Tuesday, 27 September 2011

ابن بطوطه و ناصر خسرو



بن بطوطه و بحر فارس

سفر نامه ناصر خسرو از جهت اینکه نامهای جغرافیایی و فاصله های میان آنها را با روز بیان نموده و راههای مختلف برای رسیدن به مکان یا شهر مورد نظر را بیان کرده  بر سفر نامه ابن بطوطه برتری دارد.
ابن‌بطوطه، جهانگرد آمازیغی ، در سال 703 هجری در شهر طنجه، اکنون درمراکش، به دنیا آمد. او در آغاز جوانی سفری را برای زیارت خانه‌ی خدا در مکه آغاز کرد و پس از آن که بخش زیادی از آسیا را تا چین زیر پا گذاشت، در سال 750 هجری به فاس در مراکش بازگشت و گزارش سفرهایش را به ابن‌جزی، دانشمند اندلسی و ندیم سلطان فاس، بازگفت و ابن‌جزی آن‌ها را به نگارش در آورد. این کتاب ما را با وضعیت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی سرزمین‌ها‌ی اسلامی پس از فروکش کردن یورش مغول‌ها آشنا می‌کند.
زندگی‌نامه
او هنگامی که تنها 22 سال داشت در 2 رجب سال 725 هجری سفری خود را برای به جا آوردن مراسم حج و زیارت آرامگاه پیامبر اسلام آغاز کرد و در آن زمان گمان نمی‌برد که پس از 25 سال جهانگردی به زادگاهش بازگردد.
نخست از شمال آفریقا روی به مصر کرد و از آن‌جا به فلسطین، بیروت، طرابلس، حلب و دمشق در سوریه و سرانجام حجاز/عربستان رفت. او پس از زیارت خانه‌ی خدا و مدینه به نجف در عراق رفت و حرم حضرت علی(ع) را زیارات کرد. سپس از راه بصره به ایران وارد شد و از شهرهای آبادان، ماهشهر و شوشتر (سوستر) تستر دیدن کرد و به اصفهان و شیراز نیز سفر کرد. سپس از راه کازرون به عراق بازگشت و پس از گذر از کربلا برای بار دوم به بغداد رفت. سپس به تبریز رفت و برای بار سوم به بغداد بازگشت و بار دیگر به مکه رفت و زمانی را در آن‌جا ماند. او در مجموع ۵ بار از ایران دیدن کرده است.
ابن‌بطوطه از مکه به ساحل شرقی آفریقا، یمن، عدن و مگادیشو رفت و با گذر از دریای عمانبه جزیره‌ی هرمز در خلیج فارس رسید. آن‌گاه به لارستان فارس، جزیره‌ی کیش و بحرین رفت و سپس به مکه بازگشت. سپس به آناطولی گان نهاد و به زیارت آرامگاه مولانا در شهر قونیه رفت و از آن‌جا به جنوب روسیه تا ساحل کریمه سفر کرد. او پس از رفتن به قسطنطنیه راهی خوارزم، بخارا، سمرقند، هرات، طوس، مشهد، سرخس، تربت حیدریه، نیشابور، بسطام، غزنه و کابل شد و سپس به شبه‌قاره‌ی هندوستان گام نهاد.
ابن‌بطوطه هفت سال در هند ماند و مورد توجه دربار دهلی بود. او که نخستین‌بار در سفرش از مراکش به مصر به قضاوت پرداخت، از جایگاه پدران خود در قضاوت برای سلطان هند سخن گفت و در هندوستان به جایگاه قضاوت نشست. او زمانی نیز به عنوان سفیر سلطان هند به دربار امپراتور چین فرستاده شد، اما گرفتار راهزنان و توفان شد و نتواست کاری را که به او واگذار شده بود به درستی انجام دهد. از این رو، پیش فرمان‌ورای مستقل مالابار رفت و سپس به جزیره‌های مالدیو سفر کرد. در آن‌جا بیش از یک سال و نیم بر جایگاه قضاوت نشست، اما چون در نظر وزیر اعظم خطرناک آمد، از آن‌جا به سیلان گریخت و به زیارت جایگاه حضرت آدم(ع) در آن‌جا شتافت.
