9 مهر 1390
نگاهی به فیلم مستند خلیج فارس ساخته اُرد عطارپور
در رابطه با فیلم مستندِ خلیج فارس یا بهتر بگوییم مستندات نام خلیج فارس اُرد عطارپور، مفصلاً میتوان در خصوص مفهوم پژوهش در سینمای مستند گفتگو کرد و حتماًًً هم باید درباره آن سخن گفت. در میان ما یک درک کهنه از تحقیق مستند وجود دارد که به شکل کاهلانهای از روشهای تحقیق آکادمیک و نوشتاری تبعیت میکند آن هم در صوریترین شکل آن. زیرا اگر قرار بر همان تحقیق باشد مثلاً تحقیق مارکس در کاپیتال، نمونه ای از روشی نبوغ آساست. شما میتوانید منتقد ایدئولوژی مارکس باشید، اما مطمئناًًً هیچ آدم منصفی خلاقیت و نبوغآسای پژوهشی مارکس را نمیتواند در نقد سرمایه داری نفی کند، و آن پژوهش که البته هنوز پایه های پوزیتیویستی آن با ناقطعیتگرایی قرن بیست و یکمی زمین تا آسمان فرق دارد کجا و نمایش تحقیق و جمع وجور کردن سند برای یک ایده و پیشداوری کجا.
مهمتر از آن، معنای فروپاشیده تحقیق آکادمیک در سینمای مستند، مدرنیسم دیجیتالی است. من معتقد نیستم دیجیتالی نفی پسامدرنیته است، اتفاقاًًً عنصر اساسی آن است و همه ویژه گی های مرکززدایی، ارجحیت امر زنده بر قاعده کلی، فروپاشی قالبها، امر ذهنی و فردی شدن پژوهش و پیوستگی ابژه و سوژه و تفکیکناپذیری فن از معلومات و عدم تعیّن معلومات را در بردارد. شاید این تحقیق زنده زیسته شده در سینمای مستند برای کسانی که تفاوت پژوهش آزمایشگاهی با تحقیق هنری را متوجه نیستند دشوار باشد، اما نظام حدسی پژوهش امروز حتی در علوم تجربی یک فرضیهی جدی است. این ابطال پذیری به سرنوشت درک نو از پژوهش علمی در ارتباط با نفس و ویژه گی ذهن آدمی و تقدم زندگی و عنصر زنده بر توهم عینیت علم استوار است.
با این همه، مهمترین شبکههای رسانهای جهان امروز آثار تحقیقی مستندی درباره محیط زیست، مسایل تاریخی و دانشها پخش می کنند که در واقع مقالات مصورند و این رسانه به عنوان امر ضروری که به نیازهای عامه تماشاگران پاسخ میدهد و نظامهای قدرت (علم، نهاد سیاست، دانشگاه....) از آن سود میجوید، کارایی دارد. اتفاقاًًً پس از دیدن خلیج فارس به اُرد گفتم کاش در همین فیلم چهره زندگی مردم منطقه خلیج فارس، آدمها رها از دعوای قدرت و در متن زندگی روزمره، بنا به دیدگاه خودت جایی داشت. قول داد در فیلم آیندهاش این کار را بکند.
امّا نکات مثبت گزارش اُرد عطارپور. فیلم او یک paper مصور کاملاًًً آکادمیک و یک مقاله پژوهشی سینمایی است با اسناد بی نظیر- که جا داشت بی بدیل تر شود و سندهایی دیریاب بودند- و ساختمانی حرفه ای بدون هیچ زائده و اضافه.
این مستند، در حد مستند گزارشگر و پژوهشی در سطح آثار جهان دارای اعتبار است. بدون ناسیونالیسم گمراه کننده، درباره حقیقت یک نام، چنان تاروپود تحقیقی بسنده و قانع کننده را با ظرافت می بافد که حتی اگر متخصص تاریخ نباشید و به نام یک بیننده عادی سرگرم تماشای مستند خلیج فارس شوید، دل ندارید آن را تا پایان نیافته، ترک کنید.
