Friday, 23 September 2011

**یادآوری نکات مثبت تاریخ ملی‌گرایی نیست

٢- تابناک: آقای دکتر احمدی‌نژاد با اشاره به رونمایی از منشور کوروش در ایران ادامه داد: 2 هزار و چند صد سال قبل در همین عراق حکومتی دیکتاتور که مردم را آزار می‌داد، بر عده‌ای که پیروان حضرت موسی (ع) بودند وجود داشت. در ایران حکومت ماد به فساد کشیده شده و یکی از نوادگان آنان حکومت فاسد را کنار گذاشته و حکومت مردمی برپایه عدالت برپا کرد. مردم بابل تقاضای کمک و عدالت کردند و کوروش بابل را فتح می‌کند و مردم را از دست آن جبار نجات می‌دهد و خون هم از دماغ کسی نمی‌آید. پس از آن ایشان منشوری صادر می‌کند.

«من اجازه نمی‌دهم زیردستان من آداب و رسوم دیگران را تحقیر کنند. سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نمی‌کنم و اگر نپذیرفتند جنگ نمی‌کنم. تا روزی که پادشاه ایران هستم اجازه ظلم به کسی نمی‌دهم با ظالم برخورد می‌کنم و حق مظلوم را می‌گیرم. هر کس حق دارد هر جایی سکونت کند و هر شغلی را انتخاب کند. هر کسی مسئول اعمال خود است و نمی‌شود هیچ‌کس دیگری را به جای آن مجازات کرد. تا روزی که به یاری مردا حکومت می‌کنم نمی‌گذارم زن یا مردی را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و رسم بردگی باید برداشته شود» این بخشی از منشور کوروش بود که توسط احمدی‌نژاد قرائت شد.

**تقدیر از "کوروش " ملی‌گرایی نیست

وی ادامه داد: وقتی از کوروش تجلیل می‌شود ملی‌گرایی نیست، کار مثبت کرده و باید گفته شود و ما افتخار می‌کنیم که ایرانی است. تأیید نظام شاهنشاهی هم نیست؛ قاچار و پهلوی آبروی ایران را بردند. باز معنایش این نیست که در حکومت کوروش خلاف نشده است مانند ایران که می‌خواهد عدالت و معنویت را پیاده کند اما ممکن است تخلف هم بشود.

رئیس‌جمهور بیان داشت: کسی در این مملکت قیام کرده و پیروز شده و می‌گوید ظلم، تجاوز و برده‌داری ممنوع که این بسیار ارزشمند است. او مردم عراق را نجات می‌دهد البته بدون خون‌ریزی و بعد فرمان سراسری می‌دهد. حالا به هزاره سوم می‌آئیم که ده سال اخیر را دهه صلح اعلام کرده که حکومتی به نام آمریکا و در کنارش انگلیس می‌گویند که دیکتاتوری عراق را در برگرفته و می‌خواهیم آزادی به آن بدهیم؛ اما دیدیم که چه بر سر آن آمد.

احمدی‌نژاد گفت: دنیا به گفته کارشناسان دو مدیریت دارد؛ یکی آمریکایی که شکست خورد و امتحان خود را پس داده است و حال می‌پرسند مدیریت ایرانی چگونه است؛ که ما می‌گوییم نمونه‌ای از آن این منشور و ارزش‌های والای اسلامی است.

گذشته هویت ملت‌ها است و همه به دنبال این هویت‌ها هستند.
 الان هر کسی که در دنیا اهل تاریخ است به کورش احترام می‌گذارد. زندگی کورش توسط دشمنان او تنظیم شده که نخواستند عظمتش را بگویند ولی مجبور بوده‌اند که از عظمت او بگویند.. ادامه....

