قدیمی ترین خط فارسی در ژاپن یادگار ملاحان ایرانی
*
دستخطی که خیلی بی اهمیت دیده میشد اکنون تنها سند تاریخی مراودات فرهنگی ایران و ژاپن است و آن قدیمی ترین خط فارسی که سال 1217 میلادی توسط راهب بودایی بنام کیوسی وارد ژاپن شد.
زبان و شعر فارسی در قرون دوازده میلادی تا دو قرن قبل در چین رایج بوده بطوریکه ابن بتوته در سفر به گوانجو ایرانیان را دیده است و حکایت نموده است که با امیر قرطی وقتی در کشتی نشستند آنها ترانههایی به زبان فارسی می خواندند که یک بیت آن را وی در حافظه نگه داشته و به این صورت بوده است :
تا دل به مهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز ایستاده ام گویی به محراب اندری. سعدی
اما سند مکتوب به جا مانده در زیر گواه محکم دیگری است بر وجود ملاحان و ناخدایان فارسی زبان که از خلیج فارس تا به بنادر چین و تایوان حضور داشتند.(ایران شناسی در ژاپن هاشم رجب زاده 1389)
بنظر می رسد ناخدایان ایرانی علاوه بر اشعار محلی علاقه خاصی به اشعار سعدی داشته اند و دلایل زیادی وجود دارد که اشعار سعدی را حفظ میکرده اند و برای پر کردن اوقات در روی کشتی می خوانده اند
چهار بیت اول :
باز نویسی شده همانطور که دیده میشود خط قرمز به گونههای متعددی خوانده میشود و نویسنده ناخدای ایرانی یک بیت آنرا ناقص نوشته بطوریکه اصل آن چنین بوده است
گر در اجلم مساهلت خواهد بود *روشن کنم این دیده بدیدار تو زود*
پس (گر) به خلاف گردد این (چرخ) کبود* بدرود تو از من و من از تو بدرو
****
دستنوشته پارسی ژاپن (خط نبشته نانبان) دستخطی است که از سال ۱۲۱۷ میلادی توسط راهب ژاپنی از چین به معبدی در ژاپن آورده شد این قدیمیترین سند فارسی موجود در ژاپن است حفظ بودن این اشعار توسط یک ملاح در چین نشانگر شهرت این اشعار نزد مردم بوده است. هر سه رباعی از شاعران مشهور ایران است اولی از فخرالدین اسعد گرگانی دومی از فردوسی و سومی از کتاب جامعالتواریخ صفحه 135 پادشاهی فریدون است که با تفاوت اندکی با نسخههای فعلی در آن زمان ملاح ایرانی آن را از حفظ نوشته است. و این نشان می دهد این اشعار آن زمان مشهور بوده اند و در آن زمان ایرانیان زیادی در بندر گوانژو بوده اند از آنجا که فاصله گوانژو و ژاپن زیاد نیست احتمال دارد که ناخدایان ایرانی از همان دوره به بنادر ژاپن نیز سفر کرده باشند به هرحال ارزش این دستخط بسیار زیاد است و برای مبنای تاریخ روابط ناخدایان ایرانی با بنادر این منطقه مهم است ایرانیان به بندر واک واک یا واق واق هم زیاد سفر میکرده اند اما بدرستی نمی دانیم واق واق آیا در تایلند بوده یا در حوالی جنوب ژاپن. اما نکته مهم دیگر اینکه علاوه بر شعر که در جامعالتواریخ یافت شده مطلبی هست که احتمالا همین جزیره ژاپن امروزی است در این کتاب آمده است در میان دریای محیط ولایت جورچه است نام آن جمنگو (ژپنگو، گفتنی است در الفبای فارسی/عربی تا چند سده قبل گ چ پ ژ وجود نداشته و لذا نوشته نمیشده است) و پادشاهی علیحده از چین دارد و مردم آن جزیره کوتاه قد و در آنجا معادن بسیار زیاد است.
