Monday, 23 August 2021

 

میتوان گفت که عصر یاماتو در تاریخ تحولاتی که ژاپن آنها را تجربه و آزمایش میکرد، دارای ابعادی ایرانیزه بود که مستقیم و یا غیرمستقیم از طریق نقاط مختلف قاره آسیا به مرزهای مختلف مجمع الجزایر ژاپن می رسید.بعضی از این نشانه های ایرانی، خالص و اصیل وارد ژاپن میشد و بعضی دیگر در ادغام با فرهنگ ها و باورها و دیگر نمادهای فرهنگ های بزرگ و غنی از تمدن های کهن آسیا، نفوذ می کردند.
قدیمی ترین نشانه های خالص ایرانی را از مقبره های دو امپراطور باستانی ژاپن یافته اند . اشیاء پیدا شده ظرفهایی کاسه شکل هستند، که اولی را از یک مکان کاوش شده در پیرامون محوطه مقبره امپراطور نینتوگو (Nintoku) يافته اند که تاریخ آن مربوط به سده چهارم میلادی است . کاسه دیگری که آنرا ساخته شده بدست هنرمندان صنعتگر ساسانی تلقی می کنند، از مقبره امپراطور انکان (Ankan) بدست آمده است که در سده ششم میلادی میزیسته است .
ساسانی بودن کاسه شیشه ای از مقبره امپراطور انکان را از آن جهت دانسته اند که به یک کاسه ساسانی دیگر که به عنوان هدیه به یک شخصیت ژاپنی در چین هدیه شده بود، و حال در مجموعه هنری شوسواین (Shosoin) در معبد تودایی جی نگه داری می شود، بسیار شبیه است . سفرای ژاپن و دیگر هیئت های دیپلماتیک که از مأموریت های خود به ژاپن مراجعت می کردند، مقادیری هدایا از جمله صنایع دستی و دیگر اشیاء نفیس را با خود به ژاپن می آوردند، که به مرور زمان به معبد تودایی جی Todaiji) در شهر نارا (Nara) در غرب ژاپن منتقل میشد . وقتی که اعضای سفارت از شهرهای چین و یا پایتخت، به ژاپن مراجعت می کردند، دوره حکومت خاندان تنگ بود که شروعش از سال ۶۱۸ و تا ۹۰۷ میلادی ادامه داشت، و در اوایل آن دوره، ایرانیان ساسانی جمعیت قابل ملاحظه ای را در شهرهای چین تشکیل داده بودند. آنها از پارس و آسیای میانه به خاور دور آمده بودند، زیرا تحولات سیاسی از طریق پیامدهای حملات اعراب و شکل گیری امپراطوری اسلامی، باعث تضعیف خاندان ساسانی شده بود. در نتیجه، ایرانیان مهاجر در شهرهای چین از جمله جنگ - ان ( Chang- An ) مستقر و به امرار معاش مشغول بودند . در نتیجه، مجموعه هنری شوسواین، دارای اشیاء متعددی از نمونه های هنرمندان پارس و آسیای میانه را تشکیل داده بود، و تا پیش از انتقال آنها به معبد بودایی جی در سال ۷۵۲ میلادی، این مجموعه نفیس در اختیار و مورد کاربرد خصوصی امپراطور شومو (Shomu) بوده است . شکی نیست که در مجموعه هنری شوسواين، هنر ایرانی و چینی در ساختار بعضی از صنایع دستی و دیگر شاهکارهای فلزی با هم آمیخته شده و بصورت هنر چینی شده ایرانی ( Perso - Chinese ) متحول گردیده بود، اما با این همه آنچه که توجه خاندان سلطنتی ژاپن را به این مجموعه جلب کرده بود، احتمالا همانا ویژه گیهای ایرانی، و مخصوصا اصالت خالص ساسانی در این مجموعه نفیس بوده و می باشد .

