Tuesday 9 November 2021

دریای اِریتره یا آریترا نام باستانی پهنه دریایی است که در قرن بیستم با  اراده ناوگان بریتانیا ، دریای عرب نامیده شد. دریای اریتره را هرودت نیز در کتابهای خود بکار برده‌است بعد از او جغرافیدانان غربی برای پهنه دریایی شمال اقیانوس هند بکار برده اند. در کتاب پریپلوس (سفرنامه) دریای آریترا یا رهنامه دریای  اریترا

Periplus of the Erythraean Sea  و در کتاب دریای اریترا نوشته  آگاتارشید مشخصات و شرح آن با جغرافیای فعلی منطقه قابل انطباق و سازگاری است. پژوهش درباره نام «دریای اریتره» نشان می‌دهد برخلاف آنچه در ظاهر به‌نظر می‌آید، این واژه نه‌تنها یونانی نیست،بلکه تماما به ایران مربوط و نام شاهزاده ای ایرانی دوره ماد  بنام  اریتراس(ارته) بوده است که این نام خود ارتباط عمیقی با نام های ایزدان ایرانی عهد کهن دارد.  بنا به نوشته کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان اریترا یا اریتراس نام یک شاهزاده ایرانی است که در مورد او افسانه ای مشهور نزد یونانیان ثبت شده است. اسماعیل رائین به نقل از کتاب دریای اریترا صفحه 48 نوشته" کتاب" شوف که بر اساس نوشته آگاتارشید مورخ رومی نوشته شده است بیان نموده که : اریترا، مردی بود معروف به مال و ثروت زاده پارس(ایران) فرزند میوزائوس اسم دریای اریترا (شمال اقیانوس هند )منسوب به او ست. در این دریا جزیره ای است که آن زمان او در این جزیره زندگی می کرد علت زندگی او در این جزیره واقعه ناگهانی است که در اثر حمله شیرها به گله مادیان او اتفاق افتاد. اگر جزیره مورد نظر را قشم و یا هرمز بدانیم با توجه به قرمز بودن بخش وسیعی از سواحل این جزایر می تواند این سرخی نیز نامی باشد که به دریا داده شده است اما نظر آگاتارچید این است که نام اریترا از نام حاکم پارسی آن جزیره گرفته شده است. در کتاب پریپلوس که قدیمی‌ترین رهنامه دریایی است و سفرهای دریایی یک یونانی از اسکندریه تا خلیج فارس را در ۶۶ پاره شرح داده است دریای اریترا و جزایر پارسی آن مانند زنوبیان را شرح داده و خلیج فارس را دریایی بداخل خشکی معرفی کرده که در دو سوی آن مردمانی پارسی زندگی می کنند. این سفرنامه به سال‌های بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلادی مربوط می‌شود. در این کتاب،شمال اقیانوس هند، دریای اریترا نامیده شده‌است؛ بنابراین در  منابع و اسناد و نوشته‌های غربی‌ها تا  قرن ۱۸ نیز اقیانوس هند و دریای عرب کنونی ، دریای اریترا نامیده شده‌است.  در بخشی از سفرنامه اریترا آمده است (دریای پارس) خلیج فارس دریایی است کشیده بداخل خشکی که از اومانا (عمان) به سوی غرب کشیده شده و در انتهای آن آپلوگوس (اوبله) قرار دارد و حاکم آن به عدالت مشهور است. این شهر که سعادتمندترین شهر است تجار هندی و پارسی و رومی کالاهای خود را در آن مبادله می‌کنند. اوبله بعدها از میان رفت و بصره جای آن را گرفت. بعضی‌ها اعتقاد دارند آبادان در واقع همان شهر تاریخی اوبله است. یقیناً اوبله ترجمه عربی از آپلوگوس است. آوپلوگوس یا اوپلو در سفرنامه پریپلوس شرح داده شده که در انتهای دریای پارس قرار دارد و مکان تقریبی آن شهر آبادان امروزی است. هرودوت از خلیج فارس نام نبرده ولی دریای سرخ را بنام خلیج عربی آورده‌است. هرودوت، مورخ یونانی، از دریایی به نام «اریتره» نام برده، همان نامی که بر اقیانوس هند و دریای عرب فعلی خلیج فارس و دریای عمان اطلاق می‌شده و از دو جزء مرکب «آری» (آریا) و «تره» به معنی آب و دریا تشکیل شده‌استگفتنی است که در بعضی منابع به ایرانیان اریته  یا ارته هم گفته شده است. با توجه به منابه هندی و دیگ ودا " ارته نام یکی از ایزدان و خداوندان  جغرافیای ایران می تواند باشد از دوره ایلامی رد پای این نام را می توان در فلات ایران پیدا کرد شاید بتوان ریشه اند در RTA  را در اریتا  یا Hr̥tásجستجو کرد  ارته احتمالا همان خدای باران و دریا است برای نام های کهن تلفضهای بسیار مخالف و متنوعی در طول زمان  منتشر شده و  دقیقا مشخص نیست تلفظ زبانی نام ها نخست چه بوده است اما در منابع  بعدی  ارته  یا ریتا از خدایان نام برده اند. وارونا یا هارونا هم نام یکی دیگر از خدایان باران است ، برای آب و باران و آتش و خورشید ایزدان بسیار زیادی وجود داشته و می تواند این نام را همه مرتبط به نام ایزدان دانست. بعدها پادشاهان و بزرگان نیز نام های ایزدان را برای خود بکار برده اند چه بسا اردشیر همان ارته شیر باشد از طرف دیگر در این منابع مگان هم بکار رفته که ریشه مکران است و Makara نام تمساح افسانه ای است که در ایران گاندو نام دارد مکرا یا مکران می تواند به این موجود اسطوره ای مقدس نزد اقوام ان زمان فلات ایران برگردد و امروزه نیز نزد هندوها مقدس است .

