ایرانی ها باید به همه موضوعات نگاهی مانند عقاب داشته باشند نه نگاهی مانند کبک . آنهایی که شخصیتهای تاریخی مهم را به ترک و فارس و عرب و کرد و ... ربط می دهند نگاه کبک به موضوعات دارند اینکه کوروش و ... ابن سینا یا مولوی یا امامان و یا حتی پیامبر اسلام و ... را به قومیت ربط می دهند نگاه کبک دارند پیامبر اسلام و قبیله قریش به تمدن زاگرس رافدین ربط دارند و نه به عربیت قریش مطابق همه اسناد مهاجرین از جغرافیای هلال حاصلخیز بودند و در مسیر مکه تا اسکندرون شام کاروان تجاری داشتند و در قران مجید سوره قریش رحله شتا و صیف کاملا به این موضوع پرداخته شده است . کوروش به تمدن زاگرس رافدین تعلق دارد و ابن سینا و فارابی و مولوی به تمدن خراسان . زبان و قومیتهای امروزی در جغرافیای آن دوران مقدار زیادی متفاوت با امروز بوده اند در مورد هریک از مراکز قدرت و تمدن کهن که سخن گفته شود ایران در مرکزیت آنها است و ایران بخشی از آن و یا همه آن است پس ایران با هیچکدام از تمدنهای کهن بیگانه نیست. پیشتر نوشتم در زمان یزدگرد سوم یک قدرت رقیبی برای ساسانیان در شرق ایران یا خراسان وجود داشت و آن پادشاهی هپتالی بلخ بود که معابد نوبهار و بامیان به آنها تعلق داشت . ماهوی سوری و نیزک ترخان دو سردار مشهور پادشاهی خراسان بودند که پس از کشتن یزدگرد و غارت اموال و اسارت خانواده اش خود را امپراتور ایران دانستند نیزک پادشاه کابل شد و ماهوی سوری امپراتور ایران و برای مصالحه و پیمان همکاری با خلیفه مسلمین با سپاهی بزرگ از خراسان عازم کوفه شد و برای دوستی با خلیفه اسرای خانواده یزدگرد ساسانی و بخشی از اموال یزدگرد و از جمله دختر او بنام ارتک یا اردوک را به خلیفه هدیه داد و بر اساس قرارداد مصالحه از سوی خلیفه مسلمین حکومت شام و روم به او واگذار شد او با سپاهی رزمی و بزرگ عازم شامش(سوریه) شد و خود را امیر مومنان نامید(پیر- میر - امیر فارسی است به معنی رهبر) و با همین نام سکه زد سکه ای با نماد ساسانی با نام امیر مومنان به خط کوفی . نام ماهویه را عربها بصورت معاویه تلفظ کردند نام پدرش سوریان را به سفیان معرب کردند و شجره نامه بعدی تاریخ اسلام جعلیات دویست سال بعد است و این معاویه همانطور که راویان و از جمله شیعیان می گویند اعتقاد عملی به اسلام نداشت و تمام رفتارهای یک امپراتور مجوسی را سر لوحه کار داشت. حتی پسر او یزید نام داشت که نامی مجوسی است نام های دیگر در خانواده او اکثرا مجوسی بود از جمله عبد شمس و عبد مناف . پس از امویان یا اولاد معاویه رقیب خراسانی دیگر آنها لشکر 50 هزار نفره خراسانیان با نام عباسیان و برمکیان شام را فتح کردند و جانشین خلافت اسلامی شدند برمکی ها و ابومسلم خراسانی که ارتش قدرتمندی در حمایت عباسیان داشتند نیز چندان از باورهای مجوسی خود فاصله نداشتند برمکی ها پرده داران کعبه بلخ بنام معبد نوبهار بودند که در واقع دینی بود که امروزه بودایی نامیده می شودرا رهبری می کردند. اما در اتحاد با مسلمانان خلافت را قبول کردند. می بینید که دوره امویان و عباسیان قدرت در دست ارتش خراسان بود که شاخه ای از دیانت زرتشتی بودایی داشتند و متحد مسیحیان نسطوری بودند اما با زرتشتی ساسانی دشمن بودند ارتش ماهویه سوری که متشکل از هپتالی ها یا بنوشته اعراب هیاطله بود و مگوسی ها منظور از مجوسی ها دیانتی است که از درون آن زرتشتی و بودایی منشعب شد زرتشتی ها فقط به خدای یگانه اهورا مزدا وفادار ماندند اما بودایی ها سایر ایزدان را هم عبادت می کردند و خانه ایزدان انها در خراسان بود معروف ترین انها معبد نوبهار بود که مجسمه ایزدان مختلف در آن بود و گنجینه طلاها و مجسمه های خدایان کشف شده با نام گنجینه آمودریا که اکنون در موزه لندن است به آنها تعلق دارد. حدود نیم قرن بعد معبد نوبهار و 27 معبد و کعبه دیگر خراسان در حمله قتیبه نابود شد و بسیاری از مانکهای بودایی منطقه اریانا یا بلخ خراسان یا کشته شدند یا تسلیم و یا به چین و هند گریختند.
در واقع حمله قتیبه در سالهای 92 تا 99 هجری اولین فتوحات اسلامی خراسان شرقی است یعنی نزدیک به 50 سال پس از کشته شدن یزدگرد سوم ارتش اسلام وارد خراسان نشده بود و خود نیزک ترخان که یزدگرد سوم را کشت و هیچگاه مسلمان نشد و پادشاه کابل و خراسان گردید در جنگ با قتیبه کشته شد . بیرونی می نویسد :"
وقتی قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را بازگشود هر کس را که خط خوارزمی مینوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بیدریغ گذراند و همه موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک نمود و کتابهایشان همه بسوزانید و تباه کرد
سکه های معاویه کاملا به شکل دوره ساسانی . یک طرف چهره شاه و در طرف دیگر آتشدان معبد و دو ملک نگهبان اتش . ستاره و ماه نماد ساسانیان و مجوسیان
لوحی از دوران معاویه با آرم صلیب نماد مجوسان و بودایی ها و نسطوری ها
حدود 10 سال پیش مقاله ای نوشتم مبنی بر اینکه کشته شدن یزدگرد سوم در گمنامی در اسیاب مرو کاملا افسانه و از اکاذیب تاریخی است و یزدگرد در جنگ نیزک ترخان فرستاده ماهویه سوری حاکم خراسان و در گناباد کشته شده است خیلی ها شگفت زده شدند بعضی اصرار بر همان روایت معروف داشتند که خیلی مورد تایید اهل سنت است اگرچه روایات شیعی اصرار بر صحت آن نمی کنند. اما روزی که ثابت شود ماهویه سوری همان معاویه سوری بعدی در شام (شمش .شمس)هست بسیار بیشتر شگفت زده خواهید شد . بسیاری از روایات اسلامی و تاریخی اشاره می کنند که حاکم بلخ یا خراسان از در اتحاد با مسلمانان در آمد و در خلافت اسلامی جایگاه رفیعی یافت اما به جزییات نمی پردازند اما اکنون مدارکی در دست است که حاکم خراسان که رقیب یزدگرد ساسانی بود و دین زرتشتی حکومتی درباری ساسانی را قبول نداشت در انتظار فرصتی بود که پادشاهی ایران را از خاندان ساسانی بگیرد و این فرصت طلایی پس از ظهور اسلام و تازیدن اعراب پیش آمده بود . امپراتوری بلخ و بامیان نوعی از دین داشت که تفسیر دینی درباری ساسانیان مبنی بر حق الهی و توارث سلطنت را قبول نداشت. زرتشتی ساسانی از دوره کرتیر به سرکوب ادیان و بت ها و اله ها و ایزدان پرداخت و تنها خدای واحد اهورا مزدا را شایسته پرستش و عبادت می دانست در حالیکه در جغرافیای امپراتوری هخامنشی همه اله ها و ایزدان محترم بودند . بودایی یک شاخه از میترایی و زرتشتی بوده است و در خراسان اولین امپراتوری را تشکیل دادند بودا شاهزاده ای پارسی بود و از منطقه تازیگستان و بلخ و منطقه سکاها به جغرافیای هیمالیا نفوذ پیدا کرد . اسوکا اولین امپراتوری بود که ایین بودا را در هند رسمیت داد.
