Wednesday 23 November 2011

در رابطه با فیلم مستندِ نام خلیج فارس

بخشی از مستند نام خلیج فارس را در اینجا ببینید: مستند نام

در رابطه با فیلم مستندِ خلیج فارس اُرد عطارپور، مفصلاً می‌توان در خصوص مفهوم پژوهش در سینمای مستند گفتگو کرد و حتماًًً هم باید درباره آن سخن گفت. در میان ما یک درک کهنه از تحقیق مستند وجود دارد که به شکل کاهلانه‌ای از روش‌های تحقیق آکادمیک و نوشتاری تبعیت می‌کند آن هم در صوری‌ترین شکل آن. زیرا اگر قرار بر همان تحقیق باشد مثلاً تحقیق مارکس در کاپیتال، نمونه ای از روشی نبوغ آساست. شما می‌توانید منتقد ایدئولوژی مارکس باشید، اما مطمئناًًً هیچ آدم منصفی خلاقیت و نبوغ‌آسای پژوهشی مارکس را نمی‌تواند در نقد سرمایه داری نفی کند، و آن پژوهش که البته هنوز پایه های پوزیتیویستی آن با ناقطعیت‌گرایی قرن بیست و یکمی زمین تا آسمان فرق دارد کجا و نمایش تحقیق و جمع وجور کردن سند برای یک ایده و پیشداوری کجا.
مهم‌تر از آن، معنای فروپاشیده تحقیق آکادمیک در سینمای مستند، مدرنیسم دیجیتالی است. من معتقد نیستم دیجیتالی نفی پسامدرنیته است، اتفاقاًًً عنصر اساسی آن است و همه ویژه گی های مرکززدایی، ارجحیت امر زنده بر قاعده کلی، فروپاشی قالب‌ها، امر ذهنی و فردی شدن پژوهش و پیوستگی ابژه و سوژه و تفکیک‌ناپذیری فن از معلومات  و عدم تعیّن معلومات را در بردارد. شاید این تحقیق زنده زیسته شده در سینمای مستند برای کسانی که تفاوت پژوهش آزمایشگاهی با تحقیق هنری را متوجه نیستند دشوار باشد، اما نظام حدسی پژوهش امروز حتی در علوم تجربی یک فرضیه‌ی جدی است. این ابطال پذیری به سرنوشت درک نو از پژوهش علمی در ارتباط با نفس و ویژه گی ذهن آدمی و تقدم زندگی و عنصر زنده بر توهم عینیت علم استوار است.
با این همه، مهمترین شبکه‌های رسانه‌ای جهان امروز آثار تحقیقی مستندی درباره محیط زیست، مسایل تاریخی و دانش‌ها پخش می کنند که در واقع مقالات مصورند و این رسانه به عنوان امر ضروری که به نیازهای عامه تماشاگران پاسخ می‌دهد و نظام‌های قدرت (علم، نهاد سیاست، دانشگاه....) از آن سود می‌جوید، کارایی دارد. اتفاقاًًً پس از دیدن خلیج فارس به  اُرد گفتم کاش در همین فیلم چهره زندگی مردم منطقه خلیج فارس، آدم‌ها  رها از دعوای قدرت و در متن زندگی روزمره، بنا به دیدگاه خودت جایی داشت. قول داد در فیلم آینده‌اش این کار را بکند.
امّا نکات مثبت گزارش  اُرد عطارپور. فیلم او یک paper  مصور کاملاًًً آکادمیک و یک مقاله پژوهشی سینمایی است با اسناد بی نظیر- که جا داشت بی بدیل تر شود و سندهایی دیریاب بودند- و ساختمانی حرفه ای بدون هیچ زائده و اضافه.
این مستند، در حد مستند گزارشگر و پژوهشی در سطح آثار جهان دارای اعتبار است. بدون ناسیونالیسم گمراه کننده، درباره حقیقت یک نام، چنان تاروپود تحقیقی بسنده و قانع کننده را با ظرافت می بافد که حتی اگر متخصص تاریخ نباشید و به نام یک بیننده  عادی سرگرم تماشای مستند خلیج فارس شوید، دل ندارید آن را تا پایان نیافته، ترک کنید.