چهار بیت اول:
جهان خُرمیبا کَس نماند **** فلک روزی دهد، روزی ستاند. *ویس ورامین https://ganjoor.net/asad/veysoramin/sh65/
جهان یادگارست و ما رفتنی. ***** بمردم نماند به جز مردمی. *فردوسی https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/esfandyar/sh26
اصل شعر در شاهنامه چنین است :
داستان رستم و اسفندیار بخش 26 :
به سیمرغ گفت ای گزین جهان * چه خواهد برین مرگ ما ناگهان * جهان یادگارست و ما رفتنی * به گیتی نماند به جز مردمی
به نام نکو گر بمیرم رواست * مرا نام باید که تن مرگ راست * کجا شد فریدون و هوشنگ شاه * که بودند با گنج و تخت و کلاه * برفتند و ما را سپردند جای * جهان را چنین است آیین و رای.
***ویس ورامین نامهء پنجم اندر جفا بردن از دوست:
تو با صد گنج پیروزی و نازی * به چندین گنج شاید گر بنازی * چه باشد گر تو نازی از تن خویش * که ناز من به تو از ناز تو بیش
به تو نازم که تو زیبای نازی * بسازم با تو گر با من بسازی. ولیکن گر چه روی تو بهارست *همیشه بر رخانت گل بیار است
بهار نیکوی بر کس نماند * جهان روزی دهد روزی ستاند. مکش چندین کمان بر دوستانت * که ناگه بشکند روزی کمانت
و گر پُر تیر داری جعبهء ناز * همه تیرت به یک عاشق مینداز
چهار بیت دوم
در دستخط مذکور اما رباعی یا ۴ بیت دوم حالت خط کوفی دارد و بیت سوم آن به یقین خوانده نشده بود و بخاطر ناخوانا بودن چند نفر آنرا با چندین تعبیر متفاوت خوانده بودند
**چهار بیت یا رباعی دوم:
گر در اجلم مسامحت خواهد بود.
روشن کنم این دیده به دیدار تو زود.
یعنی خلیف گردد آس کبود اصل آن = ( پس (گر) به خلاف گردد این (چرخ) کبود
بدرود منست تو زمن بدرود. (یعنی بدرود و خداحافظی من از تو و تو از من بدرود و به سلامت).
بیت مشکل ساز همانند خط کوفی نوشته شده و آنرا به اشکال مختلف خوانده بودند تا اینکه اصل آن پیدا شد و رفع ابهام شد: ۱ - پس خلاف گردد آس (آسمانی) کبود ۲- یعنی خلیفه گردد این عبود. ۳- یعنی خلیف گردد ابن عبود. ۴- یا خلاف گردد آس کبود. ۵- یعنی خلیف کرد دامن کبود. ۶ - کوی خلیف گردد آس کبود. اگر واژه را خلیف یا خلیفه بخوانیم میتواند نویسنده دستخط باشد و او اشاره به چرخ گردون و (آس) آسمان و گردش روزگار دارد و آسمانی شدن مفهوم درگذشت و رفتن به بهشت را میرساند او آرزو کرده که در بهشت فرد ژاپنی را ببیند معادل ضربالمثل کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد را در این بیت مورد نظر داشتهاست. خلیف و خلیفه در زبان فارسی معانی مختلفی دارد از جمله خلیفه یعنی سلطان – امیر – نانوا – رهبر کلیسای ارمنی – آدم فرهیخته.