ایرانی بودن نام**

پژوهش درباره نام «دریای اریتره» نشان می‌دهد که این واژه یونانی نیست و ریشه ایرانی دارد. و افرادی که اریترایی نامیده شدند نیز ایرانی هستند. قدیمی ترین گواهی بر این نام استرابو  و آگارتاشید است به نوشته آگاتارشیدAgatharchides ، یک مرد پارسی در زمان مادها به نام اریتراس در جزیره این دریا (ساحل پارس) زندگی می‌کرد و جزیره را آباد کرد و محبوبیت و شهرت  یافت . استرابو آرامگاه او را در جزیره اوگوریس می‌داند. پژوهشگران بعدی از جمله دکتر اقتداری این جزیره را یکی از جزایر قشم یا هرمز می‌نامند و دکتر عجم آنرا هرمز می داند زیرا هرمز به معنی خورشید است و رنگ سرخ دارد. دریای اریتره نام جغرافیایی است که جغرافیدانان یونان و رومی برای شمال قیانوس هند به کار می برده اندو تا قرن هیجده این نام رایج بوده است، بعضی گفته اند بدلیل وجود خاک سرخ در جزایر این دریا بوده است دیگران این نام را یک شاهزاده پارسی می دانند اریترا به معنی قرمز نیز هست، اما بر اساس نوشته آگاتارچیدس اطمینان داریم که این دریا به سرخی دریای احمر منسوب نشده بلکه منسوب به پادشاه اریتراس می باشد که داستان شاهزاده پارسی آن معروف است کتاب معروف باقی مانده از آگاتارشید دریای اریتراDe Mari Erythraeo  نام دارد. در این کتاب او علت نام گذاری دریای اریترا را چنین شرح می دهد: " یک مرد پارسی در زمان مادها به نام "اریترا در نزدیکی دریا و جزیره زندگی می‌کرد و محبوبیت زیادی یافت. نام فارسی این دریا چنین است که مردی به اسم اریتراس پارسی، فرزند میوزایوس مشهور بود. دارایی و خانه او در کنار این دریا بود، اما هنگامی که اریتراس زندگی می‌کرد، در تابستان او به پاسارگاد می‌رفت و علت قشلاق و ییلاق(گرما و سرما)  و تغییر محل زمستانی زندگی  سود و تجارت و گاهی برای لذت زندگی و آسایش بود.علت اینکه او به آبادانی جزیره همت گماشت را اینگونه گفته اند که روزی شیرها به گله بزرگی از مادیان او (در ساحل) حمله کردند و بسیاری از گله (گاو و بز) او به قتل رسیدند؛ بقیه گله، وحشت زده از شیرها به دریا گریختند. بادی شدید وزیدن گرفت و آنها در دریا سرگردان و هراسان شدند و شنا می‌کردند و سرانجام به ساحل یک جزیره رسیدند چوپان جوان نیز با شجاعت با چسبیدن به شانه‌گاوها  به این جزیره رسید. اریتراس در جستجوی گله مادیان خود به جستجو پرداخت او با یک کشتی بادبانی با استفاده از جهت باد بسوی دریا رفت و پس از مدتی سرانجام گله خود را در جزیره ای پیدا کرد و نگهبان آنها را نیز یافت و سپس با خوشحال شدن از دیدن گله خود و زیبایی این جزیره،شیفته اقامت در جزیره شد او یک دژ در مکانی که به خوبی در جای مناسبی از ساحل انتخاب شده بود، قلعه ای بنا کرد و از سرزمین اصلی روبروی جزیره آنهایی که از زندگی خود در صحرا ناراضی بودند، مهاجرانی را به جزیره آورد و تمام جزایر غیر مسکونی دیگر را با تعداد بیشماری جمعیت؛ آباد کرد و چون چنین آبادی هایی بنا کرد نام دریا را اریترا نامیدند و این اریتراس به معنی سرخی با نام دریای احمر یا خلیج سرخ متفاوت است زیرا این دریا به یکی از برجسته‌ترین مردها ربط دارد. بنا بر این نظر آنهایی که نام، را به دلیل رنگ قرمز می دانند نادرست است (زیرا دریا قرمز نیست)، اما نسبت دادن آن به مردی محبوب و مشهور که در آنجا حکمرانی کرده‌است، همانطور که داستان فارسی گواهی می‌دهد، واقعی تر می باشد ".