در دوره ظهور اسلام اتحادی از هپتالی ها و ماهویه سوری بر جغرافیای شرق هخامنشی حکومت می کرد و رقیب ساسانیان بود مذهب این اتحاد امیخته ای از میترایزم یا خورشید ( سوری ) بود و زرتشتی . ماهویه سوری نامی است که در منابع اسلامی از او مطالب زیادی وجود دارد از جمله اینکه وقتی به نیزک ترخان دستور غارت سپاه یزدگرد در زیبد گناباد را داد. تصویرها .
دختر یزدگرد بنام ارودک یا اراتک نیز جزو اسرا بود و ماهوی سوری او را به عنوان هدیه برای خلیفه فرستاد و در قبال خدماتی که ماهویه بنفع اعراب انجام داده بود پیشنهاد حکومت خراسان و روم به ماهویه سوری داده شده بود .
فرهنگ اسلامی در جغرافیای تمدن زاگرس رافدین یا به عبارت دیگر در هلال حاصلخیز شکل گرفت اما شکل دهندگان اصلی خراسانی بودند هم در دوره اموی و هم عباسی.
زیبد گناباد محل جنگ نیزک ترخان با سپاه یزدگرد سوم
در صوفه زیبد محل دفن یزدگرد سوم
سکه یزدگرد ساسانی
https://parssea.blogspot.com/2022/06/
Wednesday, 1 June 2022
درختان مقدس در ایران کهن
1. درخت سدر
سدر در قدم اول، شاید ما را به یاد ریشه دینیاش در اسلام و واژه سدره المنتهی که در آسمان هفتم جای دارد، بیندازد؛ امّا ریشههایش به قدیمترها برمیگردد. حتّی گفته شده این درخت، مسیری از بابل و آشور را تا ایران عصر ساسانی طی کرده است.
این درخت، معمولا در اماکن مقدس یا مناسک آیینی حضور داشته و از همین جا میفهمیم که برای مردم مقدس بوده. گفته شده در نظر مردم، سدر هر جا به عمل بیاید و بزرگ شود، مقدس محسوب میشود، اگر در بیابان یا سر گذرگاهی هم بروید، از آنجا شخص مقدسی عبور کرده که در مسیرش سدر روییده!
سدر در جشنهایی مثل مهرگان هم حضور داشته و جزیی از مراسم به شمار میرفته است. شاید تأثیر همین نقش آفرینی بوده که حتّی در جشنهای امروزی بین مردمان هم گاهی سدر را میبینیم؛ مثلا در نواحی آران، راوند، نراق، نیداش و نوشآباد، شب 25 بهمن، مراسمی به نام اسفندرعیتی برگزار میکنند و سدر هم گوشهای از مراسم، به عنوان بخشی از هدیه، حضور دارد.
نقش درخت سدر در اسلام بسیار پررنگ است و حتّی آیاتی از قرآن، دربارهاش وجود دارد و به جهت همین اهمیت و تقدسش، حتّی در مراسم تدفین هم از آن استفاده میکنند.
2. درخت انجیر
در نظر مردم، انجیر هم از درختان مقدسی محسوب میشود که مضامین مثبت معنوی را با خودبه همراه دارد، مثل: قدرت باردهی و شفابخشی. بنابراین، به تکیهگاهی برای شفاعتخواهی، روزیرسانی و سلامتطلبی تبدیل شده است. این درخت حتّی در فرهنگ مردم هندوستان هم به عنوان نماد قدرت، زندگی، زادوولد، جاودانگی و فهم برتر است. این درخت را حتّی در کتب مقدس میبینیم. در قرآن حتّی خداوند به آن قسم خورده است! این باور تقدسی در ادیان باعث شده حتّی معجزاتی به این درخت نسبت دهند.
از بین مناطق مختلف ایران، ایلامیها درخت انجیر را بسیار مقدس و بهشتی میدانند و معتقدند آن را نباید برید.
اگر در دنیای امروز دنبال رد انجیر میگردید، میتوانید نگاهی به آجیل مشکل گشا بیندازید که یکی از اعضایش، انجیر است، زیرا در گذشته معتقد بودند که انجیل باعث رفع حوادث و برآورده شدن حاجات میشود. علاوه بر آجیل مشکل گشا، انجیر را در مراسم مختلف ایرانی هم میبینیم.
باوری جالب درباره درخت انجیر در میان کشاورزان و باغداران وجود داشته و آن این که اگر روی شاخه انجیری که در زمین است چیزی بنویسید، وقتی به بار مینشیند، نوشتههایش ظاهر میشود. بین گیلانیان این باور رایج بوده که خوابیدن زیر درخت انجیر و گردو هنگام شب، باعث جنی شدن فرد میشود، این مسئله، امروز به شکل دیگری بیان میشود؛ اینکه شبها درختان دیاکسید کربن تولید میکنند و خوابیدن زیرشان ضرر دارد.
حالا که درباره درخت انجیر صحبت شد، جا دارد به درخت لور اشاره کنیم که در جزیره کیش و قشم وجود دارد و بسیار اعجاب انگیز است، نام دیگرش، انجیر معابد است و معمولا نزدیکی معابد کاشته میشود.
3. درخت سرو
در تمدن مردم ایران، سرو جایگاه ویژهای دارد. از ادبیات کهن گرفته تا نقش برجستهها هزاران سال پیش، همه و همه نقش پررنگ سرو را به ما نشان میدهد. امّا چرا این درخت تا این اندازه معروف شده است؟
ظاهر مخروطی و شکل بتهجقهای درخت سرو، شبیه آتش است و همین امر باعث میشود سرو به نماد آتش مقدّس تبدیل شود. از آنجایی که چوبهای سرو خوشبو هستند، از بوی مطبوع و ملایمش برای آتششان استفاده میکردند. حتّی در میان زرتشتیان روایتی هست که زرتشت این درخت را از بهشت به روی زمین آورده و برایش به نیایش پرداخته!
درخت سرو معمولا با روشن کردن چراغی زیر آن در شبهای جمعه و دخیل بستن و نبریدن شاخههایش، تقدیس میشده و این آداب از باورهای زرتشتی حتّی تا عصر ما باقی مانده است. مردم از این درخت، حاجت میخواهند و معتقدند اگر کسی حتّی یک شاخه از آن را بشکند یا بسوزاند، مجازات میشود.
تا اسم سرو میآید، ناخودآگاه یاد سرو ابرکوه میوفتیم که موجودی 4000 هزار ساله است! میدانستید این سرو، قدیمیترین موجود زنده در جهان محسوب میشود؟! بدون شک یکی از عواملی که این 4000 سال را زنده مانده، تقدسی است که انسانها برایش قائل بودند و از آن حفظ و حراست کردهاند. امّا در جایجای ایران، سروهای مختلفی هستند که در باور مردم آن خطّه، مقدس محسوب میشوند و داستانهایی دربارهشان گفته میشود.
4. درخت خرما
درختخرما را هم در نقش و نگارهای تاریخی میبینیم و هم میان صفحات کتب مقدس؛ بعضی گفتهاند چون حضرت ابراهیم در جایی بزرگ شده که نخلستانهای فراوان داشته، کتب مقدس به درخت خرما توجه کردهاند.امّا با بررسی فرهنگ مردم ایران، میبینیم ریشهها چند هزار ساله عمیقی میان مردم دارد و نگاهی با احترام به نخل وجود داشته.
اگر سفری به شهرهای جنوبی ایران داشتهاید، حتما متوجه شدهاید که نخلها را بسیار شبیه انسان میدانند: نخل جنسیت دارد، قامتش نشانه طول عمرش است، تاج نخل در بالای تنهاش را سرش مینامند و میوههایش مثل مغز انسان، داخل سرش قرار گرفته. مردم هنوز هم معتقدند نخلها احساس دارند و بریدن برگهای سبزش مثل بریدن انگشتان انسان دردناک است.
نخل و خوشههای خرما در بینالنهرین (عراق امروزی)، نماد حاصلخیزی و باروری محسوب میشده. در بعضی مهرهای هخامنشی هم حتّی درخت خرما را بین سایر نقشهای نمادین میبینیم.