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/5/55/Olympic_Park_Cyrus.jpg
ذو الفرنین به زبان عربی یعنی فردی با دو شاخ یا تاجی که  دوشاخ بر آن است.
در اینترنت اولین بار  در دسامبر ٢٠٠۵ مقاله کوروش ذو القرنین در ویکی پدیامنتشر شده و تا کنون منبع  اصلی تقریبا همه مقالات در مورد کوروش بوده است.
نویسنده : محمد عجم : ۱٠:٢٥ ‎ق.ظ ; ۱۳۸٩/٦/٢٧
Comments نظرات ( 1) لینک دائم

رای گیری خلیج فارس یا عرب ی! واقعی یا تقلبی؟

پیروزی چشمگیر ایرانیان در فراخوان  عرب ها برای نام خلیج
از حدود اوایل سال جاری  ایمیل هایی از طرف دوستداران حفظ نام  خلیج فارس دریافت می کردم  که به خلیج فارس رای بدهیم . ابتدا با تردید به موضوع نگاه کردم و راستش نه وقت کافی داشتم و نه اینترنت مناسب . اما مدتی گذشت و در سایتهای روزنامه های رسمی عربی موضوع را داغ دیدم  آنها از دوستان خود می خواستند که بنفع خلیج عرب.ی رای بدهند سایتها را که بررسی کردم بیشتر آنها سایتهای سلفی های وهابی تندرو درباری بودند. در این موضوع  از ملی گراهای عرب و پان عربیستهایی که روزگاری هر چیزی را به عربیت نسبت می دادند حتی خلیج فارس را اشتیاق و هوسی ندیدم اما به هر حال وظیفه فرهنگی ، دینی و ملی و میهنی خود دیدم که در این موضوع نیز مانند ماجرای آبان  سال ١٣٨٣
نشنال جوگرافی  جزو پیشرو ها باشم. نیت آن مالزیایی هرچه باشد برایم مهم نبود مهم این بود که به وظیفه خود عمل کنم شاید آن مالیزیایی عرب هدفش مشهور شدن بود. اما برای ما یک ننگ بود که خلیج فارس کهن رای نیاورد.و در عوض سلفی های درباری و وهابی برایمان خط و نشان بکشند.
 در این نظرسنجی، ادعا شده که پس از رسیدن آمار نظردهندگان، به یک میلیون رأی، نظرسنجی به پایان می‌رسد و اکنون این نظرسنجی به پایان رسیده و عنوان خلیج فارس با اختصاص 70 درصد آرای شرکت‌کنندگان به همین نام در این سایت معرفی شده است.

این نتیجه در حالی به دست آمده است که طراحان این نظرسنجی در مقدمه نظرسنجی خود، با اقدامی جانبدارانه، پنج دلیل در اثبات عربی بودن خلیج فارس و تنها سه دلیل برای اثبات فارسی بودن آن آورده‌اند.
بنابراین گزارش، آنان به دلایلی همچون عربی نامیدن خلیج فارس توسط اتحادیه عرب، عربی نامیدن خلیج فارس در اسناد سازمان ملل متحد، وجود جمعیت چشمگیر عرب در حاشیه خلیج فارس، در اختیار داشتن 70 درصد ساحل خلیج فارس توسط اعراب و نیز مرتبط دانستن خلیج فارس با امپراتوری پارس ـ که دیگر وجود ندارد ـ خلیج فارس را عربی نامیده‌ و  تلاش کرده اند مراجعین را به رای دادن به نام جعلی  عربی برای خلیج فارس تشویق نمایند، در حالی که تنها دو دلیل تاریخی بر اثبات فارسی بودن خلیج فارس آورده و همچنین افزوده‌اند که چون عربی نامیدن خلیج فارس، باعث اشتباه این خلیج با دریای عرب می‌شود، لازم است فارسی نامیده می‌شود.

نکته محل تامل این است که جهان عرب با جمعیتی چند برابر ایران نتوانسته سهمی بیش از سی درصد را در تقاضا برای جایگزین کردن نام جعلی برای نام حقیقی خلیج فارس به خود اختصاص دهد. این نتیجه حکایت از آن دارد که در میان اعراب نیز باور عمومی بر این است که نام حقیقی این دریا خلیج فارس است و نه نامهای جعلی دیگری که برخی مقام های ناسیونالیست عرب بکار می گیرند.

در واقع باید افزود: نتیجه به دست آمده در این نظرسنجی، گویای این واقعیت است که حتی افکار عمومی جهان عرب نیز چنین ادعایی درباره بکار گرفتن نام دیگری برای خلیج فارس ندارند و این ادعاها، تنها از سوی برخی رهبران شوونیست و ملی‌گرای افراطی عرب مطرح می‌شود که در صددند با طرح چنین ادعاهایی، خود را از آنچه هستند، بزرگتر نشان دهند؛ اما هرچند اعراب می‌توانند با صرف هزینه و خرید مؤسسات جغرافیایی، آنان را به دستکاری در اسناد تاریخی و نقشه‌های جغرافیایی متمایل کنند، افکار عمومی به راحتی قابل خرید و فروش نیستند و سرانجام این فکار عمومی است که می‌تواند با تکیه بر حقایق تاریخی، ماهیت نسبتا مستقل خود را نشان دهد.

