Friday, 11 May 2012



 افغانستان و تاجیکستان ، زبان رسمی است اما دایره گویش آن فراتر از مرزهای سه کشور ایران - افغانستان - تاجیکستان و ازبکستان است  ، پاکستان چیزی نزدیک 175 میلیون نفر جمعیت دارد و ششمین کشور پر جمعیت جهان است و هم اینکه زبان و خط آنها تا حدود زیادی به فارسی نزدیک است ( زبان رسمی کنونی پاکستان که اردو می باشد اسلامی‌شده زبان هندی است و بسیار تحت تأثیر فارسی است و واژه‌های فارسی بسیاری دارد. به طوری که تمامی کلمات سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان فارسی تشکیل شده‌است ) .و هم علاقه مردمان پاکستان از دیرباز تا امروز به فرهنگ و زبان فارسی فوق العاده بوده است ، بهترین شاهد ما اقبال لاهوری است که خود نماد یک فرهنگ و طرز تفکر در پاکستان است ، و علاوه بر اینها در گذشته ای نه چندان دور ، زبان فارسی در مدارس پاکستان تا کلاس هشتم تدریس می شده است ، که پس از انقلاب 1357 ایران این امر تعطیل شد چرا که ژنرال ضیاء الحقِ کودتاگر ، از گسترش انقلاب اسلامی به پاکستان دل نگران بود ( حال آنکه خطر اصلی برای پاکستان نه انقلاب ایران بلکه تفکرات طالبان بوده و هست ) به هر روی اینک که اوضاع عوض شده و در پاکستان دولت مردمی به رهبری یک ایرانی تبار به نام یوسف رضا گیلانی ، که از تبار شیخ زاهد گیلانی است ، بر سرکار است شاید بتوان تدریس زبان فارسی را در مدارس پاکستان از سر گرفت و آن را به عنوان زبان دوم پاکستان ، یعنی پس از اردو ، نهادینه کرد و رسمیت بخشید. کار دیگری که برای گسترش زبان فارسی می توان کرد تاسیس سایتهای اینترنتی و از آن مهمتر شبکه های تلوزیونی اردوزبان با زیر نویس فارسی می باشد. ( جا دارد شبکه آی فیلم ایران علاوه بر فارسی و عربی به اردو نیز فیلم و سریال با زیر نویس فارسی پخش کند ).  
از دیگر کشورهایی که می توان به رسمیت بخشیدن زبان فارسی در آن امید بست ، ازبکستان است . زبان رسمی این کشور ازبکی است و اکثر نسبی مردم این کشور نیز ازبک هستند اما به دلیل وجود کانون های اصلی زبان فارسی مانند بخارا ، سمرقند ، فرغانه و ... ، هنوز زبان فارسی در این دیار زنده است. ا همچنان حدود 30 درصد از جمعیت 25 میلیونی این کشور ، فارسی زبان هستند.  
دیگر جایی که می باید بدان توجه کرد و به ترویج زبان فارسی در آن پرداخت ، عراق است .
می دانیم که تا پیش از روی کارآمدن صدام و جنگ ایران و عراق ، صدها هزار آریایی و فارسی زبان در شهرهای عراق به ویژه شهرهای مقدس آن زندگی می کردند و عملا زبان فارسی از زبانهای رسمی آن کشور محسوب می شد ولی با روی کار آمدن صدام و اخراج صدها هزار آریایی ، زبان فارسی جایگاه خود را در عراق از دست داد . اکنون با تغییر اوضاع و ورود پرشمار زایران ایرانی به این کشور ، امکان احیای مجدد زبان فارسی وجود دارد و می توان دست به کارهای مهمی یازید ؛ مثلا به بازسازی حوزه های علمیه کهن این دیار و ایجاد تاسیسات زیربنایی پرداخت و با این کار ، امکان مهاجرت مجدد طلاب و علمای ایرانی و افغانی به نجف و کربلا را مهیا کرد و یا تدریس زبان فارسی را در مدارس این کشور آغاز کرد ، البته برای اینکار امتیازاتی باید داد که آن می تواند بخشش بخشی از غرامت جنگی که طبق نظر شورای امنیت ، عراق باید به ایران بپردازد از جانب ایران باشد. به هر حال باید کوشید از همه امکانات برای نهادن زبان فارسی به عنوان سومین زبان رسمی این کشور ، یعنی پس از عربی و کردی ، بهره برد.