 اُرد عطارپور فیلمش را با تصاویر مستند ناصر (جمال عبدالناصر) و خلیج فارس و با این نریشن (حدوداًًً) شروع می کند:
26 جولای 1956، تا چند لحظه دیگر سرهنگ جمال عبدالناصر نطق تاریخی خود را ایراد و کانال سوئز را ملی اعلام می کند. او در بخشی از سخنانش چنین می گوید:
"استعمار ، اسرائیل را ایجاد کرد تا بر ما تسلط یابد. ما خطر را احساس می کنیم و از قومیت عربی مان دفاع می کنیم و تلاش می کنیم تا هویت مان را از اقبانوس اطلس تا خلیج فارس حفظ کنیم....."
تنها چند سال بعد برخی از کشورزهای عرب خلیج فارس را با این نام مورد تردید قرار دادند: خلیج عربی..... این فیلم روایتی است از همین ماجرا.
 اُرد در فیلم پیشین خود از صدا بمثابه سند به نحو درخشانی سود جسته بود. شنیدن یک صدای گم شده در دل تاریخ، که هرگز آن را نشنیده ای در یک مستند، ارزشی ویژه دارد. همان زمان من از تاثیر این نوع اسناد شنیداری حرف زدم.
در فیلم خلیج فارس، اُرد عطارپور بر این شگرد جذاب استنادگری، بسیار تکیه کرده و آن را به همراه اسناد بصری (نقشه ها) به پایه مهمی از سندیت مجذوب کننده فیلم‌اش بدل کرده است. فراهم آوردن این تکه فیلم‌های قدیمی و صداهای اصلی عبدالناصر، نقطه قوتی برای فیلم اوست.
اطلاع رسانی عطارپور در خلیج فارس مبنی بر اطلاعات مستقیم است. نظیر "240 هزار کیلومتر مربع وسعت خلیج فارس است که بین خاک ایران و شبه جزیره عربستان قرار دارد و بیش از 2500 سال است که جهانیان آن را به همین نام  می شناسند". در حقیقت یک متن پژوهشی متقن تصاویر و مدارک بصری اش را قدم به قدم شکل می دهد.
اما فیلم از ظرایف و اشاره- هرچند اندک- به زمان حال خالی نیست. این شکستن زمان خطی یک مستند پژوهشی و بازیگوشانه به عناصر زندگی روزمره کنونی و واردشدن در مستند های خوب خارجی سابقه دارد و امیدوارم  اُرد بیشتر از آن استفاده کند، زیرا به فیلم های مستند پژوهشی روح و طراوت می‌دهد. البته پاره ای از سوژه‌ها بیشتر و پاره ای کمتر امکان این سرک کشیدن به حواشی را فراهم می‌آورند. در خلیج فارس در مسیر همان اهداف اصلی فیلم، اُرد به خیابانی در قاهره می‌رود که نام خلیج فارس بر تابلویی کهنه حک شده و اتفاقاًًً در بالایش نام تحریف شده و تازه تر خلیج عربی در تابلویی جدید بر دیوار کوبیده شده است و این دو کنار هم، چون یک سند بسیار اثرگذار ما را به خود جلب می کنند.
اشاره فیلم بر آن که مصریان نام طهران و ایران و خیابان دکتر مصدق را بر گذرگاههای شهری شان حفظ کرده اند و آن را به مثابه احترام به مبارزات مردم ایران ارزیابی نموده اند، نشان رهایی  عطارپور از یک نگرش دگم  ملی گرایانه دشمن عربی است.
اشاره فیلم به مبارزات ایران و مصر در کنار هم علیه بریتانیا در اوایل دهه سی خورشیدی (ملی کردن نفت/ ملی کردن کانال سوئز) آگاهی بخش است. درست یک روز پس از سی تیر که مصدق در پی مبارزه برای ملی شدن نفت استعفا داده بود و با حمایت مردم مجدداًًً بر سر کار آمد، افسران مصری  به رهبری ژنرال نجیب و سرهنگ عبدالناصر بر علیه فاروق قیام کردند. در مصر حکومت عبدالناصر ادامه یافت، اما یک سال بعد مصدق در ایران در پی کودتا بر کنار شد و سلطنت برگشت. بدیهی است با نزدیکی و تسلط غرب و پیمان بغداد رابطه مصر و ایران کم کم تیره شود.
اما وقتی در سال 1956 کانال سوئز ملی شد و ناصر در نطق مشهورش از خلیج فارس نام برد. اُرد عطارپور با تکرار سخنرانی های متعدد ناصرکه از نام خلیج فارس سود می جوید، تردیدی باقی نمی‌نهد که این نام حتی در میان اعراب، اسمی مشروع برای این آبراهه بوده است.