علاوه بر این باید اضافه کرد که دلایلی که طراح این نظرسنجی درباره عربی بودن خلیج فارس مطرح کرده است  بسیار واهی است چرا و چگونه می توان گفت چون یک تشکل سیاسی همچون اتحادیه عرب که خود در این میان ذینفع است، یک واقعیت تاریخی را انکار می کند، دلیل بر صحت نظر آنان است؟ یا چگونه می توان اسناد عربی سازمان ملل متحد را که با پول برخی کشورهای عربی منتشر می شود را ملاک دانست؟ یا چگونه می توان گفت چون امپراتوری فارس وجود ندارد، خلیج فارس هم نباید باشد، مگر اکنون که قاره آمریکا به چندین کشور تبدیل شده است، باید نام آمریکا را از آن برداشت و نام دیگری بر آن نهاد؟

گفتنی است تاکنون هر گونه فراخوانی درباره نام خلیج فارس از سوی هر موسسه یا شخصی در فضای مجازی برگزار شده است، با حضور گسترده ایرانیان به تایید و اثبات حقانیت نام خلیج فارس ختم شده است.
  بنابراین آنان به دلایلی همچون عربی نامیدن خلیج فارس توسط اتحادیه عرب، عربی نامیدن خلیج فارس در بعضی اسناد سازمان ملل متحد(مقالات سفرای عرب)، وجود جمعیت چشمگیر عرب در حاشیه خلیج فارس، در اختیار داشتن 70 درصد ساحل خلیج فارس توسط اعراب و نیز مرتبط دانستن خلیج فارس با امپراتوری پارس ـ که دیگر وجود ندارد ـ خلیج فارس را عربی نامیده‌اند و تلاش کرده اند مراجعین را به رای دادن به نام جعلی و عربی برای خلیج فارس تشویق نمایند.
نویسنده : محمد عجم : ۱٢:۱٧ ‎ب.ظ ; ۱۳۸٩/٦/٢٠
Comments نظرات ( 11) لینک دائم