 در اینجا  هسته حقیقتی وجود دارد، با این وجود به زمان بسیار زودتر از امپراتوری مادها و پایتخت آنها پاسارگاد اشاره دارد. این تئوری نظریه مهاجرت کوشیت - ایلامی را در سراسر عربستان، همان‌طور که توسط گلازر و هومل بیان شده‌است، پیشنهاد می‌کند: داستان قومی از ایلام، که در جزایر بحرین ساکن شده و سپس در امتداد سواحل جنوب غرب خلیج فارس و عربستان فعلی پراکنده شده‌است، و این قوم رنگ سرخ را نماد خود می دانسته است .


 استفاده در متنهای تاریخی از نام اریترا

ملیسی‌ها در جنگ علیه اریترین‌ها به چاین‌ها کمک کردند. (هرودوت، تواریخ، کتاب اول، بند ۱۸).

 سه شهر یونیایی دیگر نیز احداث شد که دو شهر آن در شبه جزیره ی ساموس و یک شهر در منطقه‌ای به نام اریتره بنا شد. (همان، کتاب اول، بند ۱۴۲)

 اهالی اریتره ۸ کشتی به آب انداختند. (کتاب ششم، بند ۸)

 وقتی اریتاریاها به بوتیا رسیدند دریافتند که بربرها در اسوپوس خیمه زده‌اند. (کتاب نهم، بند ۱۹)

 آن‌ها همراه تیراندازان خود در اریتریا جلوتر از هلنی‌ها به نگهبانی مشغول شدند. (کتاب نهم، بند ۲۲)

 فنقی‌ها می‌گویند ایشان از دریای اریتره و پس از یک سفر دریایی طویل، به سرزمین ما آمده و در مکانی که هنوز هم در آن ساکن اند، مستقر شدند. (کتاب اول، بند ۱)

 رود فرات از ارمنستان سرچشمه می‌گیرد و به دریای اریتره می‌ریزد. (کتاب اول، بند ۱۸۰)

 کورش در مسیر خود به سمت بابل، به رود خانه جینوس رسید که در فصل بهار از کوه‌های ماتین آغاز شده، از داردانیا گذشته و به رود دیگری به نام تیگریس می‌ریزد که این رود نیز پس از عبور از شهر اوپیس به دریای اریتره می‌ریزد. (کتاب اول، بند ۱۸۹)

 نکوس پادشاه مصر، نخستین کسی بود که برای ایجاد کانالی به دریای اریتره اقدام و بعدها داریوش، شاه ایران این کانال را که طول آن به اندازه چهار روز است، تکمیل کرد. این کانال قدری بالاتر از شهر بوباستیس نزدیک شهر پاتوماس عربیا است و به دریای اریتره منتهی می‌شود. (کتاب دوم، بند ۱۵۸)

 در عربستان رودخانه بزرگی به نام کوریس است که به دریای اریتره می‌ریزد. (کتاب سوم، بند ۹)

 گفته می‌شود کمبوجیه در خواب دید که برادر تنی او اسمردیس بر تخت پادشاهی ایران نشسته و سر به فلک کشیده‌است؛ بنابراین به شوش رفته برادرش اسمردیس را کشت. برخی می‌گویند او را در جای دیگری کشت و برخی معتقدند او را در دریای اریتره غرق کرد. (کتاب سوم، بند ۳۰)