در کشورهای حاشیه خلیج فارس هم به دلیل حضور وسیع ایرانیان اسباب بسط وسیع تر زبان فارسی در دسترس است . از میان این کشورها بحرین و امارات متحده عربی وضع بهتری دارند .

در هر حال هر چقدر ارتباطات این کشورها به هر طریقی افزون شود طبیعتا به نزدیکی بیشتر این کشورها به هم منجر می شود. البته جا دارد با دعوت سران این کشورها ، به ویژه پاکستان و ازبکستان ، به جشن نوروز و تلاش برای ایجاد اتحادیه منطقه ای به نام " اتحادیه نوروز " به گسترش زبان فارسی در منطقه کمک کرد.

جا دارد مجددا بر این نکته تاکید کنیم که در میان کشورهایی که نام برده شد پاکستان به دلیل جمعیت بسیار زیادی که دارد اهمیت دوچندانی دارد و جا دارد توجه زیادی بدآن کرد .

در پایان ذکر مطلبی مهم است و آن اینکه افغانستان و تاجیکستان نیز باید به گسترش زبان و خط فارسی توجه بیشتری نمایند چرا که به نظر می رسد یکی از راههای پیشرفت و سعادت آنان ، توجه و استفاده از زبان فارسی و خط فارسی است ؛ دلیل ما هم بر این مدعا این است که افغانستان و تاجیکستان برای توسعه علم در کشورشان باید از کتابهای فرنگی بهره گیرند و در این شکی نیست و به این منظور یا باید همه دانشجویان آنها زبان های فرنگی بیاموزند که این کاری واقعا سخت است و حتی اگر هم میسر شود از آنجا که موجب بومی شدن علم نمی شود پر فایده نیست زیرا یک کشور برای پیشرفت خود باید علم بومی و به زبان خود داشته باشد . راه دوم ترجمه کتب فرنگی به زبان خودشان است و اینکار برای تاجیکستان و افغانستان بسیار پرهزینه و البته زمان بر خواهد بود ، بنابراین شاید بهترین کار این باشد که این دو کشور از صدها هزار کتابی که در رشته های گوناگون طی دهها سال توسط صدها مترجم ایرانی به فارسی ترجمه شده استفاده کنند. ) در هر حال آرزو مندیم با همت همه دوستداران زبان فارسی ، در آینده ای نه چندان دور زبان فارسی علاوه بر داشتن این افتخارها که دومین زبان جهان اسلام و تمدن تاریخی اسلام و ایران است و جزو چهار زبان کلاسیک جهان نیز  شمرده می شود ،






دهلی نو - این روزها یكصدو پنجاهمین سالگرد 'رابیندرانات تاگور' شاعر و ادیب و فیلسوف پر آوازه شبه قاره هند و برنده نوبل ادبی است كه شهرت وی از خلیج بنگال تا خلیج فارس به لحاظ مبارزه با استعمار و علاقه شدید به ایران و زبان و ادبیات فارسی درگوش مردمان پیچیده است .

1391/02/22 - 09:04
به گزارش ایرنا تاگور، شاعر، نویسنده، نقاش، موسیقی دان و فیلسوف برتر و نابغه چند وجهی است كه خلاقیت او فرم بیان هر هنری بود و نگرانی های او موضوعات جهانی و جهانشمول تا مشكلات و مسائل محلی و منطقه ای و دینی و دنیوی بود.
وی از طریق شعر و نوشتار و موسیقی تا سفر به نقاط دور و نزدیك جهان دیدگاه خود را در مورد جهانی بودن ارزش های انسانی نشان داد .