احتمال اینکه هنر ساسانی، تحسین بزرگان دربار یاماتو را برانگیخته باشد، مورد تأئید دوروتی بلر، محقق هنرهای شیشه ای است. بر می گوید: اگر خاندان یاماتو، تحت تأثیر آثار هنر ساسانی قرار نگرفته بود و احترام خاصی برای این هنر نفیس پارس قائل نمی بود، مطمئنا آنها را در داخل مقبره های امپراطوران ژاپن قرار نمی دادند . در عین حال ما باید در نظر بگیریم که تاریخ دوره امپراطور نینتوکو از سال ۳۱۳ تا ۳۹۹ میلادی که در اوائل دوره یاماتو بوده، در رابطه با یافته شدن کاسه ساسانی در محوطه مقبره اش، می تواند نمایانگر نفوذ تمدن ساسانی در مجمع الجزایر ژاپن باشد، زیر بهرحال ژاپن از دوره یایویی که نفوذهای فرهنگی تمدنهای غنی تر آسیایی را جذب کرده بود، و همینطور تا اواخر دوره یاماتو، معاصر امپراطوری ساسانی بوده، و همانطوریکه یک مورخ کره ای توضیح داده است، مرزهای چین در دوره خاندان تنگ به مرزهای ایران ساسانی می رسید. به عبارتی دیگر، امپراطوری ساسانی، همسایه چین بود . اما حتی بعد از تضعیف خاندان ساسانی در پارس در اواسط سده هفتم میلادی به دلیل استیلای اعراب به خاک پارس، یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی در پارس، فرزندش فیروز را به سمت مرزهای ایران و چین در آسیای میانه فرستاد . چینی ها در آن زمان به آسیای میانه به عنوان «نواحی غربی» اشاره می کردند و در تاریخ رسمی خاندان تنگ در متن تنگ شو ( Tang - Shu ) به فیروز (پیروز) با تلفظ چینی Pailu - Chi اشاراتی هست . منابع ایرانی می گویند که در سال ۶۵۵ میلادی، فیروز از پایگاه نظامی خود در تخارستان در آسیای مرکزی، خود را شاه پارس اعلام کرد، ولی دولت چین فقط از سال ۶۶۲ به بعد حاضر به قبول ادعای شاهی فیروز در تخارستان و اتحادیه نظامی او در آسیای میانه گردید . منابع چینی ادعا کرده بودند که پیروز در سال ۶۶۱ از دربار چین تقاضای پیمان نظامی بر ضد استیلای عرب کرد، و امپراطور چین، بنام ونگ مینگ یوآن (Wang - Ming Yuan) به فرمانداران مناطق مرزی در حوالی «نواحی غربی» (Western Region) دستور داد که به پیروز یاری کنند . این تحولات باعث حفظ و تداوم روابطی بین خاندان ساسانی و چین شد، و نهایتا به ورود فیروز به پایتخت چین منجر گردید که تا آخر عمرش در سال ۷۰۸ در آن جا ماند . این فعل وانفعالات سیاسی بین درباریان ساسانی و خاندان تنگ، نهایتا به تحولاتی عمیق در عرصه هنر و فرهنگ ساسانی در چین انجامید، زیرا هزاران ایرانی از طریق مرزها و قلمرو امپراطوری ساسانی در آسیای میانه به چین رفتند، و با امرار معاش و زندگی در پایتخت چین باعث بوجود آمدن جاذبه به فرهنگ و ادیان و عنصرهای عصر ساسانی در چین شدند . آتشکده زرتشتی و معابد مانوی و نستوری در پایتخت چین بناشده، و ویژه گیهای فرهنگ و هنر و موسیقی و آلات و ابزار نمایش و حتی ورزش و غذاها و نحوه لباس پوشیدن نجبا و درباریان ساسانی، مورد تقلید و الگوی خاص و عام قرار گرفت.

جایگاه های مقدس ژاپن

استاد تاریخ هنری ژاپن، هایاشی، میگوید که یک تحول تاریخی، یعنی ظهور هنر ادغامی ایرانی - چینی و یا ( Perso- Chinese ) در پایتخت چین، توجه خاندان امپراطوری ژاپن را نیز به خود جلب کرده بود .