5. درخت انار
میگویند انار به دلیل سرسبزی و پردانه بودنش، گیاهی پر برکت و مقدّس شده و نماد باروری هم محسوب میشده است. زرتشتیان از انار در مراسشان استفاده میکردهاند. گیاه آیینی و مقدس «بَرسَم» که در متون زرتشتی هم میبینیم، همین درخت انار است که در آتشکدهها کاشته میشد، چون معتقد بودند این درخت، رمز و نشانه باروری و جاودانگی است. بعدتر، در اسلام هم میبینیم درخت انار مقدس شمرده میشود و میوه انار، از میوههای بهشتی به حساب میآید.
در باور خراسانیها داریم که اگر کسی شب جمعه انار بخورد و دانهای از آن روی زمین نیوفتد، تا 40 روز شیطان به او نزدیک نمیشود؛ این مسئله نشان از همین احترام و دوری از اسراف این میوه ارزشمند دارد و با باور مردم آن روزگار، مطرح شده است.
ما بیشتر از همه، انار را در مراسم شب چله (شب یلدا) دیدهایم، زیرا در گذشته معتقد بودند خوردن انار، انسان را از گزند ناخوشیها، تب و جانوران موذی در امان نگه میدارد.
شاخههای درخت انار علاوه بر آنچه گفته شد، در خوانهای نوروزی و جشن مهرگان هم حضور مییافت. هنوز هم در میان بعضی اقوام رسم است، تعدادی از دانههای انار را بر سر سفره هفتسین میگذارند، این کار نشان از همین تقدس دارد.
امّا جالب است بدانید، علاوه بر ویژگیهایی که برای انار گفتیم، درخت انار و میوهاش در باور مردم گذشته، نیروهای رازگونه و ماوراءالطبیعی هم داشته است و به عنوان گیاهی جادویی و دورکننده نیروهای پلید هم محسوب میشده است.
گر چه ما سالها از باورهای مردم گذشته فاصله گرفتهایم و شاید بعضی عقایدشان را درک نکنیم، امّا حس طبیعت و ارتباطشان با طبیعت بسیار تحسینبرانگیز است. بد نیست پیش از آنکه در میان انبوهی از آلودگی و ساختمان دفن شویم، کمی به ریشههایمان که
سرشار از عشق به طبیعت و حفظ آن بود، بازگردیم.
درخت تاقوک . تقوک - تاگوگ
.....
+نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۱ ساعت 10:20 توسط | نظر بدهيد
تاریخ کهن و آثاری که از دورانهای دور در ایران به جا مانده سبب شده ایران در ردیف 10 کشور اول از نظر آثار تاریخی قرار گیرد. امروزه بخشی از این آثار در موزههای مطرح جهان، به ویژه چهار موزه لوور فرانسه، متروپولیتن آمریکا، آرمیتاژ روسیه و موزه بریتانیا انگلیس نگهداری میشوند. این آثار باستانی هم از نظر کمیت و هم کیفیت از ارزش بالایی برخوردارند و جای خالی آنها در موزههای ایران حس میشوند؛ آثاری که از عصر آهن و برنز گرفته تا ساسانی و هخامنشی که به صورتهای مختلف از جمله امتیازات پادشاهان قاجار به کشورهای خارجی، دزدی و دلالی و سایر روشها به این موزهها راه یافتند. توجه داشته باشید که تعداد آثار باستانی ایران در موزههای خارجی بسیار زیاد است در این مطلب فقط به چند اثر شاخص و مهم را در چند گوشه دنیا از ایران معرفی کردهایم.
1. فردوسی در فلورانس، ایتالیا
شاید تعجب برانگیز باشد اما نخستین و کهنترین نسخه دست نویس شاهنامه که دویست سال بعد از به اتمام رسیدن این منظومه تهیه شد، در کتابخانه ملی فلروانس ایتالیا نگهداری میشود. این نسخه از شاهنامه به عنوان یکی از اصلیترین منابع تصحیح شاهنامه محسوب میشود که دکتر عزیزالله جوینی با تصحیح این دست نویس در 8 جلد کتاب، یکی از موثقترین نسخههای شاهنامه را گردآوری کرده است.
2. سرستون تخت جمشید در لوور، فرانسه
در سالهای نخست تاسیس مووزه لوور (پیش از شروع 1800 میلادی)، آثار ایرانی موزه به چندین قطعه خلاصه میشد که مهمترین آن جام خسرو دوم، پادشاه ساسانی بود. اما طولی نکشید که فرانسویها طی یک بازه حدودا 100 ساله، چندین قطعه آثار را به هزاران قطعه افزایش دادند و تا جایی پیش رفتند که امروز با پا گذاشتن به بخش «ایران باستان» موزه لوور (در طبقه همکف و منفی 1) حس حضور در پرسپولیس به شما دست خواهد داد. این غارت که در زمان قاجاریه آغاز شد بین سالهای 1883 تا 1979 به طول انجامید و باستان شناسان فرانسوی با دریافت امتیاز کاوش در خاک ایران به طور قانونی به مصادره بخش قابل توجهی از آثار پیش از اسلام ایران پرداختند.
امتیاز حفاری در شوش سال 1883 میلادی به دست ناصرالدین شاه قاجار به فرانسه داده شد. بدین منظور یک تیم باستان شناسی فرانسوی با سرپرستی مارسل آگوست دیولافوی به مدت 2 سال مشغول به کاوش، حفاری و استخراج آثار باستانی در شوش شدند و بخش مهمی از آثار ایلام را به خاک فرانسه بردند.
3. منشور حقوق بشر کوروش در لندن انگلیس
موزه بریتانیا یکی از بزرگترین موزههای جهان است که در آن بیش از 8 میلیون آثار از سراسر جهان نگهداری میشود. به عنوان نمونه، 110.000 اثر از مصر به لندن برده شده.
بخش آثار ایرانی موزه بریتانیا بسیار غنی بوده و مملو از آثار کوچک و بزرگ در عصرهای مختلف ایران است. به گفته برخی از رسانههای داخلی بیش از 13 هزار آثار باستانی ایران در موزه بریتانیا نگه داری میشود. گفته شده در گذشته اشخاص بسیاری برای بردن آثار ارزشمند ایرانی به انگلیس مامور شدند، از جمله هاردفورد جونز و سرگور اوزلی که در زمان پادشاهی فتحعلیشاه به ترتیب در سالهای 1809 و 1811 راهی ایران شدند و با تنظیم قرار داد سیاسی - نظامی، بخشهای مهمی از آثار تخت جمشید را به موزه بریتانیا بردند.
4. قالی پازیریک در سن پترزبورگ، روسیه
موزه آرمیتاژ با بیش از 300 تالار و 2.5 میلیون آثار باستانی از مهمترین موزههای جهان محسوب میشود که چند ده هزار اثر ایرانی در آن وجود دارد. در کتاب آثار ایران باستان محمدعلی علویکیا جلد چهارم (آرمیتاژ) آمده است که: با ایجاد قرار تجاری – فرهنگی میان ایران و روسیه و بخشی نیز به دلیل جنگهای ایران و روسیه در زمان فتحعلی شاه آثار بسیاری از ایران خارج شدند. برای مثال انتقال نسخههای خطی کتابخانه شیخ صفیالدین، دومین کتابخانه بزرگ ایران واقع در آذربایجان تحت اشغال روسها درآمد و از ایران مصادره شدند.
قالی پازیریک که به عنوان نخستین فرش بافته شده و کشف شده در جهان محسوب میشود، در دوره هخامنشیان بافته شده است. این قالی یکی از مهمترین آثار ایرانی در موزه آرمیتاژ است.
گفته میشود پس از فتح هند توسط نادر شاه افشار، او جواهری را بر تاج محمد شاه هندی دید و گفت:«این کوهی از نور است» سپس به عنوان غنیمت جنگی آن با خود به ایران آورد. طبق این روایت نام «کوه نور» بر این الماس بزرگ 37 گرمی ماندگار شد. کوه نور پس از کشته شدن نادرشاه افشار توسط سردارانش به احمد شاه درانی رسید و پس از آن میان پادشاهان مختلفی دست به دست شد که دیگر ردی از ایران در آن دیده نشد. هماکنون این الماس زیبا در جواهر خانه برج لندن قرار دارد. البته خبر امیدوار کننده این است که زوج این الماس، یعنی دریای نور که به عنوان بزرگترین الماس صورتی در جهان شناخته میشود، هماکنون در ایران بوده و از آن در موزه جواهرات ملی، واقع در تهران نگهداری میشود.