همراه این سند قانع کننده اُرد به منابع عربی، متون و نقشه ها رو میکند و با نشان دادن تصاویر متعدد می بینیم همه جا تنها و تنها نام خلیج فارس بر مدارک و منابع تاریخی نقشه بسته بود.
استفاده بجا از گفتگو با محقق معتبر (روبن گالی چیان نقشه نگار و پژوهشگر) و اشاره به کاربرد این نام در منابع مهم و معتبر تاریخی و نشان دادن آن منابع است که عطارپور بدان در منابع عربی می پردازد. اما اندکی بعد فضای تازه ای از  اسناد را بر ما می گشاید. اسناد اسلامی و نام خلیج فارس در نقشه کسانی چون خوارزمی(1200 سال پیش) و ابوریحان بیرونی و ذکریای قزوینی (آثار البلاد) و ابن وردود و صاحب  کتاب اشکال العالم و نقشه طوسی همدانی و ..... این مجموعه به اسناد تازگی نویی می بخشد.
فیلم با مرور تحولات منطقه، تحولات مصر و سپس عراق و کودتای عبدالکریم قاسم و نتایج آن و بیرون رفتن عراق از پیمان بغداد و شکل گیری پیمان سنتو آرام-آرام نشان می دهد که نام خلیج عربی از چه زمانی در بستر جعلیات ناسیونالیستی و پان عربیسم و سپس بعثی فرا رویید.
 به رسمیت شناختن حکومت اسرائیل بوسیله شاه در 1960، یکی از آن رویدادهای تکان دهنده برای جهان اسلام و نیز دولتهای عربی بود و در واکنش به آن تاکید بر خلیج عربی و عمومی تر شدن آن را می توان دنبال کرد. حکومت ایران ناصر را فرعون خواند و نائره دعوا برافروخته شد و نام جدیدالتاسیس خلیج عربی شعله ور تر  گردید. ناصر دیگر کمتر از خلیج فارس حرف می زد و تنها از کلمه خلیج بهره می برد.
بالاخره ناصر هم از اصطلاح خلیج سود برد و همان زمان منجر به اعتراض در شهرهای ایران شد. تصاویر آن اعتراضات (که ضمن برانگیختن شور میهن پرستی مردم، سازماندهی دولتی داشت) در فیلم خلیج فارس بسیار کارکرد خوبی دارد صدای اخبار رادیوی آن زمان در صحن حضرت عبدالعظیم  سند دیگری در فیلم عطارپور است.
آمد و شد بین منابع غربی و عربی و تصاویر مربوط به آمدن پرتغالی ها در قرن شانزدهم میلادی و نقشه های آن زمان و قلعه پرتغالی ها که آلفونسو آلبوکرک در هرمز بنا نهاد و آمدن بریتانیایی ها و هلندی ها ، در این جا سامان یافته است.
قلعه پرتغالی اشاره می شود به دغدغه کمپانی هند شرقی هلند و بریتانیا برای سهم بری بیشتر از مواد اولیه بازار و منطقه استراتژیک.
رابطه دولت بریتانیا و حضورش در مناسبات استعماری خلیج فارس و رابطه اش با شیوخ حاشیه خلیج فارس مورد مهم دیگری است که  اُر بدرستی آن را از قلم نیدانداخته است. در همه قراردادهای شیوخ و بریتانیا، نام خلیج فارس به رسمیت شناخته شده است. عطارپور عین اسناد دراین باره را ارائه می دهد.
سپس نفت، این ثروت عظیم، مایه دردسرهای تازه ای برای خلیج فارس و غارت ها می شود. کشف نفت در مسجد سلیمان و صنایع مرتبط با آن و استخراج نفت از انبار نفت جهان تاریخ تازه‌ای را بنیاد نهاد.
فیلم نشان می دهد در قراردادهای نفتی ابوظبی، مسقط، شارجه، دوبی وکویت همه جا از نام خلیج فارس استفاده شده است. در استقلال قطر و بحرین و امارات متحده عربی در 1971 هم همین طور!
با توافق انگلیس در قبال سپردن بحرین به شیوخ دست نشانده بریتانیا، ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ به ایران داده شده است. تصاویر عطارپور از استقبال برادر شیخ خالد، حاکم شارجه، از دریادار عطایی که به دیدن جزیره آمده بود، بی‌نظیر است. ترور شیخ به دست بعثی‌ها در روز بعد از این استقبال، بسیار آموزنده است.