دکتر محمد عجم نویسنده کتاب نقش پارسی بر بناهای فاخر هندنقش پارسی بر احجار هند) میگوید:" همه اشعار این دستخط قابل خواندن است و معنی همه ابیات روشن است. چون شعر اول از اسعدی گرگانی و شعر دوم از اشعار معروف و شناخته شده فردوسی نزد مردم بوده رباعی آخر نیز باید شعری معروف باشد که شهرت داشته است در غیر این صورت اگر شعر از خود نویسنده باشد میتوان واژه مورد مناقشه را خلیفه خواند به هر حال بیت سوم به چندین صورت خوانده شده است اگر واژه را خلیف یا خلیفه بخوانیم ممکن است نام نویسنده یا ملاح نویسنده دستخط باشد " : بدون تردید رباعی آخر مربوط به داستان ایرج است و در کتاب جامع التواریخ آمده است ".خوشبختانه سرانجام مشخص شد در کتاب جامع التاریخ رشیدالدین فضل الله همدانی درست این چهارگانه در صفحه 135 آمده است و آن داستان غم انگیز خداحافظی ایرج از پدرش فریدون هست زمانیکه قصد داشت برای ارایه پیام محبت و برادری عازم لشکر تور و سلم شود تقدیر غم انگیز این بود که ایرج به کینه حسادت برادران کشته شد.: شعر از زبان ایرج است هنگام خداحافظی با پدرش فریدون :
گر در اجلم مساهلت خواهد بود *روشن کنم این دیده بدیدار تو زود* پس گر به خلاف گردد این چرخ کبود* بدرود تو از من و من از تو بدرود.
اما در نسخه ژاپن نویسنده چند حرف را جا انداخته است که البته در آن زمان یک امر رایجی بوده چون اشعار سینه به سینه نقل میشده و کتابت کمتر رایج بوده بنا بر این ملاح ایرانی شعر را با کمی نقص نوشته است .. نسخه ژاپنی چنین است : پس(گر به) خلاف گردد این ( چرخ) کبود. بدرود منست تو زمن بدرود بنظر می رسد این شعر در بین مردم از زمان بسیار قدیم رایج بوده و حتی قبل از کتاب جامع التواریخ.
ایرَج بر پایه اسطورههای ایرانی کوچکترین فرزند و دانا ترین و اخلاقمند ترین فرزندان فریدون بود. فریدون قلمروش را که شامل تمام جهان مسکون (ربع مسکون) بود بین سه فرزندش ایرج، سلم و تور تقسیم کرد. کشور ایران که مرکز جهان مسکون بود و ابادترین منطقه بود در این تقسیمبندی به ایرج رسید. سلم و تور به ایرج رشک و حسادت شدیدی بردند و آهنگ رزم و جنگ علیه ایرج نمودند اما ایرج جهت دلجویی پیش برادران رفت و به لشکرگاه آنها رفت خود را کوچک و شمرد و برادران را بسیار گرامی داشت و پای آنها را بوسید ولی تور که در آتش حسادت و کسب قدرت و پایتختی و جانشینی فریدون بود قانع نشد و سر ایرج را ناجوانمردانه برید همراهان ایرج چاره ای جز تسلیم و گریه و زاری نداشتند زیرا برای رزم نرفته بودند و فریدون که برادران حسود ایرج را میشناخت به ایرج هشدار داد که نزد آنها نرود که آنها افرادی خودخواه و خودشیفته و زیاده خواه هستند. شهر گر در اجلم مساهلت خواهد بود شعر غم بار هنگام خداحافظی ایرج از پدر خود هست شعری خداحافظی که بدون بازگشت بود.
