب شورشهای که در مسندم در زمان آنتیوخوس چهارم صورت می گیرد از مصادیق دیگر حضور این سلسله در آن سوی خلیج فارس بوده است. پس از سلوکیان، اشکانیان بر سر کارآمد وبا قدرت در خلیج فارس حضور می یابند. اصولاً یکی از راههای تأمین هزینه های سرسام آور نظامی اشکانیان بارومیان، از طریق تجارت انحصاری در خلیج فارس بوده است. متصرٌفات اشکانیان سر تا سر سواحل جنوبی خلیج فارس را نیز شامل می شده است در این دوره است که از سرزمین در نگیانا به عنوان سرزمین زرنگ نام برده شده و پروفسور کریستن سن به همین استناد شبه جزیزه عربستان را در قلمرو حکومت ایران عهد اشکانی اعلام می کند. این اعلام حاکمیٌت همچنان تا پایان عصرساسانی ادامه دارد وبه دلیل برخورد بسیاری جدٌی شاهپور دوٌم با راهزنان عرب منطقه، به وی نام ذوالکتاف را که احتمالاً همراه با مبالغه است داده اند. آنچه که قابل تامل است این مطلب است که هرگاه حکومت مرکز ایران با ضعف مواجه می شد، گاهاً این مناطق دستخوش برخی نا آرامی ها وشورشها میگردیده است. حمله اعراب به ایران دقیقاً از جنوب خلیج فارس آغاز شده و ابتدا جزایر و سپس سواحل و مابقی دولت ایران در عرض چند سال به دست اعراب می ا فتد. تسلط اعراب برجزایر خلیج فارس تا آمدن آل بویه به عنوان اوٌلین سلسله ایرانی شیعی مذهب در قرن چهارم هجری ادامه می یابد. دامنه حاکمیت این سلسله ایرانی پس از اسلام، تا سواحل جنوبی خلیج فارس وعمان امتداد یافته وبه نام امرای بویه در آن سرزمین خطبه خوانده شده و قبول حاکمیت و تابعیت ایران بر آنها فرض می گردد. مسکویه در خصوص نیروی دریایی قدرتمند آل بویه در خلیج فارس درکتابش اشاره به (جیش الماء)و(عسکرالماء) که بر نیروی دریایی اطلاق میگردد، اشاره کرده است. در زمان اتابکان فارس و سلاطین آل مظفر این حاکمیت همچنان ادامه داشته با هجوم مغولان به ایران، برای بار دیگر کشوربه ورطه اضمحلال و از هم گسیختگی سقوط می کند. به دلیل هزینه های سرسام آور نظامی، در این مقطع سرزمین ها به مقاطعه و اجاره داده میشده و خلیج فارس در اجاره افراد ایرانی بوده که دامنه نفوذ آنها بر سرتاسر خلیج فارس امتداد داشته است. روی کارآمدن صفوی، مقارن است با حوادث بسیار مهم در دنیا. در سال 1453 م امپراطوری روم شرقی و قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح سقوط می کند. فتح قسطنطنیه باعث مسدودشدن راه تاریخی ابریشم و جاده ادویه می گردد و لزوم تجارت غرب با شرق به کشف راههای جدید دریای از سوی ماجراجویان پرتقالی و اروپای می انجامد. عصر رنسانس و کشف قاره آمریکا مقارن است باهمین تحولات ایران. از این تاریخ است که خلیج فارس اهمیت بین المللی خود را بیش از پیش به دست آورده تا جایی که به یکی از سه نقطه استراتژیک آن زمان مبدل می شود. همین اهمیت بالقوه با عث می شود که خلیج فارس در عرض چند قرن بعد، به عنوان یکی از کانونها بحران مطرح شود. پرتقالی ها با حضور جابرانه و استعمارگرانه خود درخلیج فارس بیش از صد سال، تمام نبض اقتصاد منطقه را در دست گرفته و حاکمیت دولت مرکزی ایران را در جزایر و سواحل خلیج فارس، تحت الشعاع قرار می دهد. شاه عباس با وارد کردن نیروی جدید به منطقه ( انگلیس ) موازنه قدرت را به ضرر پرتقالی ها به هم زده و نهایتاً با کمک نیروهای انگلیس ورشادت های سردارانی چون الله وردی خان و پسرش امامقلی خان موفق شدکه جزایر خلیج فارس را به ایران بازگردانند. عقب راندن پرتقالی ها در منطقه خلیج فارس زمینهای مساعد را برای حضور انگلستان فراهم می کند و باتوجه به اهمیت اقتصادی این منطقه، روز به روز نفوذ خود می افزاید تا جایی که یک چهارم کل صادرات کمپانی هند شرقی در این ناحیه تخلیه و به فروش می رسد. در دوران افشاریه نیز کماکان، خلیج فارس اهمیت خود را در