6. بشقاب شکار قوچ در نیویورک آمریکا
برای اینکه متوجه شوید چرا نام موزه متروپولیتن در کنار موزههای لوور، آرمیتاژ و بریتانیا امده است کافیست تا به وبسایت رسمی این موزه مراجعه کرده و نام ایران را سرچ کنید، با بیش از 10.000 آثار باستانی ایرانی مواجه خواهید شد که اگر قرار باشد روی هر کدام کلیک کنید و 2 دقیقه وقت بگذارید، نزدیک به 2 هفته تمام این کار زمان خواهد برد. اما چگونه این حجم از آثار باستانی از ایران خارج شدند؟
پاسخ این سوال باز به همان دوره 100 سالهای بازمیگردد که دودمان قاجار به ویژه ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه مسببش بودند. فرانسه و انگلیسیها به کاوش در خاک بین النهرین پرداختند که به موجب آن فرانسویها توانستند قصرپادشاه آشور، سارگون دوم را کشف کنند و بعد از آن پا به سرزمین ایرانیها بگذارند. فرانسویها علاوه بر امتیاز کاوش شوشِ مارسل آگوست دیولافوی، در سال 1889 این حق را از قاجار گرفتند که هر آثاری که در سراسر ایران ایران کشف کنند برای خود مصادره کنند. پس از آن پای باستان شناسان دیگر کشورها نیز به ایران باز شد و وولسن آمریکایی بقایای یک قلعه نظامی و یک شهر باستانی که قدمت آن به عصر برونز باز میگشت را کشف کرد و آثار بیمانندی را راهی موزه آمریکا کرد.
کاوش دامغان و فعالیتهای دیگری که باستانشناسان متعدد انجام دادند سبب گشت تا امروزه بیش از 10 هزار آثار نفیس ایرانی سر از موزه متروپولیتن نیویورک دربیاروند. به جز موزه متروپولیتن، در دیگر موزهای آمریکا نیز مانند موزه بروکلین نیویورک نیز میتوان آثار باستانی ایرانی را مشاهده کرد.
بشقاب شکار بهرام تنها یک آثار منتخب از میان هزاران آثاریست که موززه متروپولیتن آمریکا میتوان مشاهده کرد.
7. گردنبند طلای هخامنشی در موزه میهو ژاپن
میهو نام یکی از بزرگترین موزههای ژاپن است که با معماری منحصر به فردی در جنوب شهر کیوتو ساخته شده و میزبان آثار باستانی متعددی از سراسر جهان است. در این موزه آثار باستانی مصادره شده نسبت به سایر اماکن نامبرده این لیست کمتر است اما با این وجود، بیش از سی اثر مختلف از زمان ساسانیان و دهها اثر از زمان هخامنشیان دیده میشود. این آثار شامل تکوک، جام و ظروف مختلفی میشوند که یکی از زیباترین آنها ظرف نقره اشرافی است که میتوانید ملاحظه کنید. قدمت این ظرف به 550 تا 330 سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. اما به گفته وبسایت موزه میهو، اصلیترین نمادی که از هخامنشیان میتوان در این موزه دید، «گردن آویز طلایی هخامنشی» بوده که که حدس میزنند پادشاه هخامنشی به دلیرترین همراهانش هدیه میداده است.
8. نمایشگاه تسیفون در موزه پرگامون برلین، آلمان
موزه پرگامون برلین همانند سایر موزهای این فهرست به لطف آثار مختلفی که از مناطق مختلف آسیای مرکزی، ایران، مصر، یونان و... قدیم جمعآوری کرده است، از برجستهترین موزههای جهان به شمار میرود. بخشی از آثار این موزه به کاوشهای باستان شناسان آلمانی و آمریکایی بازمیگردد که در دهههای نخست قرن 20 در تیسفون صورت گرفت. طی این کاوشها آثار باستانی منحصر به فردی از زمان ساسانیان کشف و مصادره شد.
با توجه به قرار گیری بنای با شکوه طاق کسری در عراق امروزی، آثار بیمانندی در اطراف آن کشف شد. همانند این گچبری خاص که لوگو دانشگاه تهران نیز از آن الهام گرفته شده است. خوشبختانه نمونههای دیگری از این گچبریها را در موزه ایران باستان میتوانید ببینید.
9. آثار هخامنشی در قاهره، مصر
هزاران سال پیش، زمانی که هخامنشیان در مصر حکمرانی میکردند، آثار و خدمات بیشماری را از خود بر جا گذاشتند. همانند ایجاد کانال سوئز یا کانال داریوش که رود نیل را به دریای مدیترانه متصل میکرد. امروزه 5 کتیبه که در اطراف کانال سوئز کشف شدهاند که بخشی از این کتیبهها در موزه قاهره مصر (المتحف المصری) نگهداری میشود.
** موزه لوور ***
2500 اثر تاریخی ایران در موزه لوور فرانسه
موزه لوور فرانسه سالانه چیزی حدود 8 میلیون بازدید کننده دارد و از طرفی حدود 2500 اثر تاریخی از ایران در بزرگترین موزه دنیا یعنی لوور نگهداری میشود.
«موزه لوور فرانسه» بی گمان بزرگترین و حجیم ترین موزه دنیا است و بیش از 35 هزار اثر تاریخی، فرهنگی و هنری در آن نگهداری میشود.
موزه لوور فرانسه که در شهر زیبای پاریس واقع شده است از طریق خط یک مترو به نام Louvre Rivole دسترسی آسانی برای بازدیدکنندگان فراهم کرده است.
ورودی موزه در زیر هرم شیشهای بزرگی قرار دارد که پس از گذشتن از بازرسی امنیتی و کنترل مأموران حاضر در این قسمت، امکان ورود به محوطه زیرین این موزه از طریق پلههای برقی برای بازدیدکنندگان فراهم میشود.
در طبقه زیرین این هرم بزرگ شیشهای باجههای متعدد بلیط فروشی و همچنین راهنمایان متعددی وجود دارند. تهیه بلیط برای افرادی که دارای کارتهای اعتباری بینالمللی هستند بدون ایستادن در صف میسر است، اما مابقی افراد میتوانند با مراجعه به باجههای بلیط فروشی با پرداخت 15 یورو که حدود 55 هزار تومان میشود، وارد موزه شوند.
قبل از ورود و پس از تهیه بلیط، میز دایرهای شکل بزرگی برای کسب اطلاعات به گردشگران با در اختیار گذاشتن نقشه بازدید از موزه به زبانهای مختلف کار بازدید را تسهیل کرده است.
گفته میشود، بیش از 1400 کارمند در موزه لوور به صورت مستقیم و غیر مستقیم در چندین شیفت کاری مشغول به کار هستند و این عمارت زیبا دارای 400 اتاق و راهروی بیشماری است.
بر اساس اعلام مسئولان موزه لوور، بیش از 35 هزار اثر هنری، تاریخی و فرهنگی در این موزه از کشورهای متعدد نگهداری میشود.
لوور بزرگترین و مشهورترین موزه جهان است که به گفته مسئولان این موزه سالانه حدود 8 میلیون گردشگر از کشورهای مختلف از آن بازدید میکنند که در نوع خود یک رکورد شگفتانگیز است. یعنی به طور متوسط روزانه 22 هزار نفر از موزه لوور بازدید میکنند.
مساحت موزه لوور بیش از 200 هزار متر مربع است و در جوار رود سن که از وسط شهر پاریس میگذرد قرار دارد. اما نکته جالب درباره ساختمان این موزه این است که نمای بیرونی موزه دارای زیبایی منحصر به فرد و تاریخی است و شروع به کار این موزه با کاخ سلطنتی فیلیپ دوم بوده است؛ نمای داخلی این موزه تماماً از سنگهای مرغوب ساخته شده و البته بر اساس آن چه اشیاء و اجسام در سالنها قرار گرفتهاند طراحی داخلی متفاوتی دارد.