اُرد عطارپور فیلمش را با تصاویر مستند ناصر (جمال عبدالناصر) و خلیج فارس و با این نریشن (حدوداًًً) شروع می کند:
26 جولای 1956، تا چند لحظه دیگر سرهنگ جمال عبدالناصر نطق تاریخی خود را ایراد و کانال سوئز را ملی اعلام می کند. او در بخشی از سخنانش چنین می گوید:
"استعمار ، اسرائیل را ایجاد کرد تا بر ما تسلط یابد. ما خطر را احساس می کنیم و از قومیت عربی مان دفاع می کنیم و تلاش می کنیم تا هویت مان را از اقبانوس اطلس تا خلیج فارس حفظ کنیم....."
تنها چند سال بعد برخی از کشورزهای عرب خلیج فارس را با این نام مورد تردید قرار دادند: خلیج عربی..... این فیلم روایتی است از همین ماجرا.
اُرد در فیلم پیشین خود از صدا بمثابه سند به نحو درخشانی سود جسته بود. شنیدن یک صدای گم شده در دل تاریخ، که هرگز آن را نشنیده ای در یک مستند، ارزشی ویژه دارد. همان زمان من از تاثیر این نوع اسناد شنیداری حرف زدم.
در فیلم خلیج فارس، اُرد عطارپور بر این شگرد جذاب استنادگری، بسیار تکیه کرده و آن را به همراه اسناد بصری (نقشه ها) به پایه مهمی از سندیت مجذوب کننده فیلماش بدل کرده است. فراهم آوردن این تکه فیلمهای قدیمی و صداهای اصلی عبدالناصر، نقطه قوتی برای فیلم اوست.
اطلاع رسانی عطارپور در خلیج فارس مبنی بر اطلاعات مستقیم است. نظیر "240 هزار کیلومتر مربع وسعت خلیج فارس است که بین خاک ایران و شبه جزیره عربستان قرار دارد و بیش از 2500 سال است که جهانیان آن را به همین نام می شناسند". در حقیقت یک متن پژوهشی متقن تصاویر و مدارک بصری اش را قدم به قدم شکل می دهد.
اما فیلم از ظرایف و اشاره- هرچند اندک- به زمان حال خالی نیست. این شکستن زمان خطی یک مستند پژوهشی و بازیگوشانه به عناصر زندگی روزمره کنونی و واردشدن در مستند های خوب خارجی سابقه دارد و امیدوارم اُرد بیشتر از آن استفاده کند، زیرا به فیلم های مستند پژوهشی روح و طراوت میدهد. البته پاره ای از سوژهها بیشتر و پاره ای کمتر امکان این سرک کشیدن به حواشی را فراهم میآورند. در خلیج فارس در مسیر همان اهداف اصلی فیلم، اُرد به خیابانی در قاهره میرود که نام خلیج فارس بر تابلویی کهنه حک شده و اتفاقاًًً در بالایش نام تحریف شده و تازه تر خلیج عربی در تابلویی جدید بر دیوار کوبیده شده است و این دو کنار هم، چون یک سند بسیار اثرگذار ما را به خود جلب می کنند.
اشاره فیلم بر آن که مصریان نام طهران و ایران و خیابان دکتر مصدق را بر گذرگاههای شهری شان حفظ کرده اند و آن را به مثابه احترام به مبارزات مردم ایران ارزیابی نموده اند، نشان رهایی عطارپور از یک نگرش دگم ملی گرایانه دشمن عربی است.
اشاره فیلم به مبارزات ایران و مصر در کنار هم علیه بریتانیا در اوایل دهه سی خورشیدی (ملی کردن نفت/ ملی کردن کانال سوئز) آگاهی بخش است. درست یک روز پس از سی تیر که مصدق در پی مبارزه برای ملی شدن نفت استعفا داده بود و با حمایت مردم مجدداًًً بر سر کار آمد، افسران مصری به رهبری ژنرال نجیب و سرهنگ عبدالناصر بر علیه فاروق قیام کردند. در مصر حکومت عبدالناصر ادامه یافت، اما یک سال بعد مصدق در ایران در پی کودتا بر کنار شد و سلطنت برگشت. بدیهی است با نزدیکی و تسلط غرب و پیمان بغداد رابطه مصر و ایران کم کم تیره شود.