دستور کار حکومت مرکزی حفظ می کند. در دوره نادر، چهار جنگ عمده در سواحل جنوبی خلیج فارس جهت سرکوب شورشهای محلی شکل می گیرد. به دستور نادر صنایع کشتی سازی در جنوب کشور راه افتاد و نیروی دریایی عظیمی درست شد. برخی از محققین، اطلاق نام راس الخیمه را به این ناحیه به دلیل وجود خیمه های نادری در این نقطه جهت کنترل خلیج فارس و تنگه هرمز دانسته اند. در هر حال این اعمال حاکمیت بر جزایر و سواحل جنوبی خلیج فارس تا دوران نادر گرچه فرازونشیب های مکرر داشته است، اما از این زمان آهسته آهسته به دلیل هرج و مرجهای پیش آمده به دلیل مرگ نادر توجه دولت مرکزی از خلیج فارس برداشته شده و از این زمان شاهد دگرگونی ها و تحولات جدیدی در خلیج فارس می باشیم. ظهورجواسم در صحنه سیاسی و منطقه خلیج فارس از همین دوران آغاز می شود. جواسم با توجه به آشنایی با فنون دریا نوردی و در دست داشتن کشتی های فراوان، به دلیل هرج و مرج موجود دست به راه زنی های دریایی وسیعی در منطقه خلیج فارس می زدند، گرچه شواهدی از دزدان دریایی انگلیسی نیز در این دوره در خلیج فارس در دست می باشد. در هر حال، راهزنی های دریایی مکرر اعراب بادیه نشین، منجر به ائتلاف گروههای ذی نفع اروپایی در خلیج فارس شده و نهایتاً در سال 1820 م جواسم به شدت سرکوب شده و تحت انقیاد بریتانیا در می آیند. قاسمی ها یا جواسم به صورت عمده در سه منطقه راس الخیمه و شارجه در جنوب خلیج فارس و تیره ای دیگر از آن در شمال خلیج فارس و در بندر لنگه اجباراً سکنی می گزینند. ملایمت سران زندیه نسبت به اعراب، همچنین هزینه های سرسام آور نظامی جهت حفظ ساخلوها، نبود نیروی مسلح کافی از سوی ایران، وناامنی در آن مناطق منجربه دادن نوعی خودمختاری مشروط به این طایف در جنوب ایران می شود. به دیگر سخن جواسم عراب به نیابت از حکومت مرکزی ایران، در جنوب حاکم شده و این مناطق را با دادن خراج سالانه و اجاره تحت کنترل خود درمی آورند. نیمه دوم قرن نوزدهم در عصر قاچار، عصر امتیازات شهرت یافته است. در این دوره آهسته آهسته نگرشهای دول اروپایی به منطقه خلیج فارس از دیدن صرف اقتصادی به دیدگاه سیاسی و نظامی تغییر شکل می دهند. روسیه که از قدرتمندترین رقبای انگلیس در این منطقه محسوب می گردد در صدد دست یابی به مناطق سوق الجیشی در خلیج فارس می باشد. گذشته از این در معادلات نظامی آن روز بریتانیا، خلیج فارس به عنوان دژ نگهبان هندوستان که دارای سرمایه های افسانه ای برای انگلستان بوده است،تبدیل می شود. حضور فرانسه و دردست داشتن چند جای پای محکم در هندوستان، بر نگرانی های انگلیسی بیش از بیش می افزاید، در این راستا آنچه انگلستان را به وحشت انداخته بود، روی خوش نشان دادن سیاسیون ایرانی به روسیه بود، گرچه از بازارهای پررونق محصولات انگلیسی در منطقه خلیج فارس نیز نباید فراموش کرد. دقیقاً در راستای تسلط کامل بریتانیا بر منطقه خلیج فارس و جزایر استراتژیک دهانه خلیج فارس در تنگه هرمز و با عنایت به این مطلب که هیچ نوع خطری از سوی شیوخ متصالح که اینک تحت الحمایگی بریتانیا را قبول کرده اند، انگلستان تنها خطر بالقوه را ایران ارزیابی کرده و بر همین اساس است که رسیدن به اهداف خود را در اشغال مناطق مهم خلیج فارس جستجو می کند. برخی از اسناد بجای مانده از آن زمان به خوبی نشان می دهدکه بریتانیا در صدد تحریک جواسم لنگه و اعراب جنوب کشور بوده تا بر علیه دولت مرکزی و کاهش اقتدار ایران برآن مناطق دست به شورشهای بزنند. قتلهای مکرر در خاندان جواسم لنگه، باعث میگردد که آخرین امیر جاسمی لنگه به نام شیخ قضیب دستگیر و روانه تهران شده، دقیقاً از همین زمان بهانه لازم به دست بریتانیا افتاده وتشکیک در مالکیت جزایر را به وجود می آورد. دراوج اغتشاشات داخلی ایران که منجربه