امسال دهها برنامه آیین و سمینار دركشور های هند و بنگلادش برای گرامیداشت این شاعر و فیلسوف هندی باحضور مقامات كشوری و سیاستمداران، پژوهشگران، استادان، رهبران دینی، شخصیت های فرهنگی، شخصیت های برجسته و دیپلماتها برگزار شد .
معاون رئیس جمهوری هند می گوید: تاگور در سفر به ایران طی سخنانی گفت:' هویت انسانی و هویت ملی كه در ذات انسان نهفته است نباید مانع از احترام به دیگر فرهنگ ها شود آسیا دارای تمدن و فرهنگ غنی است و هر ملتی بر اساس فرهنگ ، مذهب و آیین خود راه رهایی خود از عقب ماندگی و استعمار را بازخواهد یافت.'
'حامد انصاری' افزود:امروز آسیا جایگاه خود را باز می یابد با همان روشی كه تاگور آموزش داد.او مبارزه مسالمت آمیز را به رهبرانی چون گاندی آموخت.
تاگور پس از سفر به ایران هنگامی كه گاندی دست به روزه برای پذیرش خواسته‌های هندیان از سوی بریتانیا زد تاگور به دیدار او شتافت و پس از بیست و شش روز بریتانیا مجبور شد درخواست های او را بپذیرد وی در حالی كه نیمه جان سر بر بالین تاگور حضور یافت،روزه خود را گشود.
تاگور از سردمداران دیرین و مدافعان سرسخت استقلال هندوستان نیز به شمار می آید و اولین نویسنده آسیایی است كه در سال 1913 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی شد و دو سال بعد نشان شوالیه به او اهدا شد.
تاگور این نشان افتخار را سال 1919 در اعتراض به كشتار وحشیانه مردم بی گناه 'آمریتسار' كه طی آن بیش از 400 هندی معترض به دست ارتش بریتانیا به خاك و خون كشیده شدند، به دولت انگلستان پس داد و به نایب‌ السلطنه انگلیس در هند نوشت: 'آنچه روزی مایه سرافرازی است روزی هم فرارسد كه مایه ننگ گردد'.
اندیشه او بر 'گاندی' و بسیاری از بنیانگذاران هند مستقل تاثیر فراوان گذاشت و شخصا الهام بخش بسیاری از انقلابیون بود اما شهرت او در غرب به عنوان یك استقلال طلب مانع از آن شد تا رهبران غربی نقش او در جریان اصلاح طلبی و نقد استعماری را ببینند.
'محمد عجم' محقق وپژوهشگر برجسته ایرانی درباره وی درمقاله ای درفصل نامه قند پارسی منتشرشده در هند می نویسد : رابیندرانات تاگور (زاده 7 مه1861، درگذشته 7 اوت1941) شاعر، فیلسوف، موسیقیدان و چهره‌پرداز اهل بنگال هند بود نام ‌آوریش بیشتر از برای شاعری اوست.
وی نخستین فرد از قاره آسیا است كه برنده جایزه نوبل شده است و پدرش دبندرانات (مهاریشی) فردی ادیب بود و اشعار فارسی مخصوصا حافظ را بخوبی از بر بود و مادرش سارادادیوی نام داشت و به تاگور لقب گوردیو (Gurdev) به معنای پیشوا داده‌اند و وی از سردمداران دیرین و مدافعان سرسخت استقلال هندوستان به‌شمار می‌آید.
عجم در این مقاله ای می نویسد 'رابیندرانات تاگور' بزرگترین شاعر ایالت بنگال است، او بخش عمده عمر خود را در سواحل خلیج بنگال در كلكته گذراند كه به دو زبان هندی و بنگالی شعر می‌سرود و اشعار خود را به انگلیسی نیز ترجمه می‌كرد. هم سرود ملی هند و هم سرود ملی بنگلادش از تصنیفات تاگور است.