اینگونه توجهات تا اندازهای تأثیر گرفته از پیشرفت های عمیق فلزسازی ساسانی بود، که باعث تولید ظروف نقره ای شده بود، و مورد الگو گیری قرار گرفته، و گفته میشود که یک کاسه طلایی این سبک در مجموعه هنری شو سو این وجود دارد . این ظروف نقرهای دارای نقش های متعددی از جمله مناظر گلها و بوته ها بوده است . نقش و نگارهای هنری ساسانی، شامل نقشهای صنعت بافندگی ایران آن عصر نیز می شد و گفته میشود که از طریق چین، نمونه های بافندگی عصر ساسانی در مجموعه شوسواین نیز وجود دارد . قطعه هایی از شیشه های ساسانی را در حوالی کامو (Kamo) واقع شده در شهر کیوتو (Kyoto) در غرب ژاپن  و همچنین در یک مکان مقدس دیگر در جنوب ژاپن در کیوشو (Kyushu) در پرستشگاه موناکاتا (Munakata Shrine) یافته اند . این قطعه های شیشه ای ساسانی در جنوب ژاپن را از یک تپه مذهبی در جزیره اوکی نوشیما (Okinoshima) که یک جزیره کوچک برای حفظ نمادهای مذهب بومی شینتوکامی (Shinto Kami) بوده یافته اند، و این جزیره کوچک در منطقه جغرافیای جزیره بزرگتر ژاپن، یعنی کیوشو، در تقاطع راههای دریایی ما بین ژاپن و شبه جزیره کره واقع شده است . گفته می شود که باستان شناسان در این جزیرۂ مقدس کوچک، گنجینه های قیمتی ونشانه های دیگری مربوط به دوره یاماتو یافته اند، که شامل زینت آلات اسب ها، آئینه های برنزی و دیگر اشیاء نفیس، از جمله سفاله های سبک سوئه (Sue) بوده است .

پژوهشگران و مورخان ژاپنی و غربی با اشاره به حفاریهای قطعه های شیشه هایی که در جزیره مقدس او کینوشیما پیدا شده، آنها را متعلق به اواخر دوره تاریخی یاماتو، و تاریخ تقریبی آنرا به حدود سده ششم و یا هفتم میلادی تخمین زده اند .

یافته شدن شیشه های ساسانی در مقبره های امپراطوران ژاپن و اماکن مقدس و مذهبی ژاپن، می تواند نمایانگر ظهور نشانه های فرهنگی پارس باستان در مجمع الجزایر ژاپن، در پیش از ترویج آئین بودایی در ژاپن تلقی گردد . مورخان ژاپن ادعا کرده اند، که دیانت بودایی، اولین بار در سال ۵۵۲ میلادی از طریق کره به ژاپن رسید . در این مقطع، ارائه هرگونه نظریه راجع به نفوذ تمدن باستانی پارس به ژاپن، اجتناب ناپذیرانه می باید شامل اشاراتی به نقش شبه جزیره کره به عنوان واسطه رخنه کردن نمادهای عصر ساسانی به ژاپن باشد. به عبارتی دیگر، مجموعه ای از باورها و دیگر اعتقادات ایران باستان، از طریق ادغام با دیگر باورها و سنن و آداب و رسوم شرقی و زیر نفوذ فرهنگهای چینی شده (Sinicized) که در خاور دور حضور داشته اند، در فرهنگ های کره و ژاپن آمیخته و جذب شده بودند. اما در عین حال، امکانی هم وجود دارد که بعضی پدیده ها و یا اعتقادات ایرانیزه شده، بدون ادغام در عناصر فرهنگی در کره و ژاپن به مجمع الجزایر ژاپن رسیده باشد، که بهترین نمونه اش اعتقادات مسیحیت نستوری می توانسته باشد، زیرا در داخل معبد هوروجی (Horyuji) که آنرا قدیمیترین معبد بودایی ژاپن به حساب می آورند، یک رشته کنده کاری را در معماری چوبهای پرتو افکن این معبد شناسایی کرده اند، که صلیبهایی را در مجاورت زبانی که آنرا مشتق از زبان سوریه باستانی (Syriac) میدانند، بصورت حک شده پیدا کرده اند، که در رابطه با قدمت این معبد به سده هفتم میلادی، متعلق دانسته میشود . ما میدانیم که در عصر ساسانی، ایرانیان گرویده به مسیحیت نستوری از زبان باستانی سوریه برای نگارشهای مذهبی بهره برداری می کردند  و قدمت ظهور مسیحیت در ایران باستان، به دوره امپراطوری اشکانی می رسد، که پیش از ساسانیان در فلات ایران و دیگر نواحی آسیای میانه قلمرو وسیعی داشتند .

اصولا، تمدن اشکانی عکس العمل مثبتی به مسیحیت داشته و گفته میشود که وسعت قلمرو و نفوذ و قدرت امپراطوری اشکانی با وسعت و قدرت امپراطوری روم مساوی بوده است.