ابن‌بطوطه از راه دریا به هرمز بازگشت و از راه ایران به عراق رفت و سپس با کشتی به جده رسید و در 22 شعبان 749 قمری برای چهارمین بار به زیارت خانه‌ی خدا شتافت. سپس زمانی را در فلسطین و تونس گذراند و سرانجام به طنجه بازگشت. اما بیش از سه ماه نگذشت که به اندلس(اسپانیا) رفت و با ابن‌جزی، نویسنده‌ی گزارش‌های سفرنامه‌اش، آشنا شد. او پس از سفری به آفریقای مرکزی به فاس رفت و پس از بیش از 20 سال زندگی در آن‌جا سرانجام در همان شهر به سال 779 قمری دیده از جهان فروبست.
 او طی سفر چند بار ازدواج کرد و در سفرنامه‌ی خود پیوسته از زن‌ها و کنیزهایی که همراه او بودند سخن می‌گوید و به فرزندانی اشاره می‌کند که از آن زنان یافته است، فرزندانی که او هرگز بار دیگر آنان را ندیده است.
دامنه‌ی سفر‌های ابن‌بوطه بسیار گسترده‌تر است که مصر، سوریه، عربستان، عراق، بخش زیادی از ایران، یمن، عمان، بخش‌هایی از ورارودان(ماوراءالنهر)، افغانستان، پاکستان، هندوستان، بخش‌هایی از چین، بخش‌هایی از روسیه، جزیره‌های مالدیو، جزیره‌های اندونزی، اسپانیا و نیجریه را در بر می‌گیرد و شاید هیچ جهانگردی به اندازه‌ی او سفر نکرده باشد. نوشته‌های او پیرامون جزیره‌های مالدیو، روسیه‌ی جنوبی و به‌ویژه آفریقا اهمیت بیش‌تری دارد، چرا که او تنها نویسنده‌ی است که در آن زمان پیرامون این سرزمین‌ها اطلاعات درستی فراهم آورده است.
سفرنامه ی ابن‌بطوطه آینه‌ای از آداب و آیین‌ها، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سرزمین‌های گوناگون، به‌ویژه سرزمین‌های اسلامی است. او تصویر زنده از مردمان سرزمین‌های اسلامی در زمانی عرضه می‌کند که این سرزمین‌ها یورش مغول‌ها را از سر گذرانده‌اند و جای شگفتی است که هنوز هم از آبادانی شهرهای اسلامی سخن می‌گوید. گزارش‌های او به صداقت کم‌مانندی همراه است و از خوب و بد مردمان و آیین‌ها و باورهای آنان می‌گوید و البته هر جا که چیزی را نمی‌پسندند، ناخشنودی خود را نیز بیان می‌کند.
هنوز هیچ مدرکی در دست نداریم که ابن‌بطوطه طی سفرهایش یاداشت برداری می‌کرده است و تنها می‌دانیم که پس از پایان گرفتن سفرهایش دیده‌ها و شنیده‌هایش را برای ابن‌جزی بازگوی کرده و او آن‌ها را به نگارش در آورده است. اگر بپذیریم که او تنها به نیروی حافظه‌ی خود وابسته بوده است، جای شگفتی است که این همه‌ی داده و اطلاعات درست را چگونه طی 25 سال سفر در ذهن خود نگه داشته است. او نام بسیاری از مردمان، از فرمان‌روایان و دانشمندان گرفته تا مردمان عادی، را به درستی در سفرنامه‌ی خود آورده است و تنها در یک جای سفرنامه‌ی خود اشاره می‌کند که از برخی سنگ‌نوشته‌های آرام‌گاه‌های دانشمندان بخارا یاداشت‌هایی برداشته است که آن هم طی سفر از بین رفته است.