شیخ خالد در الاهرام بیانیه داده و در مورد توافق بر سر ابوموسی سخن گفته و نام خلیج فارس را به کار می برد.
بار دیگر فیلم به غرب به یونان باستان، به نقشه  بطلیموس رجوع می کند و سندهایش را درباره نام خلیج فارس ارائه می‌دهد. در قرارداد الجزایر هم صدام نام خلیج فارس را می پذیرد. پس از مرگ ناصر، سادات هم در چرخش به سمت غرب و دوستی با شاه، نام خلیج فارس را می پذیرد و فیلم خلیج فارس با تصاویر اقناع کننده همه این فرایند را ثبت می نماید.
بدیهی است انقلاب اسلامی ایران با نفی قرارداد کمپ دیوید و دشمنی با حاکمان مصر همراه شد. این بار ایران رابطه‌اش را با مصر قطع می کند. القاء قرارداد 1975 الجزایر بوسیله عراق، شکل گیری شورای خلیج فارس بدون ایران، باز موئد این نام است. طی جنگ و در زمان صلح  و حمله عراق به کویت، در اسناد سازمان ملل بارها از نام خلیج فارس استفاده شده است.
 اُرد به اسناد کویت درباره اثبات استقلال رجوع و در آنجا هم نام خلیج فارس را با سند و مدرک اثبات کرده،  و اینکه چگونه پس از این کم -کم در کتابهای کشورهای عربی نام خلیج فارس به خلیج عربی تغییر داده شد. در کشور مغرب تا اواخر دهه هشتاد نام خلیج فارس در کتابهای درسی وجود داشت.
بار دیگر فیلم به غرب ، به نقشه داوینچی و روم قدیم به موزه مدیچی  و به کره های نگه داری شده در موزه ها رجوع می کند. هرجا نام خلیج فارس به کار رفته است. و باز هم به سفرنامه های مسلمانان و کسانی چون ابن بطوطه باز می گردد و ابن خلدون و مارکوپولو و سپس سیاحان دوران صفوی و تفاسیر قرآن در مورد منظور از بحرین در سوره الرحمن و تفاسر کسانی چون طنطاوی و ابن عاشورا و طبری و ابوالفنوح رازی و مجمع البیان شیخ طبرسی، فیلم با تصاویر مردم ماهیگیر خلیج فارس و غروب پرشکوه آفتاب پایان می گیرد. خوشحالم که تعدادی از اسناد انحصاری اینجانب نیز در مستند استفاده شد

Sunday 20 November 2011

سرگذشت واژگان


آیا می‌دانستید برخی‌ها واژه‌های زیر را که همگی فرانسوی هستند فارسی می‌دانند؟
آسانسور، آلیاژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بلیت، بوکت . بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیک نیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دبپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سوسیس، سیلو، سن، سنا، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیش، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسیاری از واژه‌های دیگر.
مثلا به واژه بالکون توجه کنید اصل آن بالخن است که تغییر یافته بالاخانه است. توجه کنید اینگونه تغییرات در کلمات طبیعی است در پارسی می گویند گرخن یا گلخن  اصل آن گرخانه است به معنی اتاق آتش در حمامهای قدیم و کوره ها بخش گلخانه یا گرخانه وجود داشته است. GOR  یعنی زبانه آتش  که به مرور  زمان  و  مخصوصا در زبان عربی به حرHOR   و حرارت تبدیل  شده است.
▪ آیا می‌دانستید که بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آن‌ها را به معنایی که خود می‌دانند در نمی‌یابند؟ این واژه‌ها را ساختگی (جعلی) می‌نامند و بیشترشان ساختهٔ  علمای و مدرسین  دینی ترک و فارس  است. از آن زمره‌اند:
ابتدایی (عرب می‌گوید: بدائی)، انقلاب (عرب می‌گوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره (مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژه‌های دیگر.
بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری می‌فهمند، از آن زمره‌اند:
رقیب (عرب می‌فهمد: نگهبان و سانسور)، شمایل (عرب می‌فهمد: طبع‌ها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژه‌های دیگر.