مونرو که پیرامون نشانه ها و حضور علائم مختلف پارس باستان در اماکن باستان شناسی ژاپن در دوره های یاماتو، و حتی زودتر از آن عصر، نظریه هایی را مطرح کرده بود، به نفوذ و حضور خاندان اشکانی در آبراههای نواحی پنج دریا اشاره کرده است . رویهمرفته در رابطه با نظریه های مونرو راجع به وسعت تاریخی تمدن باستانی پارس در خاور دور و ژاپن که حاوی دفاع او از تئوری رخنه کردن فرهنگ و متدهای کشاورزی و زندگی مردمان عیلامی - کلدانی ( Elam- Chaldean ) در منطقه هوآنگ - هو (Hoangho) در چین، از طریق جنوب دریاچه مازندران است . ما می توانیم از نظریه های مونرو، دفاع کنیم، و بگوئیم که مهاجرتها و حرکت های طوایف مختلف شرقی که از نواحی غرب آسیا و آسیای میانه به سمت خاور دور ادامه داشته، همواره شامل مجموعه ای از عناصر و عواملی بوده است که ویژگیها و خصوصیات فرهنگی و اعتقاداتی و هنری آسیای غربی که شامل ایران و منطقه زمینی و دریایی بین النهرین نیز می شده را به سمت چین و از آنجا بطرف شبه جزیره کره و مجمع الجزایر ژاپن حمل می کرده است. ما می باید در نظر بگیریم که انتقال باورهای آئین خورشیدی، و یا میترایی به آسیای میانه و سیبری  که به مرور زمان به صورت نوعی یکتا پرستی وابسته به نماد خورشید و الهه های کوچکتر شکل گیری و متحول شده بود، به دلیل حضور عناصر قدسی متعدد دیگر در طبیعت و محیط زیست، از نگرش یکتاپرستانه خارج شده، اما از طرفی چون در افسانه های خاندان یاماتو، الهه مقدس خورشیدی، و یا به عبارت دیگر، آما - تراشو- او - می - کامی: Ama - Terasu )0 - Mi - Kami) به عنوان نام رسمی و مقدس تراشو (Terasu)، سمبول الهه خورشیدی زایش گرا، و نهایتا جت اول خاندان یاماتو بوده است، نماد این الهه، متداوم سمبول نیایش خاندان یاماتو و انگیزه اصلی ظهور و قدمت هویت یاماتو - ژاپنی تلقی شده . اما تا چه اندازه این نماد تراسؤ (Terasu) که در خاور دور مؤنث گردیده، و در اساطیر ژاپن، بصورت الهه مونث و یا آماتراسو ( Ama - Terasu ) متجلی شده، از نفوذهای عرفانی آئین میترایی مایه گرفته باشد، و سمبول نفوذی از تمدن های اشکانی - ساسانی بوده باشد ، یک مسئله ای است که ما را متوجه خاندان یاماتو، و شجره نامه های افسانه ای، و یا شاید هم متون آنها در ادعا به تأسیس این سلسله بدست امپراطور اول یاماتوها با نام تقریبا آشنای جیمؤ (Jimmu) است ). در این رابطه مورخ کره ای استاد ونتک هونگ توضیح میدهد که لفظ جيمز (Jimmu) در زبان ژاپنی بصورت جينمو (Jinmu) نوشته می شود، اما تلفظ آن جیمو است . افسانه های ژاپن، مدعی ظهور امپراطور جیمو به عنوان بنیانگذار سلسله خاندان یاماتو بوده، و تاریخ پادشاهی او از سال ۶۶۰ تا ۵۸۵ پیش از میلاد، اعلام، و ضبط شده است .