سفرنامه‌ی ابن‌بطوطه مهم‌ترین منبع اطلاعات تاریخی پیرامون سرزمین‌های اسلامی در نیمه‌ی نخست سده‌ی هشتم هجری است. این کتاب ما را با وضعیت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آن سرزمین‌ها در روزگار بین یورش مغولان و یورش تیمور، یعنی هنگامی که امپراتوری اسلامی فروپاشیده، آشنا می‌کند. در این دوران مردم وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند، اما بیش‌تر آن‌ها از داشته‌های خود خشنودند و گرایش‌های زاهدانه زمینه‌ساز چنین خشنودی‌هایی شده‌اند. خود ابن‌بطوطه نیز شیفته‌ی زاهدان و پیران طریقت است و گاهی مسافرت او تنها برای زیارت یکی از آنان است.
در این زمان جنبش صوفی‌گری در جای‌جای سرزمین‌های اسلامی در اوج خود است و خانقاه‌ها، رباط‌ها و زاویه‌ها در اوج شکوفایی‌اند و بازار ورد و ریاضت و مکاشفه بسیار گرم است. در همین زمان است که مدرسه‌های و آموزشگاه‌هایی که تمدن اسلامی را پی‌ریزی کرده بودند، از هم پاشیده و رو به ویرانی هستند و بخارا، که روزی همایشگاه اندیشمندان بود، چنان آسیبی از تاتارها دیده است که به بیان ابن‌بوطوطه "مساجد و مدارس و بازارهای آن ویران و مردمش به خاک مزلت نشسته‌اند و امروز در این شهر کسی نیست که نصیبی از علم و یا عنایتی به آن داشته باشد."
‌بطوطه گرایش زیادی به زنان داشته است و در جای‌جای سفرنامه‌ی خود به توصیف زنان زیبا می‌پردازد. شاید هیچ نویسنده‌ی شرقی به اندازه‌ی او از زنان کشورهای گوناگون سخن نگفته باشد. از شهر مکه تا شیراز و هندوستان و مالابار و جزیره‌های مالدیو و چین و آفریقای مرکزی هر جا که رفته وصف دقیقی از زنان آن‌جا آورده و از خوشگلی و شیوه‌ی لباس پوشیدن و شوهرداری و توان جنسی آنان سخن رانده است. گذری بر آن‌چه که او پیرامون زنان نوشته است، ما را تا اندازه‌ای با وضعیت زنان در کشورهای اسلامی در آن روزگار آشنا می‌کند.
ابن‌بطوطه و ایرانیان
هر چند ابن‌بطوطه بخش‌های بزرگی از نواحی مرکزی و شمالی ایران را ندیده و در بخش‌هایی هم که سفر کرده است، چندان نمانده است، باز هم اطلاعات ارزمشندی از ایران به دست می‌دهد. هم‌چنین، از لابه‌لای سفرنامه‌ی او می‌توان به نفوذ عناصر ایرانی در سرتاسر جهان اسلام پی برد. هنگامی که همگام به او در سفرنامه اش سفر می‌کنیم، همه جا با نام ایران و ایرانی رو به رو می‌شویم. بزرگان عرفان که بر قلب‌های مردم فرمان می‌رانند از مصر تا هندوستان بیش‌تر ایرانی هستند و پیوسته همراه با نام دانشمندان، فقیهان و سخنوران بزرگ آن دوران نسبت طبری، اصفهانی، تبریزی یا شیرازی به گوش می‌رسد. ابن بطوطه از زنان شیرازی و حضور اجتماعی آنان را ستوده و از دانشمندان شوشتری با احترام نام برده زبان فارسی زبان رسمی دربار هندوستان است. پیروان مولانا در آسیای میانه با شعرهای او به سماع می‌پردازند. هنوز نیم سده از وفات سعدی نگذشته که سرود خنیاگران چینی از شعر تر اوست. در این یک سده‌ای که از یورش مغول‌ها گذشته، ایرانیان با فرهنگ خود بر آنان چیره شده‌اند و حتی در شمال چین نیز کارهای اصلی به دست ایرانیان افتاده است. جانشینان چنگیز به اسلام روی آورده‌اند.