پیشنهاد جالب شرق الاوسط برای نام خلیج فارس

الشرق الاوسط خواستار برگزاری کنفرانسی برای رفع اختلاف بر سر نام خلیج فارس شد:
این روزنامه در بیست سال گذشته همواره بر عربیت نام خلیج فارس اصرار داشت و مدعی بود خلیج عربی یک نام قدیمی است. اما برای اولین بار در شماره دیروز 1389/6./16 الشرق الاوسط با اعتراف به اینکه خلیج فارس تا دهه شصت قرن بیستم نام مرسوم بین المللی  بوده است و خلیج عرب ی برای اولین بار در سالهای ١٩۶٠ رایج شد خواستار برگزاری کنفرانس علمی برای بررسی نام خلیج فارس با هدف رفع اختلاف بین ایران و اعراب شد پایگاه اینترنتی روزنامه الشرق الاوسط در مقاله ای به قلم احمد عثمان نوشت اختلاف بین اعراب و ایرانی ها درباره نام خلیج فارس افزایش یافته است حتی برخی از پایگاههای اینترنتی نظر سنجی کردند که کدام نام درست است خلیج فارس اسمی بود که در عصر جدید تا دهه شصت قرن بیستم بطور سراسری از ان استفاده می شد و حتی کشورهای عربی از ان استفاده میکردند همه نقشه هایی که قبل از هزار و نهصد و شصت منتشر شده است از نام خلیج فارس استفاده کردند اما از این تاریخ به بعد دولتهای عربی تمایل پیدا کردند نام خلیج ع رب ی را جایگزین خلیج فارس کنند چه اتفاقی افتاد تا این تغییر نام قدیمی را توجیه کند بدون تردید استقلال کشورهای عربی پس از پایان جنگ جهانی دوم تاثیر فراوانی در رشد احساس قومی در مردم این کشورها داشته است و تمایلی برای بازگرداندن استقلال اعراب پس از سالهای طولانی سلطه بیگانه ایجاد شد اما این امر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 سرعت بیشتری به خود گرفت که سبب افزایش احساس ملی در میان مردم ایران شد و مقامات ایران تصمیم گرفتند تا خلیج فارس را تغییر ندهند در حالی که احساس ملی عربی بسوی رهایی از نفوذ بیگانه گرایش یافت در ایران این احساس بصورت افزایش نفوذ ایران به خارج از مرزهای شرقی سوق یافت علت این امر به شرایط تاریخی ایران باز می گردد در ادامه مقاله ضمن اشاره به نخستین اقوامی که در ایران زندگی می کردند و تشکیل دولت کوروش کبیر که هخامنشیان را تشکیل داد و پس از ان سقوط دولت فارسی بدست اسکندر مقدونی و تشکیل دولت سلوکیان می نویسد سرانجام پارتها توانستند از سطله مقدونیه رها شوند و دولتشان را در ایران تشکیل دهند پس از پنج قرن ساسانیان فارسی جای پارتها را گرفتند با پایان یافتن دولت فارسها در ایران و به قدرت رسیدن اعراب در اواسط قرن هفتم مورخان اسلامی از دریای فارس یا خلیج فارس استفاده کردند این نامی بود که در سراسر جهان تا همین اواخر استفاده می شد اکنون پس از گذشت چهارده قرن پس از پایان حکومت فارسها حتی در خود ایران چگونه می توان برای نامگذاری خلیج فارس مصمم بود این نامگذاری موقتی بود تا زمانی که فارسها سلطه داشتند گرچه اکنون برخی ها رویای بازگرداندن مرزهای امپراطوری فارس قدیم را تحت عنوان وحدت اسلامی در سر دارند یونانیها سراسر مغرب عربی را لیبی می نامیدند همانطور که اتیوپی را بر افریقای جنوب اسوان اطلاق می کردند اما اکنون تغییر کرده است همانطور که اسم اصلی که سومریها بر خلیج فارس گذاشتند در سه هزار سال قبل دریای جنوبی یا دریای سفلی بود عثمانیها نیز پس از سقوط بغداد خلیج فارس را بصره کورفزی یعنی دریای بصره نامیدند و این نامی است که ترکها هنوز هم استفاده می کنند ابزار مسالمت امیز تغییر نام از راه نزاع سیاسی نیست بلکه بررسی تاریخی ان بصورت منطقی است پیشنهاد می کنم دانشگاهی در یکی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از مورخان عضو هیات علمی دانشگاههای جهان از جمله مراکز منتشر کننده نقشه ها و دائره المعارفها و ایران دعوت کند و یک کنفرانس برگزار نماید تا این موضوع بررسی شود و تصمیمی گرفته شود که مورد احترام همه باشد. ایرانیان از این پیشنهاد استقبال می کنند چون نتیجه آن روشن است نام کهن تاریخی که استمرار کاربرد سه هزار ساله دارد و به میراث فرهنگی ملل از طریق نقشه ها ، دست نوشته ها و مکتوبات کهن تبدیل شده است نباید تغییر کند مقاله شرق الاوسط:....
نویسنده : محمد عجم : ٩:٠٤ ‎ق.ظ ; ۱۳۸٩/٦/۱٧
Comments نظرات ( 3) لینک دائم