او از كودكی اشعاری نغز می‌سرود و در زبان شبه قاره انقلابی ادبی پدید آورد. به ویژه اشعار موسوم به گیتانجالی معروفیت فراوان دارد و به زبان‌های بسیاری ترجمه شده‌است. تاگور با این اشعار در سال 1913 جایزه نوبل را در ادبیات دریافت كرد. او علاوه بر سرودن شعر، داستان و نمایشنامه می‌نوشت، و گاه تأملات خیال‌انگیز و عرفانی خود را روی بوم نقاشی می‌آورد.
دكتر 'محمد عجم' عضو هیات علمی دانشگاه و پژوهشگر ایرانی در خصوص علاقه تاگور به ایران و زبان فارسی در گفت وگو با ایرنا گفت: او به ایران و زبان فارسی علاقه فراوان داشت و به رغم كهولت سن و سختی سفر در آن زمان دوبار به ایران سفر كرد.
وی گفت:سفر اول او در اردیبهشت 1311 و دیگر باردرسال 1313 انجام شد سفر تاگور و دیدارش با نویسندگان و شاعران ایران در بوشهر – شیراز و تهران و اصفهان باعث تبادل فرهنگی و ادبی گسترده ای میان نویسندگان و شاعران ایران و هند شدكه سالها ادامه داشت و ملك الشعرای بهار اشعاری در وصف او سرود و تاگور از دولت ایران خواست كه استادی را برای تدریس به دانشگاه خود'ویسوبهارتی' به هند بفرستد و استاد'پورداود' به این منظور به هند اعزام شد.
این پژوهشگر سرشناس ایرانی می گوید: تاگور به چندین دلیل احساس می‏كرد كه باید دعوت دولت ایران را بپذیرد بعلت اینكه زبان و ادبیات فارسی،كه نخست مسلمانان و سپس گوركانیان در هند رواج دادند، بخشی از میراث ادبی بنگال بود و شمار زیادی از كلمات بنگالی،حدود سه هزار واژه ریشهء فارسی داشت .
'موهون روی'،پدر معنوی تاگور،و بزرگان دیگر هند در آن روزگار فارسی را روان صحبت می‏كردند و با آنكه تاگور خود فارسی نمی‏دانست، با افسانه‏ها و شاعران ایرانی،خاصه حافظ، هم از طریق ترجمه و هم از راه متون اصلی آشنایی داشت.
عجم ادامه داد : 'دبندرانات‏' پدر او فارسی می‏دانست و حافظ را برای تاگور نوجوان می‏خواند و تاگور، بی‏تردید،به فضای زندگانی كویری گرایش داشت و شعرهای اولیه‏اش كه در كسوت' بدوی چادرنشین' ظاهر می‏شد و اشارات بعدی او به این موضوع،شیفتگی‏اش نسبت به هزار و یك‏ شب، و ترجمه‏ای كه در 1932 از شعر سرزمین بایر تی.اس.الیوت كرد،جملگی گواه این‏ ادعاست.
تاگور در فرصتی كه پیش آمد و با هواپیمای پستی هلندی كه قرار بود به ایران برود از كلكته به الله آباد، از آنجا به جادپور و كراچی، و سپس به بندر جاسك پرواز كرد، و سرانجام در بندر بوشهر فرود آمد.
عجم گفت : خاطره ورود تاگور به مدرسه سعادت در جراید آن روز تهران منعكس گردید و روزنامه فارسی زبان «حبل المتین» چاپ كلكته هندوستان نیز اخبار مفصلی در این باره به چاپ رساند و این خبر مهم مدتها بر سر زبان‌ها و نقل محافل و مجالس بود.
تاگور قریب دو روز در بوشهر ماند و با ماشین عازم شیراز شد و جاده تماما خاكی و مال رو بود و هنوز تسطیح نشده بود و از طرف انجمن ادبی ایران استاد ملك‌الشعراء بهار درقالب هیاتی از تهران برای استقبال از تاگور به شیراز رفت
مترجم ایرانی عبدالحسین سپنتا این هیات را همراهی می كرد و سپس مكانهای تاریخی و مذهبی و باستانی شیراز را بازدید و سپس به اصفهان و بعد به تهران رفت .