نویسنده : محمد عجم : ۸:۱٦ ‎ق.ظ ; ۱۳٩٠/٢/۳ 

ابن بطوطه و بحر فارس

بسیاری از بهترین آثار منثور نهضت رمانتیک به‌صورت سفرنامه است. گزارش گوته از سفرش به ایتالیا (1786-)1788 پرخواننده‌تر از سایر رمان‌های اوست. «نامه‌های یک مسافر روسی» از نیکولای کارامزین (1766-1826) و«کشتی پالادای»  از ایوان گانچاروف (1812-1890) از این قبیل آثارند.
ایران در آثار سفرنامه‌نویسان خارجی. هرودوت از قدیمی‌ترین جهانگردانی است که به ایران سفر کرده و گزارش سفر خود را نوشته است. گزنفون ، مورخ آتنی (325-430ق.م.)، نیز به ایران مسافرت کرده و کتابی به‌نام «عقب‌نشینی ده هزار نفر یونانی» از خود برجای گذاشته است. در دوره سلطنت اردشیر دوم، کتزیاس ، پزشک یونانی به ایران آمد و هفده سال در دربار ایران خدمت کرد و کتابی به نام «پرسیکا» در مورد تاریخ ایران نوشت. آثار این مسافران در دوران باستان سهم بزرگی در معرفی ایران به مغرب زمینی‌ها و بعدها شناخت تاریخ این سرزمین داشت . نخستین جهانگرد غربی که در دوران اسلامی به ایران سفر کرد، خاخام بنیامین بن خناح از اهالی تودلای اسپانیا بود که بین سال‌های 560-569 ق. در روزگار سلجوقیان از کشور ما دیدن کرد. او نخستین جهانگرد غربی است که بعد از دوران باستان درباره خلیج فارس مطالبی از خود به‌جای گذاشته است. پس از او باید مارکوپولو را نام برد که بخش‌های نسبتآ زیادی از سفرنامه‌اش درباره ایران است. از سیاحان معروف عصر تیموری روی گونزالس دو کلاویخو ، فرستاده هانری سوم است که در 706ق. به سمت دربار تیمور حرکت و سفرنامه دقیقی تهیه کرد .جوزافا باربارو  در اواخر قرن نهم از سوی دولت ونیز به ایران اعزام شد. وی در سفرنامه خود درباره شهرها، جشن‌ها، و بازی‌های ایرانی سخن گفته است .
جهانگردانی که در دوران صفوی به ایران سفر کردند، سیاحت‌نامه‌هایی درباره ایران نوشته‌اند که در مواردی از منابع مهم ایران‌شناسی و آگاهی از اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی دوران صفوی به‌شمار می‌روند. به‌جرأت می‌توان گفت در هیچ عصری از اعصار تاریخی ایران، سیاحان خارجی به اندازه دوران صفوی درباره کشور ما از خود مطلب برجای نگذاشته‌اند. در 1038ق. یک هیئت نمایندگی انگلیسی برای به‌دست آوردن منابع جدید تجارت وارد ایران شد. یکی از اعضای این هیئت به‌نام توماس هربرت در سفرنامه خود اطلاعات کاملی درباره مسائل اجتماعی و اقتصادی ایران، شهرها، باغ‌ها، تاریخ، جغرافی، باستان‌شناسی، و جز آن در اختیار می‌گذارد. ژان باتیست تاورنیه ، یکی از بزرگ‌ترین سیاحان قرن 11 هجری است که در فاصله سال‌های 1041 تا 1075ق. حداقل شش بار به ایران سفر کرد. او با نظری دقیق به امور بزرگ و کوچک بسیاری پرداخته و در بیشتر گزارش‌های خود از تعریف اغراق‌آمیز از ایران خودداری کرده است. او از جامعه ایران عهد صفوی و عادات و رسوم و افکار و عقاید آنها شناخت عمیقی به خواننده می‌دهد . ژان شاردن در 1076 به ایرن آمد و تا 1082 دوبار دیگر به ایران سفر کرد. گفته می‌شود هیچ فرد اروپایی به اندازه او غربی‌ها را با ایران دوران صفوی آشنا نساخت. سیاحت‌نامه ده جلدی او باعنوان «سفرنامه شاردن» ، در شمار مفصل‌ترین و بهترین سفرنامه‌هایی است که درباره ایران نوشته شده است .