 قاره دیگر، از ایران آغاز شده و به دریای اریتره ختم می‌شود که شامل ایران، آشور و عربستان است. (کتاب چهارم، بند ۳۹)

 دریای اریتره در شرق ایران و ماد و ساسپیر و کلچ است (کتاب چهارم، بند ۴۰)

 فنیقیه ای‌ها دریای اریتره را ترک کرده به سوی دریای جنوب حرکت کردند. (کتاب چهارم، بند ۴۲)

داریوش با ملیسی‌ها که به عنوان اسیر به شوش برده شدند، بد رفتاری نکرد ولی آن‌ها را در کنار دریای اریتره و در شهر امپی اسکان داد. (کتاب ششم، بند ۲۰)

قبایل ساکن جزیره از دریای اریتره به آن جا آورده شدند. (کتاب هفتم، بند ۸۰)

هرودوت آورده‌است که فنیقی‌ها از دریای اریترا آمده‌اند. اجداد فنیقی‌ها به گفته خودشان، در کنار دریای اریتره زندگی می‌کردند». (کتاب هفتم، بند ۸۹)

نقشه کشیده شده توسط جیمز رنل در سال ۱۷۹۹

کاربردهای امروزی

در دوران کهن گاهی به آبهای خلیج فارس و بخش بزرگی از اقیانوس هند و دریای سرخ نام دریای اریترا بکار رفته است گاهی نیز محدود تر و فقط برای شمال اقیانوس هند بکار برده شده است

امروزه اریتره فقط در مورد نام یک کشور مستقل در حاشیه دریای سرخ بکار می رود که نامی جدید است. نام دریای اریتره بندرت در بعضی مکاتبات برای دریای سرخ هم بکار می‌رود. در نقشه‌های قرون وسطی نام دریای اریتره برای نامی که اکنون دریای عرب نام دارد بکار رفته‌است. در نقشه سفرنامه پریپلوس و همچنین در نقشه‌های کهن دریای اریترا به تمام شمال اقیانوس هند شامل دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ و دریای حبشه می‌شده‌است.  برگرفته از وبلاگ دریای پارس پرشن بلاگ 1398 . محمد عجم 


سخنی پیرامون مکران و  #آب_زره در شاهنامه

نخستین بار در شاهنامه از این دو نام در آغاز جنگ هاماوران سخن می‌رود (خالقی- د۲- ر۶۷):

اُ زان پس چنان کرد کاوس رای،
که در پادشایی بجنبد ز جای
از ایران بشد تا به توران و چین،
گذر کرد از آن‌پس به مکران‌زمین!
ز مکران شد آراسته تا زره
میان ها ندید ایچ بند و گره

از این بیتها چنین بر می آید که «مکران زمین» جایی است فراتر از «توران و چین» و «زره» پس از «مکران زمین»!! و می خوانیم که پس از شکست دادن شاه بربرستان در آن پهنه، از شهر مکران باز می گردد و سوی باختر و کوه قاف می‌شود!!! و آنگاه به زاولستان و مهمانی رستم می رود و یک ماه می‌ماند!! سپس به کاووس آگهی می‌رسد که شاه هاماوران سرکشی آغازیده، پس از هامون (دشت و بیابان) می گذرد و کشتی بسیار می‌سازد و بر آب می‌اندازد و به «آب زره» می‌زند! که نشانیش چنین بازگفته می شود(خالقی- د۲ –ر۷۰):

به دست چپش مصر و بربر به راست
زره در میانه برآن سو که خواست!! 
به  پیش‌اندرون  شهرِ  هاماوران؛
به  هر  کشوری‌در  سپاهی  گران!

این بیت نشان از برابری «زره» با دریای سرخ دارد! و ناظری که پس از گذر از باب‌المندب در پهنه دریای سرخ رو به یمن ایستاده باشد!


دودیگر، در جنگ بزرگ کیخسرو، افراسیاب از فغفور چین هشدار می‌گیرد که: «از  مرز چین و ختن دور باش»! پس افراسیاب از کنگ دژ راه ژرف‌دریا (آب زره) می‌گیرد(خالقی – د۴ – ر۲۸۰): 

بیامد چنین تا به آب زره
میان سوده از رنج  بند زره 
چو نزدیک آن ژرف دریا رسید،
مر او را میان و کرانه ندید!

با توجه به این که «ژرف دریا» کنایه از «اقیانوس» است، رفتن افراسیاب از کنگ دژ(و از راه چین) به آنجا گواه برابری «آب زره» و «اقیانوس آرام» است!