داستان ایرج یکی از داستانهای اندوهبار و سوگناک شاهنامه است. فردوسی در این داستان ایرج را انسانی صلحدوست و مهربان و اهل مدارا معرفی کردهاست . از ۱۰۶۸ بیتی که فردوسی درباره دوره فرمانروایی فریدون سروده حدود ۷۹۹ بیت به تقسیم کردن جهان توسط فریدون بین پسران و پیامدهای آن مربوط است. فریدون برای سه پسر پس از آن که در پی آزمونی همسرانی از یمن برمیگزیند، با آزمونی دیگر که آستانه هشیاری و بیدار ماندن بود، ایرج سربلند بیرون آمد؛ پس روم و خاور را به سلم، توران و چین را به تور و ایران و دشت نیزهوران (تا اندازه ای برابر میانرودان یا عراق امروزی) را به ایرج میبخشد. ایران مرکز و دل ایرانشهر است از دیگر قلمروها آبادتر است و پادشاهی بر این نقطه بمنزله پادشاهی بر هفت کشور بود و کسی که فرمانروای ایران باشد فرمانروای جهان بود. این مسئله برای سلم و تور گران آمد:
بجنبید مر سلم را دل ز جای * دگرگونهتر شد به آیین و رای
دلش گشت غرقه به آز اندرون * به اندیشه بنشست با رهنمون
نبودش پسندیده بخش پدر * که داد او به کهتر پسر تخت زر
سلم و تور این ناخرسندی را به پدر بازگو کردند و عزم خود برای نابودی ایرج را علنی کردند، ایرج با پدر خداحافظی کرد پدر به او هشدار داد که نرو انها قصد جان تو را دارند اما ایرج گفت : گر در اجلم مساهلت خواهد بود *روشن کنم این دیده بدیدار تو زود* پس گر به خلاف گردد این چرخ کبود* بدرود تو از من و من از تو بدرود. و سپس برای دلجویی به دیدار برادرانش رفت. در نشست سه جانبه ایرج تلاش کرد تا با آنان از در دوستی و برادری درآید، ولی آن دو نپذیرفتند. تور در نزد سلم تخت زرین را بر سر ایرج کوبید سپس با خنجری آبگون سر از تن ایرج جدا کرد و آن را در صندوقی برای پدر فرستاد. فریدون از اندوه از دست دادن پسر بسیار گریست ولی چون پیر بود نمیتوانست انتقام او را بگیرد پس آنقدر شکیباماند تا منوچهر زاده شد و فریدون او را به جنگ سلم و تور فرستاد. منوچهر با آن دو جنگید و آنها را یکی پس از دیگری کشت و فریدون نیز پادشاهی را به او بخشید
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید * مر او را پدر شاه ایران گزید
بدو داد کاو را سزا بود تاج * همان کرسی و مهر آن تخت عاج
نشستند هر سه به آرام و شاد * چنان مرز بانان فرّخ نژاد
جهان خُرمیبا کَس نماند **** فلک روزی دهد، روزی ستاند.
جهان شادی و بهجت پایدار نیست و زود گذر است . چرخ گردون زمانی و روزی شادی و نعمت می دهد و یک روز هم آن را میگیرد.
- جهان یادگارست و ما رفتنی.***** بمردم نماند به جز مردمی.
جهان پایدار است اما انسان فقط یادگار از او می ماند فقط خوبی است که می ماند. به عبارتی ( سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش بنکویی نبرند).
**چهار بیت یا رباعی دوم :
*
کیوسی یا کهسه راهب معروف بودایی است که سال 1285 م در خانوادهای سرشناس متولد شد در همان دوره نوزادی بر اثر اشتباه دایه به طور غیر عمد بر زمین افتاد و ستون فقراتش آسیب دید و از شکل طبیعی خارج شد در جوانی ترک خانه کرد و به معبدی بودایی رفت تا راهب بشود در ۲۹ سالگی به چین دوره ی سونگ رفت که در این سفر کشتی آنها با طوفان و بارانی شدید روبرو شد و دکل کشتی شکست اما آنها با هر گرفتاری که بود سرانجام به فوجیان چین رسیدند کیوسه در دو معبد بودایی چین تحصیل کرد و در برگشت از چین منابع و کتب بودایی زیادی با خود به ژاپن آورد در میان نوشتههایی که او با خود از چین آورد برگه ای وجود داشت به عرض سی و سه سانت و طول ۵۰ سانتیمتر که سه در حاشیه این کاغذ نوشته است سال ۱۲۱۷ گوانژو بندر زیتون با ۳ نفر خارجی ملاقات کردم و از آنها خواستم که به خط خود چیزی برایم بنویسند آنها این را نوشتند.
به این برگه دستخط نان بانموجی گفته بودند یعنی خط مردمان بیگانه جنوبی، او فکر میکرد که این نوشته بخشی از سوترا ( سوره کتاب) بودایی است و او قصد داشت این سوغات را به راهب دیگر این دوره یعنی راهب میوئی اهدا کند که سال ۱۲۰۳ تصمیم داشت به هند برود اما به دلیل سختی و مشکلات نتوانست.