اولین شهید خلیج فارس


در آخرین ساعات شب دوم شهریور 1320 سفیران روس و انگلیس به دولت ایران اطلاع دادند به خاطر عدم توجه رضاخان به خواسته متفقین مبنی بر اخراج نیروهای آلمانی، ارتش 2 کشور به شمال و جنوب ایران حمله خواهند کرد.
به فاصله چند ساعت از زمین و هوا و دریا کشور ما در معرض تهاجم قرار گرفت. در شمال کشتی‌های روسی با خشونت بندر انزلی را به توپ بستند و باعث کشته‌شدن ناو سروان یدالله بایندر شدند. در جنوب هم مقاومت دلیرانه‌ای در بندر خرمشهر که پایگاه نیروی دریایی ایران به سرپرستی دریادار غلامعلی بایندر بود، صورت گرفت که در همان ساعات اولیه بسیاری از افسران جان باختند.
شهید غلامعلی بایندر فرزند دوم مرحوم علی‌اکبر بایندر (پدر 3 شهید) از تیره ترکان آق قویونلو (بایندریه) بود که سال 1277خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود. وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون به پایان رسانده و سال1299 از مدرسه نظام مشیرالدوله با درجه ستوان‌دومی فارغ‌التحصیل شد.
پس از دریافت اولین نشان نظامی خود در اردوکشی مازندران، به خاطر شرکت در جنگ با «سیمیتقو» و ابراز شجاعت و نبرد با نیروهای متجاوز روسیه (در شمال کشور) به دریافت نشان ذوالفقار که بالاترین نشان ارتش بود، مفتخر شد. سپس خرداد 1302به فرانسه اعزام شد و تا سال 1307، طی مدت 5 سال، دوره‌های دانشکده توپخانه «پوآتیه» و دانشکده تکمیلی«مونتن بلو» و دانشگاه جنگ فرانسه را با موفقیت طی و به کشور مراجعت کرد.
سال 1310 و در شرایطی که با درجه سرگردی مسوولیت فرماندهی هنگ توپخانه لشکر یک مرکز را عهده‌دار بود، برای تشکیل نیروی دریایی ایران به همراه یک گروه 200 نفری جهت آموزش به ایتالیا عزیمت و پس از خاتمه آموزش به همراه ناوهای خریداری شده جدید به کشور مراجعت و نیروی دریایی نوین ایران را در آب‌های گرم خلیج همیشه فارس، عملیاتی کرد. وی‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ ایران‌ در 1310شمسی‌ به‌ سمت‌ کفیل‌ فرماندهى‌ نیروی‌ دریایى ‌جنوب‌ منصوب‌ و عازم‌ آنجا شد. حضور بایندر در این منصب برای پاسداری از حریم مرزهای آبی ایران بخصوص اروندرود اهمیت زیادی داشت.
اروندرود در مقاطع زیادی از تاریخ، کانون اختلافات بین ایران با همسایگان غربی بود. براساس آخرین قرارداد منعقده بین ایران و پادشاهی عثمانی (قبل از استقلال عراق) مربوط به پروتکل 1292 هجری شمسی(مطابق با 1913 میلادی) و تحدید حدود 1914 میلادی بود که طی آن برای نخستین بار اروندرود، از دهانه آن و به طول 81 کیلومتر به دولت عثمانی واگذار و ورود اتباع ایرانی به اروندرود به منزله ورود به خاک عثمانی تلقی می‌شد تا این که دولت ایران پس از استقلال عراق و به رسمیت شناختن دولت آن کشور، طی یادداشتی به جامعه بین‌الملل و دولت عراق اعلام کرد که قراردادهای منعقده با دولت عثمانی از نظر ایران فاقد اعتبار است.
متعاقب این اعلام نظر روابط 2 کشور رو به تیرگی گذاشت و مذاکرات فی‌مابین آغاز شد. دولت انگلیس که نقش عمده‌ای در استقلال عراق داشت به منظور تأمین منافع گوناگون خود در هند و تسلط بر خلیج فارس، با گماردن یک افسر انگلیسی به سمت رئیس بندر بصره و ایجاد زمینه حضور وی در جلسات متشکله بین 2 دولت ایران و عراق، عملا با دستیابی ایران به امتیاز حاکمیت مشترک در اروندرود مخالفت کرد که نتیجه آن صدور عهدنامه جدیدی در سیزدهم تیر ماه 1316 (مطابق با 1937 میلادی) بین ایران و عراق بود.