پس از سقوط صفویه مسافرت اروپاییان به ایران رونق خود را از دست داد و تا روی کار آمدن قاجاریه به‌جز مواردی پراکنده از ورود ایشان به ایران اطلاعات زیادی در اختیار نداریم، به‌جز ویلیام فرانکلین که از 1200 تا 1202ق. به ایران سفر کرد. سفرنامه او از این جهت حائز اهمیت است که مربوط به سال‌های آخر دوره زندیه و آغاز سلسله قاجاریه است. او دورنمای مبهم و تاریکی از اوضاع ایران در این دوره نشان می‌دهد .
در اوایل قرن 13 سیاست‌های نظامی ناپلئون و موقعیت جغرافیایی ایران، راه را بر گروه‌های سیاسی و نظامی و مسافران خارجی گشود. اینان موجب شدند که ایرانیان از فرهنگ و شیوه حکومت اروپا بیشتر آگاه شوند. برخی از این مسافرانسر جان ملکم ، جیمز موریه (1780-1849)، کنت گوبینو (1816-1882)، و مادام دیولافوا  بودند .
گوبینو در کتاب «سه سال در آسیا» با قلمی شیرین ازدیدگاه یک نویسنده هنرشناس و تاریخ‌دان، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را در نیمه قرن نوزدهم بررسی می‌کند. نظریات گوبینو مشاهدات یک مسافر است که چه بسا با دیدگاه‌های تحقیقی تفاوت داشته باشد و نباید آنها را مستند و رسمی تلقی کرد. او مشاهدات و نظریات شخصی خود را ابراز کرده است و طی سه سال اقامت در ایران، دیده‌ها و شنیده‌های خود را که تا حدی جنبه تفنن داشته، با زبانی گیرا نوشته است. گوبینو بر اساس عقاید نژادپرستانه خود که به‌هیچ‌وجه با تعالیم اسلامی و اصول انسانی هماهنگی ندارد، در چند مورد ملت‌های آسیایی و افریقایی را تحقیر کرده است. وی درباره مسائل مذهبی نیز گاه اظهار نظرها یا نقل قول‌هایی کرده است که با حقیقت مغایر است. از سوی دیگر اشتباهات تاریخی نیز در این کتاب دیده می‌شود .
مادام دیولافوا همسر مارسل دیولافوا (مهندس و باستان‌شناس)، در مسافرت‌های علمی و تحقیقاتی همسرش در سال‌های 1881-1886، به فرانسه، ترکیه، قفقاز، ایران، و بین‌النهرین او را همراهی می‌کرد. او از هنگام حرکت از فرانسه تا مراجعت به آنجا، وقایع روزانه مسافرت و مشاهدات و تحقیقات شوهر خود را یادداشت کرده و به‌صورت کتابی با نام«مسافرت دیولافوا در ایران و شوش و کلده» به چاپ رسانیده است. مطالعه این کتاب عظمت و شوکت ایران و سربلندی ایرانیان را در ازمنه تاریخی مجسم می‌سازد و از سوی دیگر سلطنت استبدادی؛ اوضاع اداری، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زراعتی و تجاری؛ راه‌ها و وسایل نقلیه؛ و به‌طور کلی وضع زندگی ایرانیان در دوره شاهان قاجار را به‌طور کامل و دقیق، روشن می‌سازد و نیز درباره آثار تاریخی و ابنیه ایران اطلاعات مفید و دقیقی در اختیار خوانندگان می‌گذارد .
از جدیدترین سیاحان اروپایی که به ایران سفر کرده باید از ابراهام جکسون ، استاد دانشگاه کلمبیا و مدرس زبان‌های هند و ایران نام برد، که در 1282ش./1903 به ایران آمد. حاصل مطالعات او کتابی است با نام «ایران، گذشته و حال »که در آن شرح دل‌انگیز سفر خود به ایران را با مطالب تحقیقی تاریخی و باستان‌شناسی به هم آمیخته است وی دوباره در 1907 و 1910 به این نواحی سفر کرد و در بازگشت به امریکا کتاب «از قسطنطنیه تا زادگاه عمرخیام» را نوشت. وی در سفرنامه اولش توضیحات ارزشمندی درباره طاق‌بستان، معبد کنگاور، تخت جمشید، و سایر آثار باستانی ایران داده است.