راهبها همیشه فکر میکرد که این دست نوشته قسمتی از سورا یا آموزههای بودا ست. تا اینکه در سال 1909 دکتر هاندا فارسی بودن آنرا شناخت و معرفی کرد.
****** قدیمی ترین خط ژاپنی که نام یک پارسی را همراه دارد . ************
روی یک چوب به ژاپنی نام معلم پارسی نوشته شده که مربوط به سال 765 میلادی است و در موزه نارا نگهداری میشود.
«ژاپن تایمز» این خبر را به نقل از موسسه ملی و تحقیقاتی داراییهای فرهنگی «نارا» در کشور ژاپن اعلام کرد که یافتههای یک پژوهش جدید تاکید میکند که ژاپن باستان از طریق جاده ابریشم ارتباط قدرتمندی با دیگر فرهنگهای جهانی داشته است.
این موسسه تحقیقاتی اعلام کرد عکسهای مادون قرمز جدیدی که از یک لوح چوبی متعلق به قرن هشتم در ژاپن بررسی شده حاکی از آن است یک فرد ایرانی که آموزگار بوده در دربار سلطنتی ژاپن حضور داشته است.
گرچه پذیرفته شده که ژاپن روابط تجاری فرهنگی زیادی با کشورهای مختلف از طریق جاده ابریشم داشته است اما مدارکی که گواه این ادعا در ژاپن باستان باشد بسیار نادر بود و به همین دلیل این یافته جدید از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
«آکیهیرو واتانابه» یکی از پژوهشگران موسسه تحقیقاتی نارا در اینباره گفت: ایران و ژاپن حداقل از قرن هفتم میلادی روابط تجاری مستقیمیبا یکدیگر داشتهاند اما بررسی جدید بر روی یک لوح چوبی که اولین بار در دهه ۱۹۶۰ میلادی در منطقه باستانی نارا کشف شده است نشان از آن دارد که رابطه میان ایران و ژاین بسیار گستردهتر بوده و فردی ایرانی در آن زمان در یک آکادمی ویژه آموزش مقامات دولتی حضور داشته و به سبب تخصص ایرانیان باستان به احتمال فراوان به این افراد در کاخ «هیجو» ریاضیات میآموخته است. در گنجینه شو سوئین در شهر نارای ژاپن تعدادی از آثار ایرانی دوره پارسی از جمله پیاله شیشه ای ساسانی نگهداری میشود. از آنجا که آیین بودایی از خراسان بزرگ ریشه گرفته است کتب بودایی نیز با خود واژگانی از پارسی کهن به جهان صادر کرده است.
در آن زمان از الواح چوبی به جای کاغذ برای ثبت سوابق و نوشتهها استفاده میشده است. این لوح چوبی متعلق به سال ۷۶۵ پس از میلاد است که بنابر اعلام محققان نشان از حضور یک فرد پارسی در ژاپن دارد که یک متخصص بوده است.
کاخ «هیجو» بخشی از شهر «هیجوکیو» در منطقه نارا بود، که در اواسط قرن هشتم میلادی ساخته شد و برای چندین دهه پایتخت ژاپن بود. در آن زمان ژاپن به شدت سرگرم مدرنیزاسیون و وارد کردن تکنولوژی، روشها و عرفهای فرهنگی شامل معماری، سبکهای هنری، مذهب و سیستم قضایی از سایر نقاط آسیا بود.
جاده ابریشم از طریق چین ارتباط دهنده ژاپن با کشورها و مذاهب در مغرب دور از جمله ایران و امپراتوری بیزانس بوده است.ابن بطوطه در سفرنامه خود در سراسر جهانی که در آن گشت و گذر کرده به فارسی زبانان برخورده است و با آنها به فارسی سخن گفته است. پکن جایی است که ژاپنیها با آنجا مراوده داشتند و در آنجا در دورههای مختلف تاریخی فارس زبانان حضور داشتند.
بررسی مجدد یک لوح چوبی باستانی در کشور ژاپن نتایج جالب توجهی را درباره رابطه میان ایرانیان باستان و ژاپنیها در پی داشته است.
ی
No comments:
Post a Comment