تاگور در سفر به ایران اظهار داشت : من ایرانی هستم و نیاكانم از این سرزمین به هندوستان مهاجرت كردند.'
دكتر عجم گفت:تاگور در ایام اقامتش در ایران دو سخنرانی ایراد كرد؛ یكی در تالار مسعودیه و یكی در انجمن ادبی ایران. تاگور در دو خطابه‌اش چند بار گفت 'من ایرانی هستم و نیاكانم از این سرزمین به هندوستان مهاجرت كردند و مسرورم كه به وطن اجداد خود آمده‌ام و علت این همه محبت به من همین یگانگی نژادی و فرهنگی است و سبب مسافرت من با وجود كهولت و ضعف مزاج و مشكلات سفر همین یك دلی و عواطفی است كه من به ایران دارم نه دیگر.درسفر به ایران همچنین جشن‏ هفتادمین سال تولد او در تهران برگزار شد.
پژوهشگر ایرانی می گوید: پورداوود كه درآن زمان به عنوان استاد اعزام شده بود نوشته است كه تاگور در طی صحبت چندین بار به من گفت گمان می‏كنم كه در تهران كسی مرا نشناسد، زیرا چیزی از من به فارسی برگردانیده نشده كه مرا بشناساند چون این سخن را دو سه بار از او شنیدم گفتم این كار را من در اینجا با همراهی یكی از استادان انجام می‏دهم.
عجم به نقل ازنوشته پورداوود ادامه داد:با یكی از استادان‏ آنجا بنام ضیاء الدین كه از فارسی هم بهره‏ای داشت صد بند از اشعار تاگور را از بنگالی به فارسی‏ گردانیدیم‏ وتاگور بسیاری از اشعار خود را از بنگالی به انگلیسی درآورد و آن انگلیسی را آنچنان‏ كه دلش خواست نوشت و از این ترجمه كه بگذریم ترجمه‏های دیگر اشعار او به هر زبانی كه بوده‏ باشد بیشترش از روی ترجمه انگلیسی وی انجام گرفته است .
محمد عجم می گوید سفر دوم تاگور در سال 1313 برای ادای احترام به فردوسی و شركت در مراسم رونمایی آرامگاه توس بودو تاگور هنگامی كه در آرامگاه فردوسی بود و به این حماسه سرای بزرگ ایرانی ادای احترام می كرد 73 سال از عمرش می گذشت .
به هرحال این شاعر و فیلسوف پر آوازه هندی درطول حیات و زندگانی خود علاوه برمبارزات ضداستعماری با انگلیس یاد ایران و زبان و ادب فارسی و اصالت ایرانی اجدادش را در خاطره ها باقی گذاشت و به آن افتخار می كرد

شعر فارسي بوسيله "محمود غزنوي" وارد هند شد و در زمان کورگانیان  گسترش يافت. 
سپس با مخلوط شدن زبان‌هاي محلي، سبكي به نام "سبك هندي" بوجود آمد كه اين سبك و چهره جديد زبان فارسي در ايران نيز از مقبوليت خاصي برخوردار شد و شاعراني همچون "صائب تبريزي"، "بيدل"، "امير خسرو" به سبك هندي شعر مي‌سرودند. 
به گزارش ايرنا از بمبئي، خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در بمبئي اين هفته با همكاري موسسه "تحقيقات اردو انجمن اسلام" سمينار سه روزه‌اي با عنوان "تاثير روابط ادبي و زبان شناسي زبان فارسي بر زبان‌هاي هند" با حضور شخصيت‌هاي فرهنگي و علمي از سراسر هند برگزار كرد. 
 تاثير زبان فارسي بر ديگر زبان‌هاي هند را نمي‌توان جداي از تاثير از فرهنگ ايران باستان و فرهنگ غني اسلامي دانست. 