در این موزه آثار هنری، تاریخی، فرهنگی، نقاشی، مجسمههای مرمری، طراحیهای مختلف، کاشی کاری، سرامیک، فلز، سفال، سنگ نگاشته، فرش، قالیچه و بسیاری اشیاء و اجسام دیگر قرار دارد.
مهمترین آثاری که در طبقه همکف که سالنهای مربوط به ایران قرار دارد، گاو بالدار مربوط بین النهرین، تابوتها، الهه عشق و زیبایی و میکل آنژ وجود دارد.
همچنین مهمترین اجسام و اشیاء واقع در طبقه اول این موزه آپارتمان ناپلئون سوم، کاتب نشسته، مجسمه پیروزی بدون سر و نقاشی مونا لیزا یا همان لبخند ژوکوند قرار دارند.
ایران باستان در موزه لوور فرانسه
موزه لوور در فرانسه بخش عظیمی از آثار تاریخی و باستانی ایران را در دل خود جای داده است که توجه بیشتر بازدیدکنندگان را به خود جلب میکند.
هنگامی که وارد بخش ایران در موزه لوور میشوی و زمانی که اجسام باستانی عظیمالجثه ایران را در آن جا مشاهده میکنی در ابتدا اشک در چشمان هر ایرانی حلقه میزند که چرا این اشیاء تاریخی باید در این کشور باشد، اما از طرفی خوشحال میشوی زیرا در این موزه تعداد بیشتری از مردم دنیا آنها را مشاهده میکنند و با فرهنگ و تاریخ ایران آشنا شده و تقریباً در این مکان این اشیاء سالم خواهند ماند.
اما چیزی حدود 2500 اثر تاریخی که مربوط به ایران است در موزه لوور فرانسه وجود دارد که در سالنهای 12 تا 20 جا نمایی شدهاند.
برخی اشیاء و آثار تاریخی در بخش ایران موزه لوور آنقدر حجیم هستند که برای حرکت دادن آنها نیاز به تریلرهای بسیار بزرگ بوده است و مشخص نیست چگونه این اجسام از ایران به فرانسه حمل شدهاند. اما آنچه در برخی روایات وجود دارد اینکه به نظر میرسد این اجسام از طریق کشور عراق به پاریس حمل شدهاند.
گفته میشود بیشترین آثار تاریخی که از ایران خارج شده است مربوط به دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه است که در آن زمانها امتیازات ویژهای برای کشف و خارج کردن اشیاء و اجسام تاریخی ایران به فرانسویها داده شده بود.
یکی از مهمترین، زیباترین و ارزشمندترین اشیاء تاریخی ایران در موزه لوور فرانسه، بدون شک «اسب دوسر» یکی از سرستونهای اصلی تخت جمشید است.
همچنین مجسمههای سنگی بسیار بزرگ مربوط به بین النهرین که در آن دوران متعلق به ایران بوده است، در این موزه خودنمایی میکند.
در بخش ایران آثار مختلفی از لرستان، کرمان، شوش، کاشان، دشت لوت، باختران و بسیاری دیگر از شهرهای ایران وجود دارد که شامل سفال، شیشه، فلز، سرامیک، موزاییک، سنگ، چوب، قالیچه، تابلو و بسیاری اجسام ریز و درشت دیگر میشود.
از دیگر آثاری که متعلق به ایران باستان بوده و امروز در موزه لوور فرانسه نگهداری میشود میتوان به بخشهای مختلف و عظیمی از پرسپولیس، آثار عتیقه باستانی، کاسههای گلی قدیمی، نقاشیهای نفیس، مجسمههای سنگی، نقش برجستهها، کتیبهها، سنگهای حجیم و مجسمههای مربوط به تخت جمشید، ظروف غذا خوری، آثار مربوط به آشپزخانه، کشاورزی، لوازم جنگ، پول، شمشیرهای طلا و نقره، شمعدان و رسم الخطهای مربوط به دورههای ساسانیان، دیلمیان، هخامنشیان و اشکانیان اشاره کرد.
حماسهٔ گیلگَمِیش شعری کهن از ماجراجویی های ایزدی بنام گلگمیش است که موجودی ترکیبی از گاو + انسان + خدا است.یک سوم جسم او خدا است. دارای قدرت بسیار زیادی است. آجر نوشته های باقی مانده از آن کهن ترین اسطوره مذهبی جهان است. شرق شناسان معنی گیل گومیش را بخوبی نفهمیده اند این نام رابه چند صورت خوانده اند ولی بطور یقین از دو بخش تشکیل شده بخش اول را گیل - کل - پیل - پال (بال) خوانده اند بخش دوم را بصورت گومیش - گمیش و گامیش خوانده اند بخش دوم بدون هیچ تردیدی همان واژه گومیش است گومیش در تمام زبانهای ایرانی به معنای گاو ( بعضا گاونر ) است گومیش عربی شده به جاموس و "کو" در زبانهای اروپایی, در نهرین دجله و فرات و اروند بصورت وحشی زندگی می کرده که از بقایای بوفالو ها که اکنون در جنگلهای آفریقا زندگی می کنند بوده اند. در دوران کهن در حاشیه نهرین و اروند همه حیوانات زندگی می کردند. گیل را اگر کل بگیریم یعنی بزرگ اگر بال بگیریم یعنی بالدار و اگر پیل بگیریم باز هم معنی پیل و بزرگ و قوی می دهد پس گیلگومیش یعنی گاو قدرتمند بالدار . گیلگمش در عراق کنونی و خوزیا انشان و زاگرس اسطوره ای مشترک بوده است . لوح های کشف شده از اسطوره گیلگٌمیش ، اشوری/ آسوری /سوری/ شامی است سور - سوریا - شام همگی یعنی ایزد خورشید شام از شامش به معنی خورشید گرفته شده و مترادف سوریا می باشد.سوریا (هوریا خورشید مهر) از ایزدان مشترک همه اقوام ایرانی بوده است. زبان این لوحهای پخته شده اشوری و کلدانی است و هیچ ارتباطی به زبان عربی ندارد هرچند افرادی مانند دکتر خزعل الماجدي بکوشند آنرا با چسب دوقلو به زبانهای سامی و عربی بچسبانند و حتی آنرا به دیلمون یا سواحل جنوبی خلیج فارس مرتبط کنند دیلمون نیز مردمان مهاجر از ایلام و ارتیان( جنوب ایران) بودند و عرب زبان نبودند و اسناد تاریخی کافی در تایید این وجود دارد. زبان سامی ریشه آفریقایی دارد عربی آمیخته ای است از زبان سامی آفریقایی و زبانهای سوریانی - کلدانی و عبری و پهلوی و .. . در این لوح ها واژگان عربی وجود ندارد اما واژگانی از زبانهای قدیم ایرانی وجود دارد. مانند بابا - گو - و ... وقتی عراق تحت حاکمیت هخامنشیان قرار گرفت عقاید و ایزدان بابلی و اشوری و کلدانی و همه ادیان مورد احترام باقی ماند و وقتی در دوره کمبوجیه و داریوش تخت جمشید را می ساختند مجسمه گلگومیش را بر دروازه های تخت جمشید به عنوان نگهبانهای قدرتمند تخت جمشید بر ساختند. این گاو بالدار کلاهی دارد که شبیه کلاه Enkidu دوست گلگمیش است که با همیاری یکدیگر دشمنان را نابود می کردند . سر ستونهای دیگر تخت جمشید نیز از کله گاو نر یا گاو خدا ساخته شده است که گاو سپید بوده است بعضی سرستونها از شکل حیوانی با پوزه شیر و بدن گاو ساخته شده همه این شکلها نماد یکی از ایزدان آن دوران است . در قدیم مردم خدایانی در آسمان داشتند که عموما خورشید و ستارگان بودند اما نمادهایی زمینی نیز برای آن در نظر می گرفتند مثلا نماد زمینی خورشید نزد هر پادشاهی متفاوت بود بعضی نماد زمینی خورشید را شیر گرفتند و بعضی انرا چرخ گردون و یا صلیب شکسته و صلیب و بعضی گل 12 پر یا 16 پر و 24 پر در نظر گرفتند حماسهٔ گیلگَمِش شعری حماسی است اجر نوشته های آن کهن ترین اثر ادبی برجسته بازمانده، و دومین متن مذهبی قدیمی پس از متون اهرام در نظر گرفته میشود. بخش اول داستان دربارهٔ گیلگمش، پادشاه اروک، و انکیدو ( مردی وحشی که خدایان خلق کردند تا جلوی ستم کردن گیلگمش ) را بگیرد. انکیدو به اروک سفر میکند، در آنجا گیلگمش را به پیکار برای سنجش قدرت میطلبد. گیلگمش برنده ستیز می شود ؛ با این وجود، دوست یکدیگر میشوند. آن دو سفری شش-روزه به جنگل سدر افسانهای میکنند، نگاهبان جنگل، «هوم بابای مخوف» را میکشند، و درخت سدر مقدس را قطع میکنند. ایزد ایشتار «نر گاو آسمانی» را برای مجازات گیلگمش میفرستد، اما گیلگمش و انکیدو "نر گاو آسمانی " را میکشند؛ این حماسه در سال ۱۸۷۰ توسط جورج اسمیت ترجمه و منتشر شدهاست. ترجمه عربی آن 1956 صورت گرفته و به فارسی نیز ترجمه شده است. جالب اینکه بخشهایی از داستان گلگمیش در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان هم آمده است از جمله داستان توفان نوح. در جغرافیای بزرگ ایران که شامل حتی ورای همسایگان هم می شود . اجداد ما ایزدان مختلفی داشتند از جمله آنها . رام . بَهرام . بَرهم . بٍرَهیم ابراهیم . بایرام و ..... رام= مَهرام . بَه رام(رام اکبر. رام والا ) . کَه رام . کهرم (رام اصغر. رام کوچک ) نام ایزدهای ایرانی است و پادشاهان ایرانی هم بنام بهرام و کهرام و مهران و مهرام داریم . رام از ایزدان دوره کهن و دوره ودایی است. بهرام دوم که از او سنگ نوشته ای در دیواره بزرگ مقدس چلیپا صلیب آریایی یا صلیب ایرانی (نقش رستم ) است و داستان کرتیر موگ بزرگ دوره ساسانی و شکستن بتها و ایزدان اقوام و فرقه های مختلف توسط او و یگانه سازی دین در سراسر ایران بنام دین بهی یا دین زرتشتی را بعدا توضیح خواهم داد. و اینکه کعبه زرتشت چه جایگاهی داشته و نقش ان چه بوده است.