در عهدنامه اخیر که باز هم با نفوذ استعمارگرانه انگلیس تدوین شده بود، خط تالوگ (خط عمیق رودخانه) در بخش کوچکی از مسیر اروندرود به‌عنوان مرز مشترک معین شده و بقیه خط مرزی در حد کم‌عمق ساحل ایران منظور و مقرر شد که ظرف مدت یک سال قراردادی جهت تشکیل اداره مشترک اروندرود تنظیم و به امضای طرفین برسد. رضاخان پس از پذیرش عهدنامه و بدان جهت که در قرارداد اخیرالذکر امتیازات بیشتری از دست ندهد طی حکمی فرمانده وقت نیروی دریایی (ناخدایکم غلامعلی بایندر) را به عنوان نماینده دولت ایران در امور دریایی، به وزارت امور خارجه معرفی کرد.
از ماموریت‌های‌ مهم‌ بایندر در این‌ منصب‌ سفر به‌ جزیره تنب‌ همراه‌ گروهى‌ از افراد نیروی‌ دریایى‌ در سال 1313شمسی‌ بود. او ضمن‌ بازدید از آنجا رسما به‌ مقامات‌ نیروی‌ دریایى‌ انگلیس‌، مستقر در تنب‌ اعلام‌ کرد که‌ این‌ جزیره‌ بخشى‌ از ایران‌ است‌؛ وی‌ با این‌ کار موجبات‌ نگرانى‌ و اعتراض‌ وزارت‌ خارجه بریتانیا را فراهم ‌آورد. در سال 1312 به دستور غلامعلی بایندر فرماندهی نیروی دریایی ‏ایران ناو پلنگ به بندر باسعیدوی جزیره قشم رفته و با پایین آوردن پرچم انگلیس، ‏پرچم ایران را در این بندر به اهتزاز درمی‌آورد. این اقدام، هیجان گسترده‌ای در بحرین و ساحل جنوبی ‏خلیج فارس ایجاد می‌کند، اما انگلیس‌ها نیز ساکت نمی‌نشینند و اعتراضات گسترده و پیاپی را علیه دولت ‏ایران اقامه می‌کنند. در این میان، رضاشاه و ارکان حرب کل قشون نیز به سرزنش بایندر می‌پردازند و ‏وی را به دلیل اقدام ابتکاری‌اش در اخراج انگلیسی‌ها تخطئه می‌کنند. انگلیسی‌ها نیز از فرصت استفاده کرده ‏و ضمن بازگشت به باسعیدو، تبلیغات زیادی علیه نیروی دریایی ایران راه می‌اندازند.‏ با این حال مقاومت دستگاه سیاست خارجی ایران منجر به خروج انگلیسی‌ها از باسعیدو می‌‌شود ولی با ‏تاکیدات رضاشاه، بایندر از ادامه سیاست اعتراضی نسبت به انگلیسی‌‌ها دست برمی‌دارد. به این ترتیب با وجود ‏آزادی باسعیدو، بخش دیگری از خاک ایران یعنی بحرین کماکان در اشغال نظامی انگلیس باقی مانده و ‏بایندر موفق به تداوم سیاست‌های خویش نمی‌شود.
غلامعلی بایندر در سال 1315 در مقام اولین فرمانده نیروی دریایی نوین ایران به درجه ناخدایکمی (سرهنگی) نایل آمد و در سال 1319 به درجه دریاداری (سرتیپی) رسید و برابر مقرارت ارتش، از تاریخ یک روز قبل از شهادت به درجه دریابانی (سرلشکری) نایل شد.
غلامعلی بایندر فرزند خانواده‌ای بود که دارای 5 فرزند پسر بودند. برادر بزرگ‌تر وی به نام غلامحسین بایندر که او هم از افسران تحصیلکرده نیروی دریایی بود، 11 سال پس از شهادت غلامعلی در سمت سومین فرمانده نیروی دریایی ایران منصوب شد. 3 برادر کوچک‌تر شهید دریابان غلامعلی بایندر که آنها هم از افسران برجسته ارتش ایران بودند به ترتیب عبارت بودند از:
سرتیپ مهندس نصرالله بایندر (پسر سوم خانواده)، شهید سرهنگ هوایی اسدالله بایندر (پسر چهارم خانواده) و شهید ناوسروان مهندس دریایی یدالله بایندر (پسر پنجم خانواده)