آیا می‌دانستید که ما بسیاری از واژه‌های فارسی‌مان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) می‌کنیم؟
این واژه‌های فارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی (معرب) کرده‌اند و دوباره به ما پس داده‌اند و یا از زبان‌های فرنگی، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفته‌اند، دوباره به ما داده‌اند و از آن زمره‌اند:
ـ از عربی
فارسی (که پارسی بوده است)،  بوکت  اصل آن باغات و باقه  به معنی دسته گل یا باغ گل .  قنات (کانال) برقع (پرده ) پرده در زبان فارسی معنی های متعددی دارد یک معنی آن حجاب و پوشش است. ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه !! مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه.
سراج که چراغ بوده است . صباح که پگاه بوده است - عرش که ارگ بوده است . برج که بورگ و فورگ  (بزرگ)  بوده است .
خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) الکل  ال+ گل = الکل  و هزارها  واژه‌های دیگر.
ـ از روسی
استکان: این واژه در اصل همان «دوستگانی» فارسی است که در فارسی قدیم به معنای جام شراب بزرگ و یا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است که از سدهٔ ١۶ میلادی از راه زبان‌ ترکی وارد زبان روسی شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژه‌نامه‌های فارسی آن را وام‌واژه‌ای روسی می‌دانند.البته بعضی معتقدند اصل آن  انگلیسی و ایست تی کان  بوده است.
سارافون: این واژه در اصل «سراپا» ی فارسی بوده است که از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعی جامهٔ ملی زنانهٔ روسی گفته می‌شود که بلند و بدون آستین است.
پیژامه: همان « پای‌جامه» فارسی است که اکنون در زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pyjama نوشته شده و به کار می‌رود و آن‌ها مدعی وام دادن آن به ما هستند.
واژه‌های فراوانی در زبان‌های عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز فارسی است و بسیاری از فارسی زبانان آن را نمی‌دانند. از آن جمله‌اند:
ـ کیوسک که از کوشک فارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریباً همهٔ زبان‌های اروپایی هست.
ـ شغال که در روسی shakal، در فرانسوی chakal، در انگلیسی jackal و در آلمانیSchakal نوشته می‌شود.
ـ کاروان که در روسی karavan، در فرانسوی caravane، در انگلیسی caravan و در آلمانی Karawane نوشته می‌شود.
ـ کاروانسرا که در روسی karvansarai، در فرانسوی caravanserail، در انگلیسی caravanserai و در آلمانیkarawanserei نوشته می‌شود.
ـ پردیس به معنی بهشت که در فرانسوی paradis، در انگلیسی paradise و در آلمانی Paradies نوشته می‌شود.
ـ مشک که در فرانسوی musc، در انگلیسی musk و در آلمانی Moschus نوشته می‌شود.
ـ شربت که در فرانسوی sorbet، در انگلیسی sherbet و در آلمانی Sorbet نوشته می‌شود.
ـ بخشش که در انگلیسی baksheesh و در آلمانی Bakschisch نوشته می‌شود و در این زبان‌ها معنی رشوه هم می‌دهد.
ـ لشکر که در فرانسوی و انگلیسی lascar نوشته می‌شود و در این زبان‌ها به معنی ملوان هندی نیز هست.
ـ خاکی به معنی رنگ خاکی که در زبان‌های انگلیسی و آلمانی khaki نوشته می‌شود.
ـ کیمیا به معنی علم شیمی که در فرانسوی، در انگلیسی و در آلمانی نوشته می‌شود.
ـ ستاره که در فرانسوی astre در انگلیسی star و در آلمانی Stern نوشته می‌شود. Esther نیز که نام زن در این کشورهاست به همان معنی ستاره است.
برخی دیگر از نام‌های زنان در این کشور‌ها نیز فارسی است، مانند:
ـ Roxane که از واژهٔ فارسی رخشان به معنی درخشنده است و در فارسی نیز به همین معنی برای نام زنان روشنک وجود دارد.
ـ Jasmine که از واژهٔ فارسی یاسمن و نام گلی است.
ـ Lila که از واژهٔ فارسی لِیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.
ـ Ava که از واژهٔ فارسی آوا به معنی صدا یا آب است. مانند آوا گاردنر.
ـ واژه‌های فارسی موجود در زبان‌های عربی، ترکی و روسی را به دلیل فراوانی جداگانه خواهیم آورد.