اما وقتی در سال 1956 کانال سوئز ملی شد و ناصر در نطق مشهورش از خلیج فارس نام برد. اُرد عطارپور با تکرار سخنرانی های متعدد ناصرکه از نام خلیج فارس سود می جوید، تردیدی باقی نمینهد که این نام حتی در میان اعراب، اسمی مشروع برای این آبراهه بوده است.
همراه این سند قانع کننده اُرد به منابع عربی، متون و نقشه ها رو میکند و با نشان دادن تصاویر متعدد می بینیم همه جا تنها و تنها نام خلیج فارس بر مدارک و منابع تاریخی نقشه بسته بود.
استفاده بجا از گفتگو با محقق معتبر (روبن گالی چیان نقشه نگار و پژوهشگر) و اشاره به کاربرد این نام در منابع مهم و معتبر تاریخی و نشان دادن آن منابع است که عطارپور بدان در منابع عربی می پردازد. اما اندکی بعد فضای تازه ای از اسناد را بر ما می گشاید. اسناد اسلامی و نام خلیج فارس در نقشه کسانی چون خوارزمی(1200 سال پیش) و ابوریحان بیرونی و ذکریای قزوینی (آثار البلاد) و ابن وردود و صاحب کتاب اشکال العالم و نقشه طوسی همدانی و ..... این مجموعه به اسناد تازگی نویی می بخشد.
فیلم با مرور تحولات منطقه، تحولات مصر و سپس عراق و کودتای عبدالکریم قاسم و نتایج آن و بیرون رفتن عراق از پیمان بغداد و شکل گیری پیمان سنتو آرام-آرام نشان می دهد که نام خلیج عربی از چه زمانی در بستر جعلیات ناسیونالیستی و پان عربیسم و سپس بعثی فرا رویید.
به رسمیت شناختن حکومت اسرائیل بوسیله شاه در 1960، یکی از آن رویدادهای تکان دهنده برای جهان اسلام و نیز دولتهای عربی بود و در واکنش به آن تاکید بر خلیج عربی و عمومی تر شدن آن را می توان دنبال کرد. حکومت ایران ناصر را فرعون خواند و نائره دعوا برافروخته شد و نام جدیدالتاسیس خلیج عربی شعله ور تر گردید. ناصر دیگر کمتر از خلیج فارس حرف می زد و تنها از کلمه خلیج بهره می برد.
بالاخره ناصر هم از اصطلاح خلیج سود برد و همان زمان منجر به اعتراض در شهرهای ایران شد. تصاویر آن اعتراضات (که ضمن برانگیختن شور میهن پرستی مردم، سازماندهی دولتی داشت) در فیلم خلیج فارس بسیار کارکرد خوبی دارد صدای اخبار رادیوی آن زمان در صحن حضرت عبدالعظیم سند دیگری در فیلم عطارپور است.
آمد و شد بین منابع غربی و عربی و تصاویر مربوط به آمدن پرتغالی ها در قرن شانزدهم میلادی و نقشه های آن زمان و قلعه پرتغالی ها که آلفونسو آلبوکرک در هرمز بنا نهاد و آمدن بریتانیایی ها و هلندی ها ، در این جا سامان یافته است.
قلعه پرتغالی اشاره می شود به دغدغه کمپانی هند شرقی هلند و بریتانیا برای سهم بری بیشتر از مواد اولیه بازار و منطقه استراتژیک.
رابطه دولت بریتانیا و حضورش در مناسبات استعماری خلیج فارس و رابطه اش با شیوخ حاشیه خلیج فارس مورد مهم دیگری است که اُر بدرستی آن را از قلم نیدانداخته است. در همه قراردادهای شیوخ و بریتانیا، نام خلیج فارس به رسمیت شناخته شده است. عطارپور عین اسناد دراین باره را ارائه می دهد.
سپس نفت، این ثروت عظیم، مایه دردسرهای تازه ای برای خلیج فارس و غارت ها می شود. کشف نفت در مسجد سلیمان و صنایع مرتبط با آن و استخراج نفت از انبار نفت جهان تاریخ تازهای را بنیاد نهاد.