سفر نامه ناصر خسرو از جهت اینکه نامهای جغرافیایی و فاصله های میان آنها را با روز بیان نموده و راههای مختلف برای رسیدن به مکان یا شهر مورد نظر را بیان کرده  بر سفر نامه ابن بطوطه برتری دارد.
ابن‌بطوطه، جهانگرد آمازیغی ، در سال 703 هجری در شهر طنجه، اکنون درمراکش، به دنیا آمد. او در آغاز جوانی سفری را برای زیارت خانه‌ی خدا در مکه آغاز کرد و پس از آن که بخش زیادی از آسیا را تا چین زیر پا گذاشت، در سال 750 هجری به فاس در مراکش بازگشت و گزارش سفرهایش را به ابن‌جزی، دانشمند اندلسی و ندیم سلطان فاس، بازگفت و ابن‌جزی آن‌ها را به نگارش در آورد. این کتاب ما را با وضعیت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی سرزمین‌ها‌ی اسلامی پس از فروکش کردن یورش مغول‌ها آشنا می‌کند.
زندگی‌نامه
او هنگامی که تنها 22 سال داشت در 2 رجب سال 725 هجری سفری خود را برای به جا آوردن مراسم حج و زیارت آرامگاه پیامبر اسلام آغاز کرد و در آن زمان گمان نمی‌برد که پس از 25 سال جهانگردی به زادگاهش بازگردد.
نخست از شمال آفریقا روی به مصر کرد و از آن‌جا به فلسطین، بیروت، طرابلس، حلب و دمشق در سوریه و سرانجام حجاز/عربستان رفت. او پس از زیارت خانه‌ی خدا و مدینه به نجف در عراق رفت و حرم حضرت علی(ع) را زیارات کرد. سپس از راه بصره به ایران وارد شد و از شهرهای آبادان، ماهشهر و شوشتر (سوستر) تستر دیدن کرد و به اصفهان و شیراز نیز سفر کرد. سپس از راه کازرون به عراق بازگشت و پس از گذر از کربلا برای بار دوم به بغداد رفت. سپس به تبریز رفت و برای بار سوم به بغداد بازگشت و بار دیگر به مکه رفت و زمانی را در آن‌جا ماند. او در مجموع ۵ بار از ایران دیدن کرده است.
ابن‌بطوطه از مکه به ساحل شرقی آفریقا، یمن، عدن و مگادیشو رفت و با گذر از دریای عمانبه جزیره‌ی هرمز در خلیج فارس رسید. آن‌گاه به لارستان فارس، جزیره‌ی کیش و بحرین رفت و سپس به مکه بازگشت. سپس به آناطولی گان نهاد و به زیارت آرامگاه مولانا در شهر قونیه رفت و از آن‌جا به جنوب روسیه تا ساحل کریمه سفر کرد. او پس از رفتن به قسطنطنیه راهی خوارزم، بخارا، سمرقند، هرات، طوس، مشهد، سرخس، تربت حیدریه، نیشابور، بسطام، غزنه و کابل شد و سپس به شبه‌قاره‌ی هندوستان گام نهاد.
ابن‌بطوطه هفت سال در هند ماند و مورد توجه دربار دهلی بود. او که نخستین‌بار در سفرش از مراکش به مصر به قضاوت پرداخت، از جایگاه پدران خود در قضاوت برای سلطان هند سخن گفت و در هندوستان به جایگاه قضاوت نشست. او زمانی نیز به عنوان سفیر سلطان هند به دربار امپراتور چین فرستاده شد، اما گرفتار راهزنان و توفان شد و نتواست کاری را که به او واگذار شده بود به درستی انجام دهد. از این رو، پیش فرمان‌ورای مستقل مالابار رفت و سپس به جزیره‌های مالدیو سفر کرد. در آن‌جا بیش از یک سال و نیم بر جایگاه قضاوت نشست، اما چون در نظر وزیر اعظم خطرناک آمد، از آن‌جا به سیلان گریخت و به زیارت جایگاه حضرت آدم(ع) در آن‌جا شتافت.