▪ آیا می‌دانستید که این عادت امروز ایرانیان که در جملات نهی‌کنندهٔ خود «ن» نفی را به جای «م» نهی به کار می‌برند از دیدگاه دستور زبان فارسی نادرست است؟
امروز ایرانیان هنگامی که می‌خواهند کسی را از کاری نهی کنند، به جای آن که مثلا بگویند: مکن! یا مگو! (یعنی به جای کاربرد م نهی) به نادرستی می‌گویند: نکن! یا نگو! (یعنی ن نفی را به جای م نهی به کار می‌برند).
در فارسی، درست آن است که برای نهی کردن از چیزی، از م نهی استفاده شود، یعنی مثلاً باید گفت: مترس!، میازار!، مده!، مبادا! (نه نترس!، نیازار!، نده!، نبادا!) و تنها برای نفی کردن (یعنی منفی کردن فعلی) ن نفی به کار رود، مانند: من گفتهٔ او را باور نمی‌کنم، چند روزی است که رامین را ندیده‌ام. او در این باره چیزی نگفت.
▪ آیا می‌دانستید که اصل و نسب برخی از واژه‌ها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژ‌ه‌ها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شدهٔ آن وارد زبان عامهٔ ما شده است؟ به نمونه‌های زیر توجه کنید:
ـ هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژه‌ها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه می‌تواند نازیبا و نچسب باشد، جملهٔ انگلیسی I shall have (به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده‌اند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژهٔ مسخره آمیز را برای هر واژهٔ عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار می‌برند.
ـ چُسان فُسان: از واژهٔ روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
ـ زِ پرتی: واژهٔ روسی Zeperti به معنی زتدانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق‌های روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان می‌افتاد دیگران می‌گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.
ـ شِر و وِر: از واژهٔ فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
ـ فاستونی: پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و بوستونی می‌گفته‌اند.
ـ اسکناس: از واژهٔ روسی Assignatsia که خود از واژهٔ فرانسوی Assignat به معنی برگهٔ دارای ضمانت گرفته شده است.
ـ فکسنی: از واژهٔ روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
ـ لگوری (دگوری هم می‌گویند): یادگار سربازخانه‌های ایران در دوران تصدی سوئدی‌ها است که به زبان آلمانی به فاحشهٔ کم‌بها یا فاحشهٔ نظامی می‌گفتند: Lagerhure.
ـ نخاله: یادگار سربازخانه‌های قزاق‌های روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ می‌گفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده‌اند.

Saturday 12 November 2011

دریای پارس و خلیج فارس



یکی از بنیادی ترین و دانشی ترین روش های پی بردن به گستره جغرافیایی ایران زمین ،بررسی صد ها نوشتار و نقشه تاریخی است.به راستی بایستی اذعان کرد ،هیچ ابزاری همانند این نقشه های تاریخی ،حقانیت جغرافیایی ایران و نام های تاریخی سرزمین های منسوب بدان را گواهی نمی دهد.یکی از دقیق ترین نقشه های تاریخی ،نقشه ای است که امان بوون انگلیسی در سال 1747 میلادی کشیده است.گستره امپراتوری پرشیا...به چند نکته کلیدی در این نقشه دقت فرمایید.
..1-جدایی آذربایجان از اران که هر دو نام در نقشه کاملا مشخص است و نشان می دهد این دو سرزمین ایرانی همواره از هم تفکیک شده اند..2-خلیج فارس دریایی کاملا ایرانی است که درون مرزهای ایران ترسیم شده است و حتی می توانید در بخش جنوب خلیج فارس ،تعلق بحرین و عمان و بخش هایی مهم از جنوب خلیج فارس را به ایران دریابید...3-دریای عمان کنونی ،با نام دریای پارس و یا ایران نامیده شده است 4- سرزمین خوزستان نیز کاملا مشخص است...5-نام تاریخی بسیاری از شهر های ایران نیز در این نقشه ارزشمند مشخص شده است...از این لینک می توانید این نقشه ارزشمند و تاریخی را با تفکیک پذیری بالاتری بار گذاری فرمایید و نکات جالب تری را دریابید...پاینده ایران زمین و حقانیت راستین گستره فرهنگ ایرانی...بی دلیل نیست که دشمنان یگانکی این دیار همیشه زنده با دیدن چنین نقشه ها و اسنادی چاره ای به جز تسلیم در برابر عظمت ایران و ایرانی ندارند..
...