فیلم نشان می دهد در قراردادهای نفتی ابوظبی، مسقط، شارجه، دوبی وکویت همه جا از نام خلیج فارس استفاده شده است. در استقلال قطر و بحرین و امارات متحده عربی در 1971 هم همین طور!
با توافق انگلیس در قبال سپردن بحرین به شیوخ دست نشانده بریتانیا، ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ به ایران داده شده است. تصاویر عطارپور از استقبال برادر شیخ خالد، حاکم شارجه، از دریادار عطایی که به دیدن جزیره آمده بود، بینظیر است. ترور شیخ به دست بعثیها در روز بعد از این استقبال، بسیار آموزنده است.
شیخ خالد در الاهرام بیانیه داده و در مورد توافق بر سر ابوموسی سخن گفته و نام خلیج فارس را به کار می برد.
بار دیگر فیلم به غرب به یونان باستان، به نقشه بطلیموس رجوع می کند و سندهایش را درباره نام خلیج فارس ارائه میدهد. در قرارداد الجزایر هم صدام نام خلیج فارس را می پذیرد. پس از مرگ ناصر، سادات هم در چرخش به سمت غرب و دوستی با شاه، نام خلیج فارس را می پذیرد و فیلم خلیج فارس با تصاویر اقناع کننده همه این فرایند را ثبت می نماید.
بدیهی است انقلاب اسلامی ایران با نفی قرارداد کمپ دیوید و دشمنی با حاکمان مصر همراه شد. این بار ایران رابطهاش را با مصر قطع می کند. القاء قرارداد 1975 الجزایر بوسیله عراق، شکل گیری شورای خلیج فارس بدون ایران، باز موئد این نام است. طی جنگ و در زمان صلح و حمله عراق به کویت، در اسناد سازمان ملل بارها از نام خلیج فارس استفاده شده است.
اُرد به اسناد کویت درباره اثبات استقلال رجوع و در آنجا هم نام خلیج فارس را با سند و مدرک اثبات کرده، و اینکه چگونه پس از این کم -کم در کتابهای کشورهای عربی نام خلیج فارس به خلیج عربی تغییر داده شد. در کشور مغرب تا اواخر دهه هشتاد نام خلیج فارس در کتابهای درسی وجود داشت.
بار دیگر فیلم به غرب ، به نقشه داوینچی و روم قدیم به موزه مدیچی و به کره های نگه داری شده در موزه ها رجوع می کند. هرجا نام خلیج فارس به کار رفته است. و باز هم به سفرنامه های مسلمانان و کسانی چون ابن بطوطه باز می گردد و ابن خلدون و مارکوپولو و سپس سیاحان دوران صفوی و تفاسیر قرآن در مورد منظور از بحرین در سوره الرحمن و تفاسر کسانی چون طنطاوی و ابن عاشورا و طبری و ابوالفنوح رازی و مجمع البیان شیخ طبرسی، فیلم با تصاویر مردم ماهیگیر خلیج فارس و غروب پرشکوه آفتاب پایان می گیرد.
و کاش این تصاویر زندگی روزمره مردم در خلیج فارس در سواحل ایران و شبه جزیره عربستان بیشتر استفاده می شد.
اینکه مستند های پژوهشی مدرن، چه تمایزی با آثار آکادمیکی همچون مستند خلیج فارس دارند و چه امکانات تازهای در پژوهش زنده در اختیار می نهند، البته بحث مهمی است. بدیهی است کسانی اساساًًً دیگر به به گزارشگری مقالهوار در مستند تحقیقی اعتقاد چندانی ندارند و به شیوه ای تازه اطلاعات تحقیقی را ارائه میدهند. اما به نظر من نباید اندیشید که این گونهها برای همیشه پایان مییابند. واقعیت آن است که سالانه دهها مستند ارزشمند با همان شیوه آکادمیک در مهمترین شبکههای جهانی با استفاده از امکانات مدرن تولید میشود و در تلویزیونها به نمایش در میآید و معیار سنجش آنها نه خلاقیتهای مدرن و نو، بلکه درستی اجرای همان قراردادی است که بر آن اساس شکل گرفته اند. از این منظر مستند اُرد عطارپور مستندی درجه یک است.احمد میراحسان
No comments:
Post a Comment