در اینجا شایان یادآوری است که واژه اوستایی «زْرَیَهْ Zrayah» برابر «آب‌گیر بسیار بزرگ/دریا»، در پارسیگ به «زْرِه» دگریده و به پارسی نیز راه یافته که مطلق «دریا/دریاچه» است!
همان نام کهن در نامهای «زره‌وار/زریوار» در مریوان و «گودزره» (در مرز افغانستان و پاکستان امروزی که رودخانه هیرمند به آن می‌ریخت! از همین روی است که بسیار شاهنامه خوانان زره را برابر هامون . پنداشته‌اند!) بر جا مانده است!
زرا یا زره  تبدیل به درا و دریا شده است 
در دنباله، چون آگاهی به کیخسرو می‌رسد، آهنگ جنگ افراسیاب می‌کند و به رستم می‌گوید(خالقی-د۴-ر۲۸۱):

همه چین و مکران سپه گسترم
به   دریای  کیماک‌بر   بگذرم

جو گردد مرا راست، ماچین‌وچین،
بخواهیم یاری ز مکران‌زمین.

از   آب زره   بگذرانم   سپاه
اگر چرخ گردان بود نیک‌خواه  
باز می بینیم که «مکران‌زمین» و «آب زره» هردو در سوی چین نشانی داده می‌شوند! در دنباله داستان، کیخسرو در نامه‌ای به کاوس شاه چنین می‌نویسد (خالقی – د۴ – ر۲۸۴):
کشیدیم لشگر به ماچین‌و‌چین،
اُ زان روی رانم به مکران‌زمین،
اُ زان پس بر آب زره بگذرم؛
اگر  پاک‌یزدان  بود  یاورم!

باز روشن است که «مکران‌زمین» شاهنامه آنسوی چین‌وماچین و «آب زره» در پی آن است!  
باردیگر در همان داستان و در گفتار«پاسخ نامه کیخسرو از شاه کاوس» می خوانیم (خالقی-د۴-ر۲۸۸)

ممانش که پی بر نهد بر زمین،
به توران و مکران و دریای چین

و در دنباله (ر۲۸۹):

فرستاد کس نزد خاقان چین،
به فغفور و سالار مکران‌زمین

می رسیم به گفتار«رزم شاه کیخسرو با شاه مکران و گذشتن بر آب زره» که کیخسرو پس از پیروزی بر شاه مکران یک سال در آن سرزمین می‌ماند و با فرارسیدن بهار، اشکش را در مکران می‌گمارد و (خالقی – د۴ – ر۲۹۶) 

اُ زان شهر راه بیابان گرفت
همه رنج ها بر دل آسان گرفت
چُن آمد به نزدیک آب زره 
گشادند گردان زره را گره
همه کارسازان دریا به راه
ز چین و ز مکران همی‌برد شاه
و باز در «رسیدن کیخسرو به کنگ دژ» (ر۳۰۶): 
به چین و به مکران زمین دست یاز
به هرکس فرستاده و نامه ساز
می بینیم که همه جا  زره آن سوی مکران است و مکران آن سوی چین!
همچنین در داستان خسروپرویز (خالقی- د۸- ر۳۱۳)
شب تیره باید شدن سوی چین
اُ گر سوی ماچین و مکران‌زمین
هیچ گمان نمی‌ماند که در جغرافیای شاهنامه؛  «مکران» در آن سوی چین است!! 
در جستجوی نشان دقیقترش از گوگل یاری می‌گیریم و می بینیم که MOKRAN  نام کوه و جایگه‌های گردشگری در کره شمالی امروزین است! پس گمانی نمی‌ماند که :
«مکران» نام دیرین سرزمینی در آن سوی چین است! نام امروز آن سرزمین، «کره» است! 
از دیگر سوی «آب زره» هم کرانه بر چین دارد و هم کره و هم هاماوران(یمن) و هم مصر! پس دریایی است بزرگ که کرانه اش از یک سو چین است و دیگر سوی مصر!!

 شگفت نیست! 
این دریای بزرگ جز آبهای آزاد نیست که گرد جهان را فراگرفته! «آب زره» نامی است که نیاکان ما مجموعه «آبهای آزاد» گرداگرد گیتی را نیز بدان می‌نامیدند! نگارنده را گمان بر آن است که «دریای فراخکرت» نام دیگر «آب زره» است!!
نگارنده : سیروس حامی
تالار «رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه 
تیر ۱۴۰۰


No comments:

Post a Comment