ابن‌بطوطه از راه دریا به هرمز بازگشت و از راه ایران به عراق رفت و سپس با کشتی به جده رسید و در 22 شعبان 749 قمری برای چهارمین بار به زیارت خانه‌ی خدا شتافت. سپس زمانی را در فلسطین و تونس گذراند و سرانجام به طنجه بازگشت. اما بیش از سه ماه نگذشت که به اندلس(اسپانیا) رفت و با ابن‌جزی، نویسنده‌ی گزارش‌های سفرنامه‌اش، آشنا شد. او پس از سفری به آفریقای مرکزی به فاس رفت و پس از بیش از 20 سال زندگی در آن‌جا سرانجام در همان شهر به سال 779 قمری دیده از جهان فروبست.
 او طی سفر چند بار ازدواج کرد و در سفرنامه‌ی خود پیوسته از زن‌ها و کنیزهایی که همراه او بودند سخن می‌گوید و به فرزندانی اشاره می‌کند که از آن زنان یافته است، فرزندانی که او هرگز بار دیگر آنان را ندیده است.
دامنه‌ی سفر‌های ابن‌بوطه بسیار گسترده‌تر است که مصر، سوریه، عربستان، عراق، بخش زیادی از ایران، یمن، عمان، بخش‌هایی از ورارودان(ماوراءالنهر)، افغانستان، پاکستان، هندوستان، بخش‌هایی از چین، بخش‌هایی از روسیه، جزیره‌های مالدیو، جزیره‌های اندونزی، اسپانیا و نیجریه را در بر می‌گیرد و شاید هیچ جهانگردی به اندازه‌ی او سفر نکرده باشد. نوشته‌های او پیرامون جزیره‌های مالدیو، روسیه‌ی جنوبی و به‌ویژه آفریقا اهمیت بیش‌تری دارد، چرا که او تنها نویسنده‌ی است که در آن زمان پیرامون این سرزمین‌ها اطلاعات درستی فراهم آورده است.
سفرنامه ی ابن‌بطوطه آینه‌ای از آداب و آیین‌ها، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سرزمین‌های گوناگون، به‌ویژه سرزمین‌های اسلامی است. او تصویر زنده از مردمان سرزمین‌های اسلامی در زمانی عرضه می‌کند که این سرزمین‌ها یورش مغول‌ها را از سر گذرانده‌اند و جای شگفتی است که هنوز هم از آبادانی شهرهای اسلامی سخن می‌گوید. گزارش‌های او به صداقت کم‌مانندی همراه است و از خوب و بد مردمان و آیین‌ها و باورهای آنان می‌گوید و البته هر جا که چیزی را نمی‌پسندند، ناخشنودی خود را نیز بیان می‌کند.
هنوز هیچ مدرکی در دست نداریم که ابن‌بطوطه طی سفرهایش یاداشت برداری می‌کرده است و تنها می‌دانیم که پس از پایان گرفتن سفرهایش دیده‌ها و شنیده‌هایش را برای ابن‌جزی بازگوی کرده و او آن‌ها را به نگارش در آورده است. اگر بپذیریم که او تنها به نیروی حافظه‌ی خود وابسته بوده است، جای شگفتی است که این همه‌ی داده و اطلاعات درست را چگونه طی 25 سال سفر در ذهن خود نگه داشته است. او نام بسیاری از مردمان، از فرمان‌روایان و دانشمندان گرفته تا مردمان عادی، را به درستی در سفرنامه‌ی خود آورده است و تنها در یک جای سفرنامه‌ی خود اشاره می‌کند که از برخی سنگ‌نوشته‌های آرام‌گاه‌های دانشمندان بخارا یاداشت‌هایی برداشته است که آن هم طی سفر از بین رفته است.