** گفتنی است که در تخت جمشید و در شوش ۴ نوع سرستون به کار رفته است که همگی سرستونها از نوع ایزدان زومورفیک ( جانورسان ) هستند. معروفترین آنها سرستون شیر دوسر شاخدار و سرستون گاو دوسر کاخ آپادانا شوش است. این سرستون بزرگ یکی از سی و شش ستون پشتیبان سقف کاخ آپادانا میباشد و نمایانگر معماری هخامنشی است که از فرهنگها و تمدنهای مختلف و به سبکی منسجم و مرتبط ایجاد شدهاست. هنگامی که داریوش بزرگ پس از کوروش بزرگ به پادشاهی هخامنشی رسید، حدود 521 سال قبل از میلاد شهر شوش را به عنوان پایتخت اداری و اجرایی سراسر قلمرو امپراتوری هخامنشی انتخاب کرد. این سی و شش ستون هر کدام دارای ۲۱ متر ارتفاع هستند که قاعده هر کدام به شکل مربع میباشد که نام پادشاه بر روی آن حکاکی شدهاست. تمامی سر ستونهای کله گاوی در شوش و کله شیر
شاخدار در تخت جمشید تخریب شده اند و اندک ستونهای سالم مانده در موزه ها نگهداری می شوند. .
نوشته دکتر محمد عجم
Wednesday, 25 May 2022
کعبه خراسان و معبد نوبهار نام آتشکدهٔ و معبدی بودایی عظیم در بلخ بود. دقیقی طوسی در گشتاسبنامه آوردهاست که در زمان لهراسب و گشتاسب شهر بلخ از مراکز مهم دینی بوده و در آنجا معبدی ساخته بودند و آن را نوبهار میخواندند؛ و همچون مکه که امروزه مورد توجه مسلمانان جهان است، از نقاط مختلف دنیا برای زیارت به آنجا روی میآوردند. پادشاهان ایرانی این مرکز و متولی آن را احترام زیادی داشتند و آن را با حریر سبز پوشانده بودند و در زمان ساسانیان از بزرگترین آتشکدههای زرتشتی بود. (البته معبد بودایی بوده و نه زرتشتی) المقریزی در المواعظ والاعتبار می نویسید : فارسها بر این معبد حج می گذاشتند وقتی زرتشتی شدند انرا بیت آتش کردند برمکه (پارامکه. برهماکه - براهما) امیر این معبد بود و اسلام آورد. الزمخشري در كتاب ربيع الأبرار ونصوص الأخيار : خانه ای عظیم است 300 ستون دارد خانه خادمان فراوان دارد و رئیس معبد را برمکه نامند . معجم البلدان للحموي می نویسد بزرگ معبد را برمکه یا برامکا می گویند پادشاهان هند و کابل و چین به این دین باور دارند و بر این معبد حج می گذارند . هدایای بسیاری برای نوبهار می آورند و به برمکه می دهند . برمکی ها اسلام آوردند و به ابومسلم خراسانی در سرنگونی بنی امیه یاری رساندند. هارون الرشید برمکه ها را سرکوب و تار و مار کرد.
می توان گفت مکا - یا مکه یعنی معبد و البته در زبان فارسی به معنی هسته و تخمه و خرما و پایه و اساس هم معنی می دهد.
معبد یا آتشکده نوبهار بعدها یکی از کانونهای فعالیت بودایی بوده و نقلاست که چند تن از مقدسین بودایی در آنجا مدفون بودند. زمانی نامعلوم بعد از انقراض سلطنت هخامنشی بلخ از سایر نواحی ایران جدا شد و ارتباط نزدیکی بین باختر و هند برقرار گشت. در سال ۲۶ پیش از میلاد، پادشاه هند آشوکا که دین بودایی داشت. تحت تاثیر معابد باکتریا یا بلخ بود . ع. پاشایی در کتاب بودا آوردهاست: خراسان ، خاصه بلخ را به اعتبار وجود معبد نوبهار میتوان سرزمین بودایی دانست. بوداییان در این معبد در برابر مجسمهٔ بودا به نماز میپرداختند. به گفتهٔ علی بن حسین مسعودی این معبد دینی دارای موقوفات زیاد بوده و پردهدار آن را «برمک» (برگرفته از واژهٔ سنسکریت پارامکه प्रमुख، "پیشوا") مینامیدند و این لقب برای کلیهٔ کسانی بود که افتخار امیری معبد نوبهار را داشتند و خاندان برمکیان را نیز بدین اسم خوانند، چون جد خالد بن برمک سرپرستی این خانه را داشت. بنای آن از نظر ساختمان از محکمترین بناهای روز بودهاست. مسعودی اضافه میکند که بر سردر نوبهار نوشتهای به این مضمون به فارسی نوشته شده بود، پادشاهان را سه صفت لازم است: عقل و صبر و مال.
عمر بن الازرق الکرمانی، شرح مفصلی از نوبهار در آغاز قرن هشتم نوشت که در کتاب البلدان ابن فقیه آمده است . او نو بهار را بسیار شبیه به کعبه در مکه، توصیف کرده و توضیح داده که معبد اصلی یک مکعب سنگی در وسط داشت که در پارچه ای پیچیده شده بود و دور آن راه می رفتند و حج می کردند، همانند کعبه.