چگونگی شهادت دریابان غلامعلی بایندر
شهید بایندر که 48 ساعت قبل از شهادت علاوه بر مسوولیت فرماندهی نیروی دریایی، به سمت فرماندهی کل منطقه جنوب خوزستان نیز منصوب شده بود و تیپ مستقل مرزی را تحت امر داشت در ساعت 4 بامداد سوم شهریور 1320، با شنیدن صدای انفجار، با سرعت از منزل خارج و با استفاده از قایق موتوری و زیر آتش مسلسل نیروهای مهاجم انگلیسی، خود را به مقر فرماندهی رسانده و پس از صدور دستورات لازم به افسران ستاد و فرماندهان، به تلگرافخانه رفته و گزارش وقایع و هجوم نیروهای انگلیسی را به تهران و اهواز مخابره می‌کند. آنگاه با حضور در قرارگاه گردان مرزی، عده‌ای را مامور مقاومت در برابر مهاجمین کرده و خود که مسلح به یک قبضه تفنگ برنو بود به اتفاق سروان ولی‌الله مکری‌نژاد که معاون فرمانده گردان یکم هنگ 8 توپخانه بود با اتومبیل و از راه خشکی عازم خرمشهر شد، تا ستاد فرماندهی عملیات را در منطقه حفار(که از لحاظ نظامی موقعیت مناسبی داشت و بیش از 2 قبضه توپ 105م.م و گروهی سرباز در آنجا مستقر بودند) تشکیل دهد. اما چند دقیقه بعد از حرکت، با نیروهای موتوریزه مهاجمین انگلیسی مواجه و در حین مقاومت و جنگ و گریز با آنان در شرایطی که تلاش می‌کردند تا با استفاده از پستی و بلندی‌های منطقه، خود را به نهر جاسبی برسانند با رگبار مسلسل متجاوزان انگلیسی در حوالی پاسگاهی نزدیک بی‌سیم خرمشهر به شهادت رسیدند.
بایندر در روزگار نوجوانى‌ دارای‌ علایق‌ ملى‌ و سیاسى‌ بود. از این‌ رو، زمانى‌ که‌ در مدرسه نظام‌ مشیرالدوله‌ تحصیل‌ مى‌کرد، داخل‌ فعالیت‌های‌ سیاسى‌ شد و همراه‌ با چند تن‌ از همکارانش‌ چون‌ عبدالله‌ هدایت‌ (بعدا ارتشبد) و رزم‌ آرا (بعدا سپهبد و نخست‌‌وزیر) به‌ عضویت‌ حزب‌ سوسیال‌ دموکرات‌ درآمد.
دریادار بایندر با توجه‌ به‌ اقامت‌ چند ساله‌ در کشورهای‌ اروپایى‌ به‌ زبان‌های‌ انگلیسى‌، فرانسه‌، ایتالیایى‌ و ترکى‌ تسلط داشت‌ و به‌ این‌ زبان‌ها به‌ خوبى‌ تکلم‌ مى‌کرد. وی‌ مردی‌ اهل‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ و نویسنده‌ بود. در ایام‌ اقامتش‌ در جنوب‌ به‌ تحقیقات‌ و مطالعات‌ قابل‌ توجهى‌ درباره خلیج‌ فارس‌ دست‌ زد که‌ نتایج‌ برخى‌ از آنها را بعدا منتشر کرد.
آثار مکتوب‌ بایندر عبارتند‌: 1. نقشه خلیج‌ فارس‌ (تهران‌، 1310ش‌)؛ 2. خلیج‌ فارس‌ (خرمشهر، 1317ش‌)، 3. جغرافیای‌ خلیج‌ فارس‌ (تهران‌، 1319ش‌)، 4. اصول‌ دریانوردی‌؛ 5. آیین‌نامه‌های‌ توپخانه‌ در 6 جلد، 6. راهنمای‌ ناوی، 7. مقالاتى‌ در مجله ارتش، 8. دستور تیر توپخانه سبک‌، 9. آیین‌نامه مشق‌ پای‌ توپ‌ کوهستانى‌.
مقاومت جدی دیگر ارتش ایران در شمال صورت گرفت. در آن زمان، ناوسروان‌ یدالله‌ بایندر ‌ مسوولیت‌ کفالت‌ فرماندهى‌ نیروی‌ دریایى‌ در دریای‌ خزر را به عهده‌ داشت. در سال 1320 به واسطه اسناد به دست آمده از جاسوسان روسیه در ارتش ایران، متوجه می‌شود که نیروهای روسیه قصد دارند با بهره‌گیری از درگیری جنوب ایران و تخلیه نیروهای نظامی شمال، به ایران حمله کرده و شهرهای شمالی را متصرف شوند. او درصدد دفاع برمی‌آید. وی ابتدا از ستاد فرماندهی در تهران کسب تکلیف می‌کند. اما با وجود پاسخ مخابره شده مبنی بر پرهیز از درگیری به علت کمبود نیرو و عدم توان مقابله، یک‌تنه تدابیری دفاعی را اتخاذ می‌کند. بایندر معتقد بود «مملکت به دست یک مشت بزدل اداره می شود و اجازه نخواهد داد تاریخ از او به عنوان یک خیانتکار یاد کند».