دكتر "عبدالرحمن مومن" رئيس پيشين بخش جامعه شناسي دانشگاه بمبئي نيز معتقد است كه زندگي امروزه برپايه اينترنت و ماهواره است و مطالب فرهنگي ملت‌ها توسط اين رسانه‌ها به آگاهي مردم مي‌رسد. 
وي اضافه كرد، زبان فارسي تاثيرش بر زبان‌هاي هندي آشكار است، در كتاب "رام چريترمانس" كه به زبان "سانسكريت" نوشته شده است، تعداد زيادي از كلمات فارسي و عربي در آن موجود است. 
زبان فارسي در هند مختص به مسلمانان نبوده بلكه بصورت گسترده در "بنگال"، "تاميل نادو" و در تمام نقاط هند به كار مي‌رود. 
‪ ۹۰‬ترجمه كتاب "رامايان" به فارسي بصورت نسخ خطي در كتابخانه‌هاي هند وجود دارد. 
"رابيندرنات تاگور" نقل مي‌كند كه پدرم روز را با غزل‌هاي حافظ شروع مي‌كرد و در موقع مرگش به من گفت كه غزل "الا يا ايها الساقي" حافظ را برايم بخوان، وقتي كه غزل تمام شد، پدرم فوت كرد. 
دكتر "لاچ من خوبچنداني" پرفسور زبان شناسي و مدير مركز مطالعات ارتباطات شهر پونا در هند مي‌گويد، فارسي و زبان‌هاي هندي از يك ريشه هستند و زبان و ادب فارسي در مناطق مختلف هند حضور فعال داشته است. 
وي افزود: پيشتر تصور مي‌شد كه بعد از پيشرفت تفكر جهاني هفته‌اي دو زبان از صحنه گيتي محو مي‌شود اما من به مردم نويد مي‌دهم كه قرن بيست و يكم قرن زبان اردو و هندي است. 
در زمان حكومت جهانگير در هند، انگليسي‌ها توسط زبان فارسي توانستند تجارت خود را توسعه دهند و درخواست آنها براي گسترش تجارت به زبان فارسي بوده است. 
لاچ من خوبچنداني در سمينار تاثير زبان فارسي بر زبان اردو و زبان‌هاي هندي از عشق و علاقه خود به زبان فارسي سخن گفت و افزود: زبان فارسي نه فقط در روح و جان ما جريان دارد بلكه در تمام زندگي ما نيز در حركت است. 
دكتر "ظهير قاضي" دبير كل "انجمن اسلام" در خصوص جايگاه شعراي ايراني همچون رومي، حافظ، سعدي، و عمر خيام در ادبيات هند و جهان گفت: تاثير زبان فارسي در تمامي زبان‌هاي هندي بخصوص اردو، هندي و ماراتي آشكار است. 
وي همچنين در پايان سخنانش خبر از تشكيل بخش زبان فارسي در انجمن اسلام با مسووليت دكتر "دلوي" رئيس موسسه تحقيقات اردو انجمن اسلام داد و اشاره نمود كه كلاس زبان فارسي در انجمن اسلام تشكيل خواهد شد. 
دكتر سيد "مهدي نوريان" استاد دانشگاه اصفهان كه به عنوان مهمان ويژه در سمينار مذكور حضور داشت در مورد تاريخ زبان فارسي در هند سخن گفت و بيان داشت كه فرهنگ هند و ايران خيلي به يكديگر نزديك هستند.
وي افزود: "جواهر لعل نهرو" (رهبر فقيد هند) در كتاب "كشف هند" نوشته كه اگر در دنيا به دو فرهنگ غني و نزديك اشاره شود آن دو فرهنگ ايران و هند هستند كه بسيار نزديك به يكديگر هستند. 