سیاح چینی هان ییجینگ در دهه 680 م از نوبهار بازدید و رونق آن را به عنوان مرکز مطالعه و سی هزار طلبه بودایی بیان کرده است. ابوریحان بیرونی، گزارش داد که در حدود آغاز قرن دهم میلادی ، صومعه های بلخ از جمله نوبهارا هنوز کار می کردند و با نقاشی های دیواری بودایی تزئین شده بودند. ابن حوقل، نیز این معبد را شرح داده .نوبهار یکی از معابدی بود که در زمان فضل برمکی (پارمکا) به صورت مسجد جامع درآمد و نام مسجد نُهگنبد را کسب کرد. یعقوب لیث صفاری نیز در این کار سهم گرفته و حتی بقایای آثار نوبهار را که دارائی این سرزمین بود، برای خلیفهٔ عباسی به عنوان تحفه فرستاد و سر انجام توسط چنگیزخان تمام آبادیهای بلخ همراه این بنای تاریخی که در آن زمان مسجد جامع شهر بود، ویران شد. امروزه به جز یکی از دروازههای ششگانه جنوبی شهر که به نام دروازه نوبهار است، اثر دیگری از آن نماندهاست. ولایت بلخ و تازیگستان زادگاه مذهب و فرهنگ بودایی است
Monday, 25 April 2022
Documents on the Persian Gulf's name the eternal heritage ancient time
Documents on the Persian Gulf's name the
eternal heritage ancient time is a book and atlas written and compiled by Dr. M. Ajam. It was published first on 2004. A second edition was published
under the supervision of Dr. Pirouz Mojtahedzadeh and Dr.Mohammad Hassan Ganji in 2009.the book collects maps and
historical documents about the Indian Ocean and its related bays and seas, especially the Persian Gulf, the Arabian Sea and the Gulf of Oman. [1]
At the eleventh International Festival of Iran's Best Research
and Researchers of 2010, this book received the Gold Coin of best Award
presented by the Vice President of Iran. This book has received many other
awards and numerous other letters of appreciation, among them former president Akbar
Hashemi Rafsanjani The book was candidate to receive prize of the year book in Iran. The
book was considered among the best books in the last 50 years on Persian Gulf
issues in Iran. A documentary film titled Persian Gulf's Name in the
Course of History has been filmed, mainly based on this book. [2] Part of the book was published in the website the UNGEGN.[9] The book has 6 chapters.
TwoBooks of Dr.Ajam
This book was first published online in 2001.then was published
in 2004 in color and a newer version of it was released in 2009. The contents
of this book have been repeatedly published in the Persian media. According to
the suggestion of this book, the Persian Gulf National Day was registered by
the Iranian government in 2005.[10]
·A summary of the book had been published on the UN website in
2006 under the title:[3] A glance at the Historical, Geographical and Legal
Validity of the term. The 2006 UN report prepared by a panel of experts
regarding the names
·also a famous documentary film titled Persian Gulf, in the
Course of History by Orod Atarpour has been produced and broadcasted in IRIB TV
and Press TV mainly based on the document of this book.
·VOA Voice of America in a documentary named Citizen Observer
| roots of the name of the Persian Gulf in historical documents had used
several maps and document from this book.
The first chapter covers geographical and political issues of
the Persian Gulf, historical recorded documents on the "Persian Gulf"
name, the recent Persian Gulf naming dispute, and the 3 Islands.
1-1 The records and description of the Persian Gulf by
early Travelers and Geographers, including written description by Muslim
travelers and European geographers.
Recorded the 300 historians, travelers and geographers of the
Middle Ages, especially those writing in Arabic and Persian from the 9th to the
15th century. According to the book “Documents on the Persian Gulf's Name, the
Eternal Heritage of Ancient Time,” the term Persian Gulf and its equivalents
have been used continuously since 400 BC in all languages, especially in
the Arabic language. [6] On almost all maps printed before 1960, and in most modern
international treaties, documents and maps, this body of water is known by the
name "Persian Gulf." Following British attempts to control the seaway
in the late 1830s, the Times Journal, published in London in 1840,
referred to the Persian Gulf as the "Britain Sea", but this name was
never used in any other context.
·part 2: discusses maps, atlases, and history of maps. and documents about
Persian Gulf in different era since Alexander the great, page 52-92. and also
some famous contract and treaties which mentioned the Persian Gulf.
Saudi map of Persian Gulf
a street in Cairo Persian gulf
page 98 -122 explain some of the most important historical
atlases which have the Persian Gulf name such as:
1.- Atlas The Arabian Peninsula in Old European Maps (253
maps) by Khaled Al Ankary, Institute du Monde Arabe,Paris and Tunisia
University,2001.all 253 maps of this atlas have been printed in color and 3
languages and have the correct name of Persian gulf.MEI: Issue No. 22 : Occassional Paper[7]
2.part 2: page 170-216 ,view points of those defending the name
and says any change in geographical names should consider the facts as :
3.. Historical & geographical facts and 2500 years continuous
use of the term in all languages.
On almost all maps printed before 1960, and in most modern
international treaties, documents and maps, this body of water is known
as"Persian Gulf" or equivalent.
1.Contracts and legal and geographical facts in Arabic texts. all
Arabs letter and contracts before 1960 used the name as Persian Gulf(خلیج فارس).
According to the book (Documents on the Persian Gulf's) pages (
92–98), the United
Nations Secretariat and its specialized agencies have requested its staff many times to
use only "Persian Gulf" as a standard geographical designation.
The United Nations Group of Experts on
Geographical Names discussed the
naming issue during its 23rd session, held in Vienna from 28 March to 4 April
2006. According to the report of the meeting, "It is interesting that from
among 6000 existing historical maps published up to 1890, there are only three
maps mentioning the names of Basreh Gulf, Ghatif Gulf, and Arabic Gulf, which
are in fact bays but in local language both the bays and the gulf is called
khaleej(Gulf) but such names are not applied to the entirety of the Persian
Gulf. It is obvious that the promotional use by the Arabs of the three
aforementioned maps, whose identity and originality are not clear, in
comparison with 6000 maps and more than 200 historical and tourism books from
Irastus to Herodotus to Estakhri and Ibn Houghal, who have all called the water
body, Persian Gulf, shall lack any value."[8] The United Nations has 8 times stated in its statements,
amendments and resolutions that the name "Persian Gulf" is official,
and called on the staff of the Secretariat and other affiliated organizations
to use the full name of the Persian Gulf in official correspondence. some of
the enlistments are as follow:
15.UN map Asia No 3978 .1998).[12][7][13] The report further notes that "any change,
destruction, or alteration of the names registered in historical deeds and maps
is like the destruction of ancient works and is considered as an improper
action. Therefore, the names of geographical features profiting from a unique
historical identity, should not be utilized as political instruments in
reaching a political, tribal, and racial objective, or in any clash with
national interests and other's values".
The International Hydrographic Organization (IHO), an international body for
provision of hydrographic information for worldwide marine navigation and other
purposes, uses the name "Gulf of Iran (Persian Gulf)" for this body
of water, in its standard S-23 (Limits of Oceans and Seas), section 41,
published in 1953.[14] The United States National Geospatial-Intelligence Agency
GEOnet Names Server (GNS) is the "official repository of standard
spellings of all foreign place names" The GNS lists "Persian
Gulf" as the Conventional name. "[15]
Iran uses only Persian Gulf since 1980S Some atlases and media outlets have taken to
referring to it as"The Gulf" without adjective. Iran does not
consider this an impartial usage and views it as the ignore of the historical
and legal facts. Mahmoud Ahmadinejad made a speech to the United Nations
General Assembly during which he said that the only correct name of the sea
between Iran and the Arabian peninsula was the Persian Gulf, and he dismissed
the use of any other names as “illegitimate and void.Iran officially designated
30 April as National Persian Gulf Day. The date coincides with the anniversary of Abbas I of Persia's successful military campaign when the Portuguese navy was driven out of the Strait of Hormuz in the Capture of Hormuz (1622). The decision was taken by the High Council of Cultural Revolution, noting that the campaign launched in 2009 by
certain Arab states to rename Persian Gulf was the driver behind the decision.
Pages 126 to 146 of the book contain material and quotes about
the confession of many contemporary Arab leaders and elites about the
legitimacy of the name of the Persian Gulf. Gamal Abdel Nasser and other Arabs leaders were using the
Persian gulf. Abdel Khaleq al-Janabi, a Saudi Arabian historian, said
"It's this name [Persian Gulf] that has been retained by history books and
Arab historians, like Ibn Khaldoun and Ibn al Athir.
It's also in treaties signed between the governors of the gulf and the British
who dominated the region from the beginning of the 20th century ... From a
scientific and historical point of view, it has been called the Persian Gulf
since Alexander the Great". He said that it was "without
foundation" to claim the Romans named it "Arabian Gulf".