وی به همراه ناوی‌های جوان با دست خالی، وقتی ستاد نیروی دریایی رشت از فرماندهان فراری خالی شده بود، جلوی بمب‌افکن‌های دشمن سینه سپر کردند و از شهر و میهن‌شان دفاع کردند. او با تنها ناو جنگی که در بندر انزلی وجود داشت بعد از 3 روز نبرد طاقت‌فرسا راه نفوذ از طریق دریا را روی ارتش شوروی مسدود کرد. سرانجام بعد از 3 روز مقاومت توسط هواپیماهای ارتش شوروی هدف قرار گرفت. مزار وی در بندر انزلی در محوطه گمرک بندر انزلی است.
بخشی از متن وصیتنامه  دریابان غلامعلی بایندر
تو ای ایرانی، که در این سرزمین پهناور زیست می ­کنی و خلیج فارس را تنها به این انگیزه که بخشی از وطن توست دوست می­ داری. ای هموطن که کرانه­ های سوزان خلیج فارس زادگاه توست و این ژرفای زندگی‌بخش، مرواریدهایش را نثار تو می ­سازد تا مزد تلاشت را از کام کوسه ­ها به درآری و ماهیانش را هدیه فرزندانت، تا قوت آنان را تامین کنی و تو که فرسنگ ­ها دورتر از این دریای ایرانی، خلیج فارس را تنها از روی نقشه جغرافیا می ­شناسی. آیا هرگز با خود اندیشیده‌ای که این آب تلخ و شور پهناور، بهترین پاسدار تاریخ تو، شرف تو و ملیت توست؟
تو ای ایرانی که در گوشه‌ای از این آب و خاک به سر می ­بری و به فرهنگ و تمدن اسلامی خویش می ­بالی و افتخار می­ کنی؛ هیچ می‌دانی که همین دریا، زاده فرهنگ و تاریخ و تمدن تو بوده است؟
تو ای ایرانی که در دامنه مفرح کوهستان‌ها، در کرانه ­های فیروزفام دریای مازندران، در دشت‌های گسترده داخل کشور زندگی می­ کنی و در سایه درختانش آرامش می ­یابی، در باغ‌های مصفایش روح خود را صفا می ­بخشی و با تماشای طبیعت زیبا و دل‌انگیز آن غرق در لذت می ­شوی... و همه شما که در هر منطقه، از مواهب این سرزمین برخوردارید و آنچنان به دهکده و یا شهرستان زادگاه خود دل بسته‌اید که حتی به هنگام ضرورت نیز به زحمت قادر به ترک آن هستید؛
هیچ می­ دانید که اگر روزگاری، که هرگز چنان روزی مباد، ایران این مرز دریایی خود را از دست بدهد و یا نیروی لازم برای پاسداری از آب‌های آن نداشته باشد، همه ما چون پرنده‌ای اسیر در قفس زادگاهمان زندانی خواهیم شد.
تو ای ایرانی، همواره به یاد داشته باش که اگر چنان روزی فرارسد، همه شیرینی­ های زندگی در کامت شرنگ خواهد شد.
پس هرگاه که به این مرز سوزان و آذرخیز می­ نگری، یا بر آب‌های تلخ و شورش گذر داری یا درباره آن سخنی می­ شنوی نخست به‌یاد آور که این آذر برای آن است که در جان دشمنان ایران درگیرد و این تلخی و شوری برای فروبردن درکام آنان است.
اگر می­ خواهی سرزمین آباییت، بزرگ و سربلند بماند و تو که فرزند و زاده این سرزمینی از این سربلندی ببالی و افتخار کنی، اگر می­ خواهی که شایسته نام ایران و قوم ایرانی باشی، نخست این مایه زندگی خود را پاسدار باش، این مرز محافظ را نیرو بخش و آن را چنان که به میراث برده‌ای به دست آیندگان بسپار.

نویسنده : محمد عجم : ۳:۳۱ ‎ب.ظ ; ۱۳۸٩/٦/٩ 

No comments:

Post a Comment