اگر ما قصدی در مقایسه ای تطبیقی بین افسانه های ژاپنی و هندو - ایرانی داشته باشیم، میباید پیش از انجام چنین مقایسه ای، اجمالا به نظریه های مونرو برگردیم، که با اشاره به شباهات فلزی آسیای میانه و جنوب شرقی آسیا در ساختار نوعی شمشیر در مالزی و حضور شمشیرهای سبک تورانی ( Turanian - style ) و در رابطه با یافته های سبک آسیای غربی در مقبره های خاندان یاماتو در ژاپن و در عین حال شباهات چاقوهای مردم اینو (Ainu به سبک چاقو در آسیای میانه، به دیگر زمینه های تطبیقی تمدنهای هند و اروپایی در باورهای ژاپنی نیز اشاره کرده و حتی به مقایسه سنت های سکایی و اشکانی در رابطه با اخلاق و آداب و رسوم خاندان یاماتو نیز مبادرت ورزیده است . در عین حال، هر گونه مقایسه تطبیقی بین استوره های پارس باستان و ژاپن باستان، میباید نظریه حضور عناصر زبان تخاری در زبان آینو را نیز مد نظر داشته باشد، زیرا هویت مردم فعلی آینو در ژاپن، با دوره جومون مرتبط دانسته شده است . لذا، یک نظریه تطبیقی پیرامون نقش و نفوذ پارس باستان در نواحی شبه جزیره کره، و مجمع الجزایر ژاپن،اجتناب ناپذیرانه، مستلزم یک رشته مطالعات وابسته به علوم دیگری از جمله مردم شناسی فرهنگی، باستان شناسی، استوره شناسی، زبان شناسی، دین شناسی، تاریخ شناسی، تاریخ هنری، جامعه شناسی و دیگر علوم انسانی نیز خواهد بود، زیرا حتی یک اشاره مختصر به استوره ها و افسانه های هندو - ایرانی در غالب نقش پادشاه افسانه ای پارس، یعنی جم (Jam) و یا افسانه هندی يمه (Yima) نمی تواند در برگیرنده کاملی از نظریه ای تطبیقی باشد ، حتی اگر توجهات و نکته سنجی هایمان در رابطه با موضوعات این پژوهش نیز، به عنوان یک مجموعه فقط در محور سلسله یاماتو و از برای دفاع از یک نظریه تطبیقی به تحولات این دوره بسنده و رجوع نمایند. و البته دلیل عمده اش نیز همان نشانه های هند و اروپایی در زبان آینو است، زیرا هویت مردم اینو، احتمالا در پیش از دوره یاماتو وجود داشته است، و ما می توانیم نظریه ای را بوجود بیاوریم، بدین صورت که حتی پیش از ظهور طوایف اسب سوار در محورهای شبه جزیره کره و مجمع الجزایر ژاپن، نفوذهایی هندو ایرانی به این منطقه شرق آسیا می رسیده که در فرهنگ آینوهای ژاپن متجلی است، و چنین نظریه ای خواهد توانست تا نظریه های مربوط به عصر یاماتو را بصورت یک فاز دوم جلوه دهد. به عبارت دیگر، فاز اول نفوذ باستانی تمدن های هند و اروپایی در مجمع الجزایر ژاپن، می توانسته در دوره جومون شروع شده باشد، و در فاز دوم که حدودا در سده چهارم میلادی بوده به اوج فرهنگی و رشد هویت ملی یا ماتوهای ژاپنی انجامیده بوده است. بنابراین و با در نظرگیری حضور نشانه های زبان تخاری در زبان آینو، ما قادر هستیم که فاز تاریخی یاماتو را هندو - ایرانی تلقی کنیم، و در آستانه این سدۀ جدید مسیحی، تحقیقات را از حالا در سال ۲۰۰۳ به بعد، بصورت تطبیقی، برای شناخت بیشتر هویت و زبان و فرهنگ و اعتقادات و افسانه های قوم آینو (Ainu) شروع میکنیم. نگارنده اینطور تلقی میکنم که بهترین زمینه برای موفقیت چنین پروژه ای، اتکاء به دانش و مطالعات تطبیقی پژوهشگران شرق و غرب و مخصوصا دعوت از محققان و متخصصان از میان فرهنگهایی است که نمودارهای فرهنگ و تمدن آنها تا امروز در شبه جزیره کره و مجمع الجزایر ژاپن، باقیمانده است. لذا مطالعات تطبیقی(Comparative Studies) در این قرن جدید میلادی در سده بیست و یکم می تواند هموار کننده یک روش نمونه و ابداعی برای مراحل بعدی ژاپن شناسی (Japanese Studies) و عناصر آسیای غربی و میانه و قفقاز در اینگونه مطالعات، و همینطور نیز شناختهای والاتری در رابطه با تمامی عناصر و عوامل اولیه در شکل گیری بنیان فرهنگی، و زبان، و دیگر پدیده های مرتبط با افسانه های قومی یاماتوها، و آینوها، و نهایتا دیگر زوایای هنوز ناشناخته مانده در هویت ساکنان جزایر ژاپن باشد.

سلسله یاماتو در ژاپن و تمدن باستانی پارس – شهاب ستوده نژاد

گردآوری : حواد نورمندی پور


No comments:

Post a Comment