انقلاب مشروطه می شود، بریتانیا از فرصت استفاده کرده و با تشویق شیوخ شارجه و راس الخیمه با نصب پرچم خود در این سه جزیره زمینه منفک ساختن، این مناطق فوق العاده مهم را فراهم می نماید. با اطلاع یافتن دولت مرکزی ایران از این اقدام انگلیس و شیوخ عرب، اعتراضات ایران آغاز می گردد و تحرکات وسیعی در خصوص استراداد سه جزیره ایرانی از سوی حکومت شروع می شد. دهها یادداشت اعتراض آمیز و دهها بار مذامژکره شفاهی و اعتراض در ملاقاتهای مقامات ایرانی به بریتانیا منتقل می شود، اما از آنجا که بریتانیا با قدرت نظامی وسیع خود در خلیج فارس حضور دارد ایران عملاً نمی تواند اعاده حاکمیت کرده و هرساله اعتراض خود را به این عمل بریتانیا علام کرده و مکراً اعلام می کند که جزایر جزو لاینفک ایران میباشد.حد اقل در سه نوبت ایران طرح حمله به جزایر و بازپس گیری آن از انگلیسیها را بررسی و لی در عمل این طرحها با موانع روبرو وعملی نمی شود. این اعتراضات همچنان ادامه میابد تا سرانجام در سال 1971 با خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس و تو افقات به عمل آمده بین ایران و انگلیس در زمان حضور نیروهای بریتانیا، نظامیان ایران وارد جزیره شده، و در جزیره تنب بزرگ با درگیری مختصر با شرطه های راس الخیمه ،جزایر مجدداً به میهن باز می گردد. اعتراض اعراب به سازمان ملل نیز به دلیل واهی بودن دلایل آنها و اسناد مهمی که ایران ارائه می کند راه بجای نمی برد. در هر حال آنچه که مسلم است، چه به لحاظ سابقه تاریخی، و چه به لحاظ مدارک خود اروپاییان و مدارک عدیده دیگران متعلق به ایران می باشدد که مجدداً فهرست وار مرور می شود. 1ـ به لحاظ تاریخی و با تایید کارشناسان منصف امور بین الملل حداقل برای بیست قرن این مناطق در تحت مالکیت و حاکمیت مستقیم و یا غیر مستقیم ایران بوده است. 2ـ نقشه های متنوع و متعدد چاپ شده از سوی بریتانیا، فرانسه، روسیه تزاری، شوروی و برخی از دول دیگر، تماماً گواه این مطلب اند که این جزایر جزیی از خاک ایران تلقی می شده اند. 3- خطوط محدودیت ترسیم شده از سوی کاپیتان هنل و سرگرد موریس که هردو از متخصصین مسایل خلیج فارس بودند دقیقاً موید این مطلب است که تا آن زمان این سه جزیره حتی از دیدگاه بریتانیا، جزیی از خاک مسلم ایران بوده است. 4- لردکرزن، نائب السلطنه بریتانیا در هندوستان و حافظ منافع بریتانیا در خلیج فارس در کتاب خود که به سال 1892 م چاپ می شود دقیقاً اعلام می کند که جواسم لنگه از سوی دولت مرکزی ایران، نائب الحکومه بوده اندو این در تضاد با گفته های بعدی آنهاست که برای شیوخ لنکه شخصیت دوگانه ای را در نظر گرفته بودند این کتاب شامل نقشه ای هم بوده که تعلق این جزایر به ایران را اثبات می کرده است. 5- سردنیس رایت سفیر انگلیس در ایران و همچنین گراهام فولر مقام ارشد سیا نیز دقیقاً مطالب بالا را تاکید کرده و گفته اند که خراج سالانه جواسم لنگه به دولت ایران پرداخت می شده است و همانطور که می دانیم خراجگزاری یکی از علائم قبول تابعیت و حاکمیت دولت خراجگیر می باشد. 6- ترس بریتانیا از ارجاع مسئله جزایر به جامعه ملل و به سازمان ملل در طول سالهای 1920 تا 1970 که از سوی ایران دنبال می شد، این ترس در اسناد وزارتخارجه بریتانیا که اخیراً منتشر شده است منعکس شده است. 7- دنیس رایت در مذاکرات خود با شیوخ به آنها هشدار می دهد که اگر جزایر را تحویل ایران ندهند ایران آنها را بزور خواهد گرفت آنگاه هیچ امتیازی نخواهید توانست بدست آورید ولی اگر مصالحه کنید می توانید در منافع ابوموسی شریک شوید. علاوه بر دلایل فوق دهها دلیل دیگر در حقانیت ایران وجود دارد و طرح ادعای امارات فقط نیات توسعه طلبانه اعراب را نسبت به اراضی ایران برملا می سازد. محمد/ عجم ١٣٨٢ |