"محمد شكراني" سركنسول جمهوري اسلامي ايران در شهر بمبئي سخنان خود را در سمينار "تاثير زبان فارسي بر زبان اردو و ديگر زبان‌هاي هند" با شعر معروف "اقبال لاهوري" شروع كرد و گفت: 
"چون چراغ لاله سوزم در خيابان شمااي جوانان عجم جان من و جان شما وي در خصوص روابط متقابل بين دو ملت ايران و هند در زمينه فرهنگ و ادب گفت: بدون شك زبان اردو يكي از علايم مهم و دلايل محكم و تشابه فرهنگي بين دو كشور هند و ايران است. 
شكراني افزود: نقش زبان اردو بين دو زبان "فارسي و اردو" خيلي مهم است. اين تشابهات بين فارسي و اردو و مشترك بودن لغات باعث شده كه اردو زبانان بتوانند فارسي را متوجه شوند و همين طور فارسي زبانان تا حدودي مي‌توانند اردو را متوجه شوند. 
وي گفت: روابط متقابل هزاران ساله بين شبه قاره هند و ايران نتيجه آن است كه جمع زيادي از شاعران به فارسي و اردو شعر مي‌گويند همچون اقبال لاهوري و "امير خسرو دهلوي". در نتيجه خيلي از لغات فارسي نه فقط در زبان اردو بلكه در زبان هندي موجود است كه نشان‌دهنده دوستي دراز مدت بين دو كشور است. 
شكراني ضمن تشكر از موسسه تحقيقات اردو انجمن اسلام و خانه فرهنگ ايران در بمبئي سخنان خود را با شعر ديگري از اقبال لاهوري خاتمه داد: 
نعره زد عشق كه خونين جگري پيدا شد حسن لرزيد كه صاحب نظري پيدا شد فطرت آشفت كه از خاك جهان مجبور خودگري، خودنگري، خود شكني پيدا شد به گزارش خبرنگار ايرنا از شهر بمبئي در ادامه اين سمينار سه روزه نشست قرائت مقالات درباره تاثير زبان فارسي بر زبان اردو و ديگر زبانه‌هاي هند، به رياست دكتر "اظهر دهلوي" از استادان زبان فارسي و با حضور ديگر استادان زبان فارسي همچون دكتر "احمد انصاري"و دكتر "شميم طارق"، خانم دكتر "نرگس جهان" و دكتر "چندر شيكر" برگزار گرديد. 
دومين و سومين نشست مقاله خواني نيز با حضور استادان دانشگاه‌هاي هند خانم دكتر"آذرميدخت صفوي"، پرفسور "قريشي"، پرفسور "قاسمي"، پرفسور"اختر حسين" پرفسور "تنويرالدين"، پرفسور "متلاني"، دكتر "خوب چنداني" و پرفسور "متلاني" از بخش سندي دانشگاه بمبئي برگزار شد. 
در اين نشست‌ها پرفسور "زبير قريشي"، پرفسور "فاطمه بيگم" و پرفسور "مظفر شهميري" از دانشگاه گجرات و دانشگاه حيدرآباد وپرفسور "زمان آزرده" از دانشگاه كشمير به ارايه مقاله پرداختند. 
دكتر "اظهر دهلوي" از دانشگاه دهلي، دكتر "شعيب اعظمي" از دانشگاه "جواهر لعل نهرو" دهلي نو، "احمد انصاري" استاد باز نشسته بخش فارسي دانشگاه بمبئي و پرفسور "كليددار" استاد زبان و ادب فارسي دانشگاه بيجاپور، طي سخناني ديدگاه‌هاي خود را در ارتباط با موضوع سمينار تشريح كردند. 







همانندی‌های فراوان میان زبان اوستا و سانسکریت هم نشانه دیگری از پیوند دیرینهٔ ایران و شبه قاره دارد. در دوران اشکانیان (۲۲۶ - ۲۴۹ ق.م) این روابط رو به گسترش نهاد تااینکه در زمان ساسانیان (۲۲۶ ق.م - ۶۵۲ م) با وجود ترجمهٔ کتاب‌های مهم هندی مانند «کلیله و دمنه» در عصر انوشیروان، پیوستگی‌های فرهنگی قوت گرفت.


No comments:

Post a Comment