"Things didn't change until Nasser came to power and the rise of Arab
nationalism. The Arabs then began to use the name 'Arabian Gulf'", he
added.[16] And many prominent scholars and political and religious
leaders such as Professor Abdelhadi Tazi, Ahmad al-Saraf, Abdelilah Benkirane (Prime Minister of 2011-2013 Morocco),
Abdul Monem Saeed, Abdul Khaliq al-Janabi, Qaradawi, Gen. Majdi Omar, Former
First Deputy of the Egyptian National Defense Council in recent decades have
commented on the authenticity of the name of the Persian Gulf and the lack of
justification for changing the name. [17]
chapter3 part one: page 142-155 .talk about viewpoints of Arabs:
1.Arabs countries around the Gulf have the right to name it
according to what fit to them.
2.Pliny the Elder, Natural History (Pliny) had mentioned it as
Persian gulf or Arabian gulf?
·part 2 page 170-216 .view points of those defending the
historical name and says any change in geographical names should consider the
facts as :
1.Historical & Geographical facts and 2500 years continuous
Universal use of the term in all languages.
On almost all maps printed before 1960, and in most modern
international treaties, documents and maps, this body of water is known
as"Persian Gulf" or equivalent.
1.Contracts and legal and geographical facts in Arabic texts.all Arabs letter and
contracts before 1960 used the name as Persian gulf(خلیج
فارس).
According to the pages(92–98), the United
Nations Secretariat and specialized
agencies of the United Nations agencies have requested its staff many times to
use only "Persian Gulf" as a standard geographical designation.
·Chapter 3 also discusses the history of falsification of the
name of the Persian Gulf. In this chapter, the role of Arab nationalist leaders
- the role of religious leaders - the role of the Arab media is examined.
and focus on the controversy between Iran and Arab countries and
how it developed. Mentions other names used by other countries and throughout
history.
This section is empty. You can help by adding to it. (June 2013)
part 7 page 87 is about British control and colonialist time of controlling
the Persian gulf . Portuguese, Netherlands and British. For about 200 years,
from 1763 until 1971, the United Kingdom kept some control over some of the Persian
Gulf lands. The lands were current states of the United Arab Emirates and at various times Bahrain, Kuwait, Oman, and Qatar.
·Differentiation between Indian Ocean, Persian Sea and Persian
Gulf and Oman sea/gulf.
In ancient times usually persian were considering there is a
long sea all around the world called(Mohit) the Ocean and from this long round
ocean separate two large sea called Persian sea and (Rum ) Mediterranean sea.
even in Quran it mentions 2 seas (Bahrain). some other geographer mentioned the
world has 7 seas and the most important seas are : Bahr Mohit (ocean) ,
Persian sea ,Mediterranean sea , Africa sea (Habasha) and china sea.
In the old time The Indian ocean and Arabian sea historically
and geographically has been referred to with different names by Turks, Persian
and Arabs, and others. According to the the book of Wilfred Harvey Schoff The name of the Erythraean Sea.-By WILFRED H. -
jstor1913, [13] oldest text which tells about Erythraean Sea was Herodotus (484-425BC) after him others also mentioned the name until
18 century Herodotus was telling about the sea from Babylon
to the east toward (India) it means current Arabian sea and gulf of Oman . but
later the total part of Indian ocean was called Erythraean Sea, in “the Voyage around the Erythraean” first
century called all north part of Indian ocean as Erythraean Sea and also mentioned the Persian Sea, in
para33-34-35.[14],[18] .also in the book the sea of Erythraeo by Agatharchides it of the Erythraean Sea and then this term applied by Greek and
Roman geographers to the Indian Ocean until 18 century and the term was
including its adjuncts, the Red Sea and the Persian sea(Gulf) and Arabian Sea . Erythra means Red, but we are assured by Agatharchides that it means, not Red Sea, but Sea of
King Erythras, following a Persian legend and the island of Erythra. according
to the The Histories of Herodotus book 7 page 785 Sumerian and Akkadian were calling the Persians as Arthaians
(Artaioi) or Erythraean. most probably related to the Aratta[15][16].[17] and Pliny in Natural History 6.96-111. (On India)
wrote : XXVIII.(107) Moreover in this region the Erythraean sea then makes
a double inroad, into the land; the name given to it by our countrymen is the
Red Sea, while the Greeks call it Erythrum, from King Erythras a persian
name [18],related to the Ṛta , Hr̥tás,the "truth" and the Sun wheel
.and Aratta also has a relation with this words.
Expert of Geography and cartography in medieval Islam, usually
named it as Persian sea a vast sea from Vak Vak island (including Thailand
coast and Andaman sea to the west Basra bay and to the red sea. some of them
called all body of water in north Indian ocean as the Persian sea (Bahre Fars)
and the south part as Erythraean sea European geographers and travelers, also
Differentiated between Persian sea and Persian Gulf and Indian ocean.
geographers in medieval Islam were using the word Bahre Fars بحر فارس (Persian
sea) to mention the
current body of water in the north of Indian Ocean, In the Book Documents on the Persian Gulf's name, Pages 60 to
84 explained the description of the Persian Sea in the 40 books of Muslims from
10 to 18 centuries . they called the seas of south part of Iran, Indian
subcontinent and the Arabian Peninsula as the Persian
Sea, sometimes Indian sea
and rarely Macran or Makaran , and Oman
sea among the
scholars: Ibn Khordadbeh, Muhammad al-Idrisi, Istakhri, Mahmud, al-Khwarizmi ,
Zakariya al-Qazwini, Al-Masudi , Ibn Hawqal, Ibn al-Faqih, Ibn Rustah, Sohrab,
Ramhormozi, Farisi al Istakhri,Tahir al-Maqdisi (d. 966), Ibn Khaldun, Mohammad
ibn Najub Bekiran, Abu Rayhan Biruni, Yaqut al-Hamawi,Abu'l-Fida, Al-Dimashqi,
Hamdollah Mostowfi, Al-Nuwayri, Ibn Batutta,Katip Çelebi have used the terms,
"Bahr-i Mohit i Ajam", "Bahr-i-Fars", (Persian sea), and
"Bahr-i Mokaran/Mecran", "Bahr-e Al Akhzar" (green) to
refer to the current Arabian sea. None of them used the term Arabian sea. the
book cited description of the Persian sea from the book (Sourat Ard)Face of the
Earth page 42 Written by Ibn Hawql: ” … after Arabs lands should be mentioned
The Sea of Persia because Persian sea includes most of Arabs borders, the Arab
peninsula are connected to this sea ,the Persian sea connected to many
countries of Islam. this sea start from the Qulzam(Red sea ) it ends to Eble
(Basra bay), then It crosses Siraf (Bushehr) then extends to the Hormuz and
Macran and the coasts of Multan, which is the coasts of Sindh (Pakistan) which
the boundaries of the countries of Islam is ended then the Persian sea
continues to the coasts of India finally in east it connect to the sea of
China”. [19] at least 40 Muslim geographers explained Persian sea, they
were considering the world only have 7 seas and the vast sea was Persian sea
and Rum sea. they did not mentioned Arabian Sea at all this name first used by European cartographer of 17
century .[19] another name was makran
sea this name was
used mostly by Muslims. Macaran or Makaran (most probably related to Diety called Makara Persian plural is Makaran ,in English
this Crocodile is called Mugger crocodile) or maybe have root in Persian word
Mahikhoran(fish eater).
part 11 is about important Documents, Maps and Pictures on the
museums and archives in different countries .[20] also answers to the question of those say the names should
change. maps of the historical time in the rigion [21]
This section is empty. You can help by adding to it. (June 2013)
3.↑ United Nations Group of Experts on
Geographical Names Working Paper No. 61, 23rd Session, Vienna, 28 March – 4 April
2006. Retrieved October 9, 2010.
·Atlas of geographical maps and historical documents about the
Persian Gulf from prehistoric times to the present Published by Sahab Institute
of Geography and Cartography , 1971 , and 2005 ,Tehran .
·Atlas of maps"Description of the Persian Gulf in Historical
Maps", the Iranology Foundation,Tehran , 2008.