سفرنامه‌ی ابن‌بطوطه مهم‌ترین منبع اطلاعات تاریخی پیرامون سرزمین‌های اسلامی در نیمه‌ی نخست سده‌ی هشتم هجری است. این کتاب ما را با وضعیت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آن سرزمین‌ها در روزگار بین یورش مغولان و یورش تیمور، یعنی هنگامی که امپراتوری اسلامی فروپاشیده، آشنا می‌کند. در این دوران مردم وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند، اما بیش‌تر آن‌ها از داشته‌های خود خشنودند و گرایش‌های زاهدانه زمینه‌ساز چنین خشنودی‌هایی شده‌اند. خود ابن‌بطوطه نیز شیفته‌ی زاهدان و پیران طریقت است و گاهی مسافرت او تنها برای زیارت یکی از آنان است.
در این زمان جنبش صوفی‌گری در جای‌جای سرزمین‌های اسلامی در اوج خود است و خانقاه‌ها، رباط‌ها و زاویه‌ها در اوج شکوفایی‌اند و بازار ورد و ریاضت و مکاشفه بسیار گرم است. در همین زمان است که مدرسه‌های و آموزشگاه‌هایی که تمدن اسلامی را پی‌ریزی کرده بودند، از هم پاشیده و رو به ویرانی هستند و بخارا، که روزی همایشگاه اندیشمندان بود، چنان آسیبی از تاتارها دیده است که به بیان ابن‌بوطوطه "مساجد و مدارس و بازارهای آن ویران و مردمش به خاک مزلت نشسته‌اند و امروز در این شهر کسی نیست که نصیبی از علم و یا عنایتی به آن داشته باشد."
‌بطوطه گرایش زیادی به زنان داشته است و در جای‌جای سفرنامه‌ی خود به توصیف زنان زیبا می‌پردازد. شاید هیچ نویسنده‌ی شرقی به اندازه‌ی او از زنان کشورهای گوناگون سخن نگفته باشد. از شهر مکه تا شیراز و هندوستان و مالابار و جزیره‌های مالدیو و چین و آفریقای مرکزی هر جا که رفته وصف دقیقی از زنان آن‌جا آورده و از خوشگلی و شیوه‌ی لباس پوشیدن و شوهرداری و توان جنسی آنان سخن رانده است. گذری بر آن‌چه که او پیرامون زنان نوشته است، ما را تا اندازه‌ای با وضعیت زنان در کشورهای اسلامی در آن روزگار آشنا می‌کند.
ابن‌بطوطه و ایرانیان
هر چند ابن‌بطوطه بخش‌های بزرگی از نواحی مرکزی و شمالی ایران را ندیده و در بخش‌هایی هم که سفر کرده است، چندان نمانده است، باز هم اطلاعات ارزمشندی از ایران به دست می‌دهد. هم‌چنین، از لابه‌لای سفرنامه‌ی او می‌توان به نفوذ عناصر ایرانی در سرتاسر جهان اسلام پی برد. هنگامی که همگام به او در سفرنامه اش سفر می‌کنیم، همه جا با نام ایران و ایرانی رو به رو می‌شویم. بزرگان عرفان که بر قلب‌های مردم فرمان می‌رانند از مصر تا هندوستان بیش‌تر ایرانی هستند و پیوسته همراه با نام دانشمندان، فقیهان و سخنوران بزرگ آن دوران نسبت طبری، اصفهانی، تبریزی یا شیرازی به گوش می‌رسد. ابن بطوطه از زنان شیرازی و حضور اجتماعی آنان را ستوده و از دانشمندان شوشتری با احترام نام برده زبان فارسی زبان رسمی دربار هندوستان است. پیروان مولانا در آسیای میانه با شعرهای او به سماع می‌پردازند. هنوز نیم سده از وفات سعدی نگذشته که سرود خنیاگران چینی از شعر تر اوست. در این یک سده‌ای که از یورش مغول‌ها گذشته، ایرانیان با فرهنگ خود بر آنان چیره شده‌اند و حتی در شمال چین نیز کارهای اصلی به دست ایرانیان افتاده است. جانشینان چنگیز به اسلام روی آورده‌اند.

نویسنده : محمد عجم : ۸:۱٦ ‎ق.ظ ; ۱۳٩٠/٢/۳ 

No comments:

Post a Comment