حماسهٔ گیلگَمِیش - بابلی - انشانی - ایلامی
حماسهٔ گیلگَمِیش شعری کهن از ماجراجویی های ایزدی بنام گلگمیش است که موجودی ترکیبی از گاو + انسان + خدا است.یک سوم جسم او خدا است. دارای قدرت بسیار زیادی است. آجر نوشته های باقی مانده از آن کهن ترین اسطوره مذهبی جهان است. شرق شناسان معنی گیل گومیش را بخوبی نفهمیده اند این نام رابه چند صورت خوانده اند ولی بطور یقین از دو بخش تشکیل شده بخش اول را گیل - کل - پیل - پال (بال) خوانده اند بخش دوم را بصورت گومیش - گمیش و گامیش خوانده اند بخش دوم بدون هیچ تردیدی همان واژه گومیش است گومیش در تمام زبانهای ایرانی به معنای گاو ( بعضا گاونر ) است گومیش عربی شده به جاموس و "کو" در زبانهای اروپایی, در نهرین دجله و فرات و اروند بصورت وحشی زندگی می کرده که از بقایای بوفالو ها که اکنون در جنگلهای آفریقا زندگی می کنند بوده اند. در دوران کهن در حاشیه نهرین و اروند همه حیوانات زندگی می کردند. گیل را اگر کل بگیریم یعنی بزرگ اگر بال بگیریم یعنی بالدار و اگر پیل بگیریم باز هم معنی پیل و بزرگ و قوی می دهد پس گیلگومیش یعنی گاو قدرتمند بالدار . گیلگمش در عراق کنونی و خوزیا انشان و زاگرس اسطوره ای مشترک بوده است . لوح های کشف شده از اسطوره گیلگٌمیش ، اشوری/ آسوری /سوری/ شامی است سور - سوریا - شام همگی یعنی ایزد خورشید شام از شامش به معنی خورشید گرفته شده و مترادف سوریا می باشد.سوریا (هوریا خورشید مهر) از ایزدان مشترک همه اقوام ایرانی بوده است. زبان این لوحهای پخته شده اشوری و کلدانی است و هیچ ارتباطی به زبان عربی ندارد هرچند افرادی مانند دکتر خزعل الماجدي بکوشند آنرا با چسب دوقلو به زبانهای سامی و عربی بچسبانند و حتی آنرا به دیلمون یا سواحل جنوبی خلیج فارس مرتبط کنند دیلمون نیز مردمان مهاجر از ایلام و ارتیان( جنوب ایران) بودند و عرب زبان نبودند و اسناد تاریخی کافی در تایید این وجود دارد. زبان سامی ریشه آفریقایی دارد عربی آمیخته ای است از زبان سامی آفریقایی و زبانهای سوریانی - کلدانی و عبری و پهلوی و .. . در این لوح ها واژگان عربی وجود ندارد اما واژگانی از زبانهای قدیم ایرانی وجود دارد. مانند بابا - گو - و ... وقتی عراق تحت حاکمیت هخامنشیان قرار گرفت عقاید و ایزدان بابلی و اشوری و کلدانی و همه ادیان مورد احترام باقی ماند و وقتی در دوره کمبوجیه و داریوش تخت جمشید را می ساختند مجسمه گلگومیش را بر دروازه های تخت جمشید به عنوان نگهبانهای قدرتمند تخت جمشید بر ساختند. این گاو بالدار کلاهی دارد که شبیه کلاه Enkidu دوست گلگمیش است که با همیاری یکدیگر دشمنان را نابود می کردند . سر ستونهای دیگر تخت جمشید نیز از کله گاو نر یا گاو خدا ساخته شده است که گاو سپید بوده است بعضی سرستونها از شکل حیوانی با پوزه شیر و بدن گاو ساخته شده همه این شکلها نماد یکی از ایزدان آن دوران است . در قدیم مردم خدایانی در آسمان داشتند که عموما خورشید و ستارگان بودند اما نمادهایی زمینی نیز برای آن در نظر می گرفتند مثلا نماد زمینی خورشید نزد هر پادشاهی متفاوت بود بعضی نماد زمینی خورشید را شیر گرفتند و بعضی انرا چرخ گردون و یا صلیب شکسته و صلیب و بعضی گل 12 پر یا 16 پر و 24 پر در نظر گرفتند حماسهٔ گیلگَمِش شعری حماسی است اجر نوشته های آن کهن ترین اثر ادبی برجسته بازمانده، و دومین متن مذهبی قدیمی پس از متون اهرام در نظر گرفته میشود. بخش اول داستان دربارهٔ گیلگمش، پادشاه اروک، و انکیدو ( مردی وحشی که خدایان خلق کردند تا جلوی ستم کردن گیلگمش ) را بگیرد. انکیدو به اروک سفر میکند، در آنجا گیلگمش را به پیکار برای سنجش قدرت میطلبد. گیلگمش برنده ستیز می شود ؛ با این وجود، دوست یکدیگر میشوند. آن دو سفری شش-روزه به جنگل سدر افسانهای میکنند، نگاهبان جنگل، «هوم بابای مخوف» را میکشند، و درخت سدر مقدس را قطع میکنند. ایزد ایشتار «نر گاو آسمانی» را برای مجازات گیلگمش میفرستد، اما گیلگمش و انکیدو "نر گاو آسمانی " را میکشند؛ این حماسه در سال ۱۸۷۰ توسط جورج اسمیت ترجمه و منتشر شدهاست. ترجمه عربی آن 1956 صورت گرفته و به فارسی نیز ترجمه شده است. جالب اینکه بخشهایی از داستان گلگمیش در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان هم آمده است از جمله داستان توفان نوح. در جغرافیای بزرگ ایران که شامل حتی ورای همسایگان هم می شود . اجداد ما ایزدان مختلفی داشتند از جمله آنها . رام . بَهرام . بَرهم . بٍرَهیم ابراهیم . بایرام و ..... رام= مَهرام . بَه رام(رام اکبر. رام والا ) . کَه رام . کهرم (رام اصغر. رام کوچک ) نام ایزدهای ایرانی است و پادشاهان ایرانی هم بنام بهرام و کهرام و مهران و مهرام داریم . رام از ایزدان دوره کهن و دوره ودایی است. بهرام دوم که از او سنگ نوشته ای در دیواره بزرگ مقدس چلیپا صلیب آریایی یا صلیب ایرانی (نقش رستم ) است و داستان کرتیر موگ بزرگ دوره ساسانی و شکستن بتها و ایزدان اقوام و فرقه های مختلف توسط او و یگانه سازی دین در سراسر ایران بنام دین بهی یا دین زرتشتی را بعدا توضیح خواهم داد. و اینکه کعبه زرتشت چه جایگاهی داشته و نقش ان چه بوده است.
** گفتنی است که در تخت جمشید و در شوش ۴ نوع سرستون به کار رفته است که همگی سرستونها از نوع ایزدان زومورفیک ( جانورسان ) هستند. معروفترین آنها سرستون شیر دوسر شاخدار و سرستون گاو دوسر کاخ آپادانا شوش است. این سرستون بزرگ یکی از سی و شش ستون پشتیبان سقف کاخ آپادانا میباشد و نمایانگر معماری هخامنشی است که از فرهنگها و تمدنهای مختلف و به سبکی منسجم و مرتبط ایجاد شدهاست. هنگامی که داریوش بزرگ پس از کوروش بزرگ به پادشاهی هخامنشی رسید، حدود 521 سال قبل از میلاد شهر شوش را به عنوان پایتخت اداری و اجرایی سراسر قلمرو امپراتوری هخامنشی انتخاب کرد. این سی و شش ستون هر کدام دارای ۲۱ متر ارتفاع هستند که قاعده هر کدام به شکل مربع میباشد که نام پادشاه بر روی آن حکاکی شدهاست. تمامی سر ستونهای کله گاوی در شوش و کله شیر
شاخدار در تخت جمشید تخریب شده اند و اندک ستونهای سالم مانده در موزه ها نگهداری می شوند. .
نوشته دکتر محمد عجم
